589
نهج الدّعا (با ترجمه فارسي) جلد دوّم

كردند. مراد از «فاسق» در دو جاى قرآن ، اوست . او برادر مادرىِ عثمان بود و در روز فتح مكّه اسلام آورد. پيامبر خدا ، او را براى جمع آورى زكات ، به ميان بنى مُصطَلَق فرستاد و آيه نبأ در همين خصوص ، نازل شد. وى ، كارگزار عثمان در كوفه بود. پس از كشته شدن برادرش عثمان، در جزيره كناره گيرى اختيار كرد و به طرفدارى از هيچ يك از دو گروه ، نجنگيد .

ر . ك : سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۴۱۶ ش ۶۷ ، الإصابة : ج ۶ ص ۴۸۱ ش ۹۱۶۷.

يزيد بن حُجّيه

يزيد بن حُجّيه تميمى، از ياران على عليه السلام بود و در جنگ هاى جمل و صِفّين و نهروان ، ايشان را همراهى كرد . امام عليه السلام او را يكى از شاهدان در قضيه حَكَميت ، قرار داد. سپس ، او را بر رى و دَستَبى گماشت. يزيد ، از اموال اين دو جا دزديد؛ يعنى سى هزار درهم از بيت المال برداشت و چون امام على عليه السلام آنها را از او مطالبه نمود ، انكار كرد. امام عليه السلام او را زندانى كرد ؛ امّا يزيد از زندان گريخت و با شمارِ بسيارى از قوم و قبيله اش به معاويه پيوست . وى ، زمانى كه معاويه مى خواست حُجر بن عَدى را بكُشد ، عليه او شهادت داد .

ر . ك : شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۲۶۲ و ج ۴ ص ۸۵ ، الغارات : ج ۲ ص ۵۲۵ ـ ۵۲۸ ، دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام : ج ۱۲ ص ۳۵۷ ـ ۳۵۸.


نهج الدّعا (با ترجمه فارسي) جلد دوّم
588

او را نفرين كرد كه در متن ، آمده است . او به دستِ على بن ابى طالب عليه السلام در حال شرك ، كشته شد . امام عليه السلام بر نوفل ضربتى زد و پايش را قطع كرد. نوفل گفت: تو را به حقّ خويشاوندى سوگند مى دهم! على عليه السلام فرمود: «خداوند ، هر گونه خويشاوندى نَسَبى و سببى را قطع كرد ، مگر آن كه پيرو محمّد صلى الله عليه و آله باشد» . آن گاه ، ضربتى ديگر ، فرود آورد و نوفل ، جان داد .

ر . ك : المغازى ، واقدى : ص ۱۱۴ ، العثمانية : ص ۳۱۲.

واقفيان

اين فرقه معتقد بودند كه امام كاظم عليه السلام نمُرده و زنده است و نمى ميرد تا آن كه بر شرق و غرب زمين ، حاكم شود و سرتاسر آن را همچنان كه از ستم آكنده شده ، از عدل و داد آكنده سازد و او همان مهدىِ قائم است. بعضى از واقفيه مى گويند: او همان قائم است ؛ امّا مُرده و امامت به كس ديگرى نمى رسد تا آن كه او باز گردد ؛ امّا در زمان قيامش رجعت مى كند و زمين را كه از ستم آكنده شده ، از عدالت ، آكنده مى سازد. بعضى كشته شدن او را منكرند و مى گويند : مُرده و خدا او را به نزد خويش ، بالا برده و زمان فرا رسيدن قيامش ، او را باز مى گردانَد . همه اينها را واقفيه مى گويند ؛ چون در امام كاظم عليه السلام توقّف كرده اند و او را امام قائم مى دانند و بعد از او به هيچ امامى باور ندارند. بعضى مخالفان ايشان كه به امامت امام رضا عليه السلام معتقدند، واقفيه را «مَمطوره» ناميده اند كه اين نام بر آنان ، غلبه يافت و شيوع پيدا كرد .

ر . ك : فرق الشيعة ، نوبختى : ص ۹۰ ـ ۹۱ ، مقباس الهداية : ج ۲ ص ۳۲۸.

وليد بن عُقْبه

ابو وَهْب وليد بن عُقبة بن ابى مُعيط بن ابى عمرو بن اميّة بن عبد شمس بن عبد مناف ، مصاحبتش با پيامبر صلى الله عليه و آله اندك بود و روايتِ كمى نيز دارد كه خود ، بر فاسق بودن او صراحت دارند . پدرش در جنگ بدر ، اسير و كشته شد .
بر شراب خوردن او گواهى دادند و پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا بر او حد بزنند . او در زمان پيامبر خدا ، با عمرو بن عاص ، شراب خوردند و در حال مستى ، شروع به آوازه خوانى

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (با ترجمه فارسي) جلد دوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: رسول افقی و احسان سرخه‌ای، ترجمه: حمیدرضا شیخی
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5306
صفحه از 680
پرینت  ارسال به