۱۶۰۰.رجال الكشّىـ به نقل از سهيل بن محمّد ، درباره نامه اش به امام هادى عليه السلام ـ: [به ايشان نوشتم : ]سَرورم! قضيّه حسن بن محمّد بن بابا بر گروهى از پيروان ( / دوستان) شما مشتبه شده است . سَرورم! درباره او چه دستورى مى دهيد : جانبدارى كنيم؟ يا از او بيزارى بجوييم؟ يا سكوت كنيم ـ چرا كه حرف هاى زيادى درباره اش گفته مى شود ـ ؟
[امام عليه السلام ] با خطّ خود مرقوم فرمود و من آن را خواندم: «او و فارِس،ملعون اند. از هر دوى آنها بيزارى بجوييد. خدايشان لعنت كناد و فارس را دو چندان!» .
۱۶ / ۳
قاسم يَقْطينى و على بن حَسَكه ۱
۱۶۰۱.رجال الكشّىـ به نقل از محمّد بن عيسى ـ: امام هادى عليه السلام بى آن كه من چيزى به ايشان نوشته باشم ، به من نوشت : «خدا لعنت كند قاسم يقطينى را ، و خدا لعنت كند على بن حَسَكه قمى را ! شيطانى بر قاسم ظاهر مى شود و فريبكارانه سخنان باطلى به او القا مى كند» .
۱۶۰۲.رجال الكشّىـ به نقل از سهل بن زياد آدمى ـ: يكى از ياران ما به امام هادى عليه السلام نوشت : قربانت گردم ، اى سَرورم ! على بن حَسَكه ادّعا مى كند كه از دوستان توست و تو ازلى و قديم هستى و او باب تو و پيامبر توست و به او دستور داده اى كه به اين امر دعوت كند . او مدّعى است كه نماز و زكات و حج و روزه ، همه اينها ، شناخت تو و شناخت امثال ابن حَسَكه هستند كه مدّعى بابيّت و نبوّت اند. بنا بر اين، چنين كسى [كه نسبت به تو شناخت يافته است] ، مؤمن كامل است و نماز و روزه و حج ، از عهده اش ساقط است . نيز گفته است كه همه احكام دين ، به معناى چيزى هستند كه براى تو ثابت است . بسيارى از مردم ، به او گرايش يافته اند . بنا بر اين ، اگر صلاح مى دانيد ، بر دوستدارانت (پيروانت) منّت بِنِه و در اين باره پاسخى بده تا آنان را از هلاكت برهانى .
[امام عليه السلام ] نوشت : «ابن حَسَكه ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ دروغ مى گويد . همين قدر به تو بگويم كه من ، او را از پيروان خود نمى دانم . اين ملعون را چه شده است ؟ به خدا سوگند كه خداوند ، محمّد و پيامبرانِ پيش از او را نفرستاد ، مگر [براى فراخوان] به توحيد و نماز و زكات و روزه و حج و ولايت ، و محمّد صلى الله عليه و آله دعوت نكرد ، مگر به سوى خداى يگانه بى انباز . ما اوصيا از نسل او نيز همين گونه ايم : بندگان خدا هستيم و چيزى را شريك او نمى دانيم . اگر فرمانش بريم ، به ما رحم مى كند و اگر نافرمانى اش كنيم ، عذابمان مى كند . ما را بر خدا حجّتى نيست ؛ بلكه خداوند عز و جل را بر ما و بر همه خلقش حجّت است . من در پيشگاه خداوند ، از كسى كه اين سخنان را مى گويد ، اعلام برائت مى كنم و در پيشگاه او ، اين سخنان را تكذيب مى كنم . پس ، شما نيز از آنان ـ كه خدايشان لعنت كناد ـ دورى كنيد و در تنگنايشان قرار دهيد . اگر يكى از آنها را در خلوت ديدى ، با سنگ ، سرش را بكوب» .