483
نهج الدّعا (با ترجمه فارسي) جلد اوّل

۷۸۷.امام على عليه السلامـ به نوف بكالى ـ: توجّهت فقط به خدا باشد ؛ زيرا او مى فرمايد : «به عزّت و جلالم سوگند كه اميد هر كس را كه به غير من اميد بندد ، به يأس مبدّل مى كنم و بر او جامه خوارى در نزد مردم مى پوشانم ، و از قرب خود ، دورش مى كنم و پيوندش با خودم را مى برم و گمنامش مى سازم ؛ زيرا غير مرا در نظر مى گيرد . واى بر او ! آيا در سختى هايش به غير من آرزو مى بندد ، با آن كه سختى ها به دست من است؟ و به جز من اميدوار مى شود ، در صورتى كه منم زنده جاويدان؟ و درهاى بسته بندگانم را مى كوبد و درِ مرا كه هميشه باز است ، رها مى كند؟ كيست كه براى [بخشودن ]گناهان فراوانش به من اميد بسته باشد و من اميدش را نااميد كرده باشم؟
من آرزوهاى بندگانم را متّصل به خويش قرار داده ام ، و اميدشان را نزد خود براى آنها ذخيره كرده ام، و آسمان هايم را از كسانى كه از تسبيح گويى من خسته نمى شوند ، آكنده ساخته ام ، و به فرشتگانم دستور داده ام كه درهاى ميان من و بندگانم را نبندند . آيا آن كه حادثه اى از حوادث من او را در فشار قرار مى دهد ، نمى داند كه هيچ كس نمى تواند جز با اجازه من ، آن را برطرف كند؟ پس چرا بنده با آرزويش از من روى گردان مى شود؟ چرا از منى كه بى درخواست به او عطا كرده ام ، درخواست نمى كند و از غير من درخواست مى كند؟ آيا فكر مى كند منى كه ابتدائا و بى درخواستِ خلقم ، به آنها مى دهم ، اگر از من درخواست شود ، جواب درخواست كننده را نمى دهم؟ مگر من بخيلم كه بنده ام مرا بخيل مى داند؟ آيا دنيا و آخرت از آنِ من نيست؟ آيا آقايى و بخشندگى ، صفت من نيست؟ آيا فضل و رحمت ، به دست من نيست؟ آيا آرزوها جز به من منتهى مى شوند؟ پس چه كسى جز من آنها را قطع مى كند؟ و چرا اميدواران ، به غير من اميد مى بندند؟
به عزّت و جلالم سوگند ، اگر آرزوهاى اهل زمين و آسمان را جمع كنم و آرزوهاى يكايك آنها را برآورم ، به اندازه يك عضو مورچه اى هم از مُلك من كاسته نمى شود . چگونه عطايى كه من بخشنده آنم ، كاستى گيرد؟ بيچاره نوميدان از رحمت من! بدبخت ، كسى كه مرا نافرمانى كند و به حرام هاى من رو آورد و مرا در نظر نگيرد و بر من گستاخى كند!».


نهج الدّعا (با ترجمه فارسي) جلد اوّل
482

۷۸۷.الإمام عليّ عليه السلامـ لِنَوفٍ البِكالِيِّ ـ: اِنقَطِعْ إلَى اللّهِ سُبحانَهُ ؛ فَإِنَّهُ يَقولُ : وعِزَّتي وجَلالي ، لاَُقَطِّعَنَّ أمَلَ كُلِّ مَن يُؤَمِّلُ غَيري بِاليَأسِ ، ولَأَكسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ فِي النّاسِ ، ولاَُبَعِّدَنَّهُ مِن قُربي ، ولاَُقَطِّعَنَّهُ عَن وَصلي ، ولاَُخمِلَنَّ ذِكرَهُ حينَ يَرعى غَيري، أيُؤَمِّلُ ـ وَيلَهُ ـ لِشَدائِدِهِ غَيري ، وكَشفُ الشَّدائِدِ بِيَدي ؟! ويَرجو سِوايَ ، وأنَا الحَيُّ الباقي ؟! ويَطرُقُ أبوابَ عِبادي وهِيَ مُغلَقَةٌ ؟! ويَترُكُ بابي وهُوَ مَفتوحٌ ؟! فَمَن ذَا الَّذي رَجاني لِكَثيرِ جُرمِهِ فَخَيَّبتُ رَجاءَهُ ؟!
جَعَلتُ آمالَ عِبادي مُتَّصِلَةً بي ، وجَعَلتُ رَجاءَهُم مَذخورا لَهُم عِندي ، ومَلَأتُ سَماواتي مِمَّن لا يَمَلُّ تَسبيحي ، وأمَرتُ مَلائِكَتي أن لا يُغلِقُوا الأَبوابَ بَيني وبَينَ عِبادي ، ألَم يَعلَم مَن فَدَحَتهُ نائِبَةٌ مِن نَوائِبي أن لا يَملِكَ أحَدٌ كَشفَها إلاّ بِإِذني ؟! فَلِمَ يُعرِضُ العَبدُ بِأَمَلِهِ عَنّي ، وقَد أعطَيتُهُ ما لَم يَسأَلني ، فَلَم يَسأَلني وسَأَلَ غَيري ؟ أفَتَراني أبتَدِئُ خَلقي مِن غَيرِ مَسأَلَةٍ ، ثُمَّ اُسأَلُ فَلا اُجيبُ سائِلي ؟! أبَخيلٌ أنَا فَيُبَخِّلُني عَبدي ؟! أوَلَيسَ الدُّنيا وَالآخِرَةُ لي ؟! أوَلَيسَ الكَرَمُ وَالجودُ صِفَتي ؟! أوَلَيسَ الفَضلُ وَالرَّحمَةُ بِيَدي ؟! أوَلَيسَ الآمالُ لا تَنتَهي إلاّ إلَيَّ ، فَمَن يَقطَعُها دوني ؟ وما عَسى أن يُؤَمِّلَ المُؤَمِّلونَ مَن سِوايَ ؟!
وعِزَّتي وجَلالي ، لَو جَمَعتُ آمالَ أهلِ الأَرضِ وَالسَّماءِ ، ثُمَّ أعطَيتُ كُلَّ واحِدٍ مِنهُم ، ما نَقَصَ مِن مُلكي بَعضُ عُضوِ الذَّرَّةِ ، وكَيفَ يَنقُصُ نائِلٌ أنَا أفَضتُهُ ؟ يا بُؤسا لِلقانِطينَ مِن رَحمَتي ، يا بُؤسا لِمَن عَصاني وتَوَثَّبَ عَلى مَحارِمي ولَم يُراقِبني وَاجتَرَأَ عَلَيَّ . ۱

1.بحار الأنوار : ج ۹۴ ص ۹۵ ح ۱۲ نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي عن نوف البكالي .

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (با ترجمه فارسي) جلد اوّل
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: رسول افقی و احسان سرخه‌ای، ترجمه: حمیدرضا شیخی
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9144
صفحه از 737
پرینت  ارسال به