۱۲ / ۲
ابو منصور ۱
۱۵۶۸.رجال الكشّىـ به نقل از حفص بن عمرو نخعى ـ: در محضر امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه مردى به ايشان گفت : قربانت گردم ! ابو منصور برايم گفت كه او را نزد پروردگارش بالا برده اند و خداوند ، دستى بر سرش كشيده و به فارسى به او گفته است : اى پسر!
امام صادق عليه السلام فرمود : «پدرم از جدّم برايم حديث كرد كه پيامبر خدا فرمود : ابليس در ميان آسمان و زمين ، تختى براى خود بر نهاد و غلامانى حلقه به گوش ، به شمار فرشتگان ، بر گرفت . هر گاه [ابليس ]مردى را بخواند و او اجابتش كند و به دنبالش برود و به سوى او گام بردارد ، ابليس به او نمايانده مى شود و او را به سوى وى مى برند . ابو منصور ، فرستاده ابليس بود . خدا لعنت كناد ابو منصور را ! خدا لعنت كناد ابو منصور را! ...» ، سه بار فرمود .
۱۲ / ۳
بشّار شَعيرى ۲
۱۵۶۹.رجال الكشّىـ به نقل از اسحاق بن عمّار ـ: امام صادق عليه السلام به بشّار شَعيرى فرمود : «از نزد من ، بيرون شو . خدايت لعنت كناد! هرگز مباد كه سقف خانه اى بر من و تو سايه افكند!» .
چون بشّار خارج شد ، [امام عليه السلام ] فرمود : «واى بر او! آيا او همان چيزى را نمى گويد كه يهود گفتند؟ آيا او همان چيزى را نمى گويد كه نصارا گفتند ؟ آيا او همان چيزى را نمى گويد كه مَجوس گفتند ، يا صائبيان گفتند ؟ به خدا سوگند كه هيچ كس چون اين نابه كار ، خدا را كوچك نكرده است . او شيطان و شيطان زاده اى است كه از دريا بيرون آمده تا ياران و شيعيان مرا گم راه سازد . پس ، از او بر حذر باشيد .
حاضران به غايبان برسانند كه من ، بنده و بنده زاده ام . من ، برده و كنيززاده ام ۳ كه در پشت ها و رحم ها بوده ام . من مى ميرم و برانگيخته مى شوم و سپس مرا در پيشگاه خداوند ، نگه مى دارند و بازخواست مى شوم . به خدا سوگند ، من از آنچه اين دروغ پرداز درباره ام گفته و ادّعا كرده است ، بازخواست خواهم شد . واى بر او! او را چه شده است؟ خدا هراسانش كُناد! خود در بسترش آسوده غنوده و مرا هراسان نموده و خواب را از چشمم ربوده است! آيا مى دانيد كه چرا من اين سخنان را مى گويم؟ اينها را براى آن مى گويم كه در قبرم آرامش داشته باشم ۴ » .
1.براى شناخت وى ، ر . ك : ص ۵۶۲ .
2.براى شناخت وى ، ر . ك : ص ۵۶۵ .
3.يعنى : من مخلوقى بيش نيستم و خودم و پدرم و مادرم ، همگى از بندگان خداييم و ربوبيّت ، منحصر به حق تعالى است .
4.يعنى عذاب نشوم (ر . ك : بحار الأنوار : ج ۲۵ ص ۳۰۷) .