۷۶۸.عدّة الداعى :از جمله چيزهاى كه خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى فرمود ، اين بود كه : «هر كس تنها به من تكيه كند ، او را كفايت [و از خَلقم بى نياز ]مى كنم ، و هر كس از من بخواهد ، به او عطا مى كنم ، و هر كس مرا بخواند ، پاسخش مى دهم ، جز آن كه دعاى او را به تأخير مى افكنم و همچنان اجابت شده معلّق مى گذارم تا آن كه قضايم صادر شود ، و چون قضايم صادر شد ، خواسته او را اجرا مى كنم.
به ستم ديده بگو : نفرين تو را در حقّ كسى كه به تو ستم كرده است ، اجابت مى كنم ؛ امّا آن را به تأخير مى افكنم تا آن گاه كه قضايم براى تو درباره كسى كه به تو ستم كرده است ، به انجام رسد . و اين ، به دلايل گوناگونى است كه تو از آن بى خبرى ، و من خود ، بهترينِ داورانم . يا به اين دليل است كه تو نيز به مردى ستم كرده اى و او تو را نفرين كرده است . پس ، آن نفرين در برابر اين نفرين است ؛ [يعنى] نه نفرين تو را اجابت مى كنم و نه نفرين او را در حقّ تو . و يا به اين دليل است كه [در قبال آن ستمى كه به تو شده ،] تو را در بهشت درجه اى دهم كه جز با همين ستمى كه در حقّ تو كرده است ، به آن نمى رسى ؛ چرا كه من بندگانم را در مال و جان آنان مى آزمايم».
۷۶۹.إحياء علوم الدينـ به نقل از سفيان ثورى ـ: شنيده ام كه بنى اسرائيل به مدّت هفت سال دچار قحطى شدند ... پس ، خداوند عز و جل به پيامبرانشان وحى فرمود كه : «اگر پياده به سوى من آييد ، چندان كه زانوانتان بسايد ، و [چندان دست به آسمان بركشيد كه ]دست هايتان به كرانه هاى آسمان رسد ، و [آن اندازه دعا كنند كه ]زبان هايتان از دعا كردن خسته شود ، دعاى هيچ يك از شما را نمى پذيرم و به هيچ گريه كننده اى از شما رحم نخواهم كرد تا آن گاه كه حقوق مردم را به صاحبان آنها باز گردانيد» . آنان چنين كردند و همان روز ، باران آمد.
۷۷۰.إحياء علوم الدينـ به نقل از مالك بن دينار ـ: در ميان بنى اسرائيل ، قحطى افتاد و مردم بارها [براى طلب باران] بيرون شدند . پس ، خداوند عز و جلبه پيامبر آنان وحى فرمود كه : «به آنان بگو : شما با بدن هايى ناپاك به درگاه من مى آييد و دستانى را به سويم بلند مى كنيد كه با آنها خون ريخته ايد و شكم هايتان را از حرام پر كرده ايد . اكنون ، خشم من بر شما شدّت گرفته است و دمادم از من دورتر مى شويد».