بيرون شد و به غارى رفت و نُه سال در آن مانْد . يك بار كه امام زين العابدين عليه السلام به حج آمد ، زُهْرى به خدمت ايشان رسيد . امام عليه السلام به او فرمود : «من آن قدر كه از نوميدى تو [از رحمت خدا ]مى ترسم ، از گناهت نمى ترسم . خون بهاى او را براى كسانش بفرست و به سوى خانواده ات و آموزه هاى دينت باز گرد» . زُهْرى گفت : آسوده ام ساختى ، سَرورم ! خدا بهتر مى داند كه رسالتش را در كجا قرار دهد . سپس به خانه اش بازگشت و از ملازمان امام زين العابدين عليه السلام شد ، به طورى كه يكى از بنى مروان به او گفت : زُهْرى ، از پيامبرت چه خبر ؟! و مقصودش امام زين العابدين عليه السلام بود .
شيخ صدوق ، به اساتيد خود از او روايت كرده است كه گفت : «احدى برتر از زين العابدين ، نديده ام» . ديگران نيز گفته هايى از زُهْرى نقل كرده اند كه نشان مى دهد امام زين العابدين عليه السلام را دوست مى داشته و ايشان را ارج بسيار ، مى نهاده است .
ر . ك : رجال البرقى : ص ۸ ، رجال الطوسى : ص ۱۱۹ ش ۱۲۱۸ و ۲۹۴ ش ۴۲۹۲.
سائب بن يزيد
سائب بن يزيد بن سعيد بن ثمامه كه در نسب او اختلاف است . كَنانى ، كِنْدى ، ليثى ، سَلْمى ، هَذْلى ، و اَزْدى ، نسبت هايى هستند كه به وى داده شده است . سائب ، در سال دوم هجرى به دنيا آمد و در هفت سالگى به همراه پدرش در حجّة الوداع ، شركت كرد . درباره سال وفات او نيز اختلاف است . وى بنا به اقوالى در سال هشتاد يا ۸۶ يا ۹۱ هجرى ، در ۹۴ سالگى در گذشت . وى ، احاديث اندكى روايت كرده است .
ر . ك : الاستيعاب : ج ۲ ص ۵۷۶ ، اُسد الغابة : ج ۲ ص ۳۲۱.
سلمان
ابو عبد اللّه سلمان فارسى ، سلمان محمّدى ، زاهدى روشن ضمير و پاك نهاد ، از تبارى پارسى بود . زادگاه او رامهرمز است ؛ امّا اصالتا اصفهانى است . سلمان ، از ياران والا مقام پيامبر خدا بود كه در جنگ خندق ، شركت داشت و با هوش خود و استفاده از آگاهى اش از فنون جنگ به مسلمانان كمك كرد و پيشنهاد حفر خندق را داد و اين پيشنهاد او با