۷۸۳.الاختصاصـ به نقل از هشام بن سالم ـ: به امام صادق عليه السلام گفتم : اى فرزند پيامبر خدا ! چرا مؤمن وقتى دعا مى كند ، گاه دعايش مستجاب مى شود و گاه مستجاب نمى شود ، در حالى كه خداوند عز و جل فرموده است : «و پروردگارتان گفت : مرا بخوانيد تا پاسختان دهم» ؟
فرمود : «بنده هر گاه با نيّت راست و دل بااخلاص به درگاه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ دعا كند و به عهد[ش با ]خداوند عز و جل هم وفا كند ، دعايش مستجاب مى شود ، و هر گاه بدون نيّت [راست] و اخلاص به درگاه خداوند عز و جل دعا كند ، دعايش مستجاب نمى شود . آيا نه اين است كه خداوند متعال مى فرمايد : «به عهدم وفا كنيد تا به عهد[م با] شما وفا كنم» ؟ پس هر كه وفا كند ، وفا مى بيند».
۳ / ۱۲
متوسّل شدن به غير خدا
۷۸۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى عز و جل مى فرمايد : «هيچ مخلوقى نيست كه به غير من چنگ زند ، مگر آن كه اسباب آسمان ها و اسباب زمين را از او قطع مى كنم . پس اگر از من خواست ، به او نمى دهم و اگر مرا خواند ، پاسخش نمى دهم ؛ و هيچ مخلوقى نيست كه به من ، و نه خلق من ، چنگ زند ، مگر آن كه آسمان ها و زمين را ضامن روزىِ او مى گردانم . پس اگر مرا خوانْد ، پاسخش مى دهم و اگر از من خواست ، به او مى دهم ، و اگر از من آمرزش طلبيد ، او را مى آمرزم».
۷۸۵.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما خواست كه آنچه را از پروردگارش درخواست مى كند ، به او بدهد ، بايد از همه مردم چشم اميد بر كَند و به غير خدا هرگز اميدى نداشته باشد . پس خدا هر گاه اين را از قلب او دانست ، هر چه را از وى بخواهد ، به او مى دهد.
۷۸۶.الكافىـ به نقل از حسين بن علوان ـ: در مجلس درسى بوديم و خرجى ام در يكى از سفرها تمام شده بود . يكى از رفقايمان گفت : براى رفع اين مشكلت به چه كسى اميدوارى؟
گفتم : فلانى .
گفت : در اين صورت ، به خدا سوگند كه حاجتت برآورده نمى شود و به آرزويت نمى رسى و مرادت حاصل نمى شود .
گفتم : تو از كجا مى دانى ، خدايت رحمت كناد؟
گفت : امام صادق عليه السلام برايم فرمود كه در كتابى خوانده است كه خداى ـ تبارك و تعالى ـ مى فرمايد : «به عزّت و جلال و عظمت و عرش نشينى ام سوگند كه اميد هر كس از مردم را كه به غير من اميد بندد ، به نوميدى مبدّل مى سازم و جامه خوارى نزد مردم را بر او مى پوشانم و از قرب خود مى رانَمَش و از فضلم دورش مى كنم . آيا او در سختى ها به غير من آرزو مى بندد ، در صورتى كه سختى ها به دست من است؟ و به غير من اميدوار مى شود و در انديشه اش درِ خانه غير مرا مى كوبد ، در صورتى كه كليدهاى همه درهاى بسته نزد من است و درِ من به روى هر كس كه مرا بخواند ، باز است؟ كيست كه در گرفتارى هايش به من اميد بسته و من اميدش را قطع كرده ام؟ كيست كه براى مشكلى به من اميدوار شده و من اميد او را از خودم بريده ام؟ من آرزوهاى بندگانم را نزد خود نگه داشته ام ؛ امّا آنها به نگهدارى من راضى نگشتند ، و آسمان هايم را از وجود كسانى كه از تسبيح گويى من خسته نمى شوند ، آكنده ساختم و به آنها فرمان دادم كه درهاى ميان من و بندگانم را نبندند ؛ ولى آنها به قول من اعتماد نكردند.
آيا كسى كه حادثه اى از حوادث من به او مى رسد ، نمى داند كه هيچ كس نمى تواند آن را برطرف سازد ، مگر با اجازه خود من؟ پس چرا مى بينمش كه از من رويگردان است؟ من به واسطه جود و بخشش خود ، آنچه را از من درخواست نكرد ، به او دادم و سپس آن را از او گرفتم ، و او برگشتش را از من نخواست و از غير من خواست؟ آيا فكر مى كند منى كه ابتدا و پيش از درخواستْ عطا مى كنم، اگر از من درخواست شود ، به درخواست كننده جواب نمى دهم؟ مگر من بخيلم كه بنده ام مرا بخيل مى داند؟ مگر بخشندگى و آقايى ، مختصّ من نيست؟ مگر گذشت و رحمت ، در دست من نيست؟ آيا من منتهاى آرزوها نيستم؟ پس چه كسى مى تواند آنها را از من ببُرد ( / چه كسى جز من مى تواند آرزوها را ببُرد)؟ آيا آرزومندان نمى ترسند كه به غير من آرزومند مى شوند؟ اگر همه اهل آسمان هايم و اهل زمينم به من اميد ببندند و من به هر يك از آنها به اندازه اميد همه آنها بدهم ، باز به قدر عضو مورچه اى ، از مُلك من كاسته نمى شود . چگونه كاسته شود مُلكى كه من سرپرست آنم ؟ پس ، بيچاره نوميدان از رحمت من! بدبخت كسى كه نافرمانى من كند و مرا در نظر نگيرد!» .