385
نهج الدّعا (با ترجمه فارسي) جلد دوّم

۱۴۹۴.امام على عليه السلام :بار خدايا! قريش را به كيفر آنچه با من كردند ، مجازات ها كن؛ زيرا كه آنان ، رشته خويشاوندى با مرا گسستند و بر ضد من ، هميار هم شدند و مرا از حقّم دور ساختند و حكومت پسرِ مادرم را از من رُبودند و آن را به كسى سپردند كه در خويشاوندى با پيامبر صلى الله عليه و آله و پيشينه داشتن در اسلام ، چونان من نيست ، مگر آن كه مدّعى ، ادّعاى چيزى كند كه من از آن بى خبرم ، و گمان نمى كنم خداوند هم از آن خبر داشته باشد. و خداوند را در همه حال ، سپاس .

۱۴۹۵.امام على عليه السلام :بار خدايا! من از قريش به تو شكايت مى آورم . حقّ مرا از آنان بستان و دادخواهىِ مرا نزد ايشان مگذار و حقّ مرا ـ اى پروردگار من ـ از آنان مطالبه كن ، كه تو داورِ دادگرى؛ چه آن كه قريش ، مقام بزرگ مرا خُرد شِمردند و حرمت مرا شكستند ( / حرام هاى مرا حلال شمردند) و حيثيّت و عشيره مرا كوچك شمردند و ميراث مرا از پسر عمويم ، به زور از من ستاندند و دشمنانم را بر ضدّ من برانگيختند و ميان من و عرب و عجم ، كينه آفريدند ۱ و آنچه را كه از همان كودكى با تلاش و رنج خويش براى خود آماده كرده بودم ، از من رُبودند و آنچه را كه برادرم و جسمم و دوستم [براى من ]بر جاى نهاد، از من باز داشتند .

۷ / ۲

ناكثين (سپاهيان جمل)

۱۴۹۶.امام على عليه السلامـ از خطبه ايشان در روز جَمَل، پس از حمد و ثناى خداوند ـ: اى مردم! من به نزد اين جماعت شدم و ايشان را [به راه حق] دعوت نمودم و برايشان حجّت آوردم ؛ امّا [در جواب من] آنان مرا ، دعوت كردند كه بر مبارزه ، شكيب ورزم و به ميدان ستيز ، گام نَهَم .
مادرشان به عزايشان بنشيند! من هرگز از جنگ ، بيمناك نگشته ام و از زدن ، نهراسيده ام. با [قبيله] قاره انصاف نمود آن كه با او به تيراندازى پرداخت . ۲
پس اين رعد و برق زدن ها (رَجَزخوانى ها و تهديدها) را براى ديگران بكنند؛ زيرا، من ، همان ابوالحسن هستم كه آنها را شكست دادم و جمعيّتشان را پراكنده ساختم و اكنون نيز با همان دل ، به ديدار دشمنم مى شتابم و به يارى و پشتيبانى و پيروزى اى كه پروردگارم مرا وعده داده است ، دل بسته ام و به پروردگارم يقين دارم و در كار خويش ، هيچ ترديدى ندارم .
اى مردم! نه آن كه بمانَد ، از مرگ رهايى مى يابد و نه آن كس كه بگريزد ، مرگ را درمانده مى سازد [و دست مرگ به او نمى رسد] . از مرگ ، گريزى نيست و آن كه [به مرگ طبيعى ]نميرد ، كشته مى شود، و برترين مرگ ، كشته شدن است. سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، هزار ضربت شمشير بر من ، آسان تر (گواراتر) از مُردن در بستر است .
شگفتا از طلحه! مردم را بر پسر عفّان شوراند تا آن كه چون كشته شد ، دادخواهانه با من دست بيعت داد. سپس بيعتم را شكست. بار خدايا! او را فرو گير و مهلتش مده .
زبير نيز بيعت مرا شكست و پيوند خويشاوندى با مرا گسست و با دشمنم در برابر من هم دست شد . [بار خدايا!] پس امروز ، مرا از او نيز، آن گونه كه خود مى خواهى، خلاص كن .

1.يعنى با ايجاد جنگ و فتنه و كشتار ، مردم را با من دشمن كردند و عرب و عجم ، از من كينه به دل گرفتند .

2.قارَه ، قبيله اى بوده است كه مردانش به مهارت در تيراندازى شهرت داشته اند، به طورى كه جمله بالا ، ضرب المثل شده است .


نهج الدّعا (با ترجمه فارسي) جلد دوّم
384

۱۴۹۴.عنه عليه السلام :اللّهُمَّ فَاجزِ قُرَيشا عَنِّي الجَوازِيَ ؛ فَقَد قَطَعَت رَحِمي ، وتظاهَرَت عَلَيَّ ، ودَفَعَتني عَن حَقّي ، وسَلَبَتني سُلطانَ ابنِ اُمّي ، وسَلَّمَت ذلِكَ إلى مَن لَيسَ مِثلي في قَرابَتي مِنَ الرَّسولِ ، وسابِقَتي فِي الإِسلامِ ، إلاّ أن يَدَّعِيَ مُدَّعٍ ما لا أعرِفُهُ ولا أظُنُّ اللّهَ يَعرِفُهُ ، وَالحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ . ۱

۱۴۹۵.عنه عليه السلام :اللّهُمَّ فَإِنّي أستَعديكَ عَلى قُرَيشٍ ؛ فَخُذ لي بِحَقّي مِنها ، ولا تَدَع مَظلِمَتي لَدَيها ، وطالِبهُم يا رَبِّ بِحَقّي فَإِنَّكَ الحَكَمُ العَدلُ ؛ فَإِنَّ قُرَيشا صَغَّرَت عَظيمَ أمري ، وَاستَحَلَّتِ المَحارِمَ مِنّي ، وَاستَخَفَّت بِعِرضي وعَشيرَتي ، وقَهَرَتني عَلى ميراثي مِنِ ابنِ عَمّي ، وأغرَوا ۲ بي أعدائي ، ووَتَروا بَيني وبَينَ العَرَبِ وَالعَجَمِ ، وسَلَبوني ما مَهَّدتُ لِنَفسي مِن لَدُن صِبايَ بِجَهدي وكَدّي ، ومَنَعوني ما خَلَّفَهُ أخي وجِسمي وشَقيقي . ۳

۷ / ۲

النّاكِثونَ «أصحابُ الجَمَلِ»

۱۴۹۶.الإمام عليّ عليه السلامـ مِن خُطبَةٍ لَهُ يَومَ الجَمَلِ ، بَعدَ أن حَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ـ: أيُّهَا النّاسُ ، إنّي أتَيتُ هؤُلاءِ القَومَ ودَعَوتُهُم وَاحتَجَجتُ عَلَيهِم ، فَدَعَوني إلى أن أصبِرَ لِلجِلادِ ، وأبرُزَ لِلطَّعانِ ، فَلاُِمِّهِمُ الهَبَلُ ۴ ، وقَد كُنتُ وما اُهَدَّدُ بِالحَربِ ، ولا اُرهَبُ بِالضَّربِ ، أنصَفَ القارَةَ مَن راماها ۵ ، فَلِغَيري فَليُبرِقوا وَليُرعِدوا ، فَأَنَا أبُو الحَسَنِ الَّذي فَلَلتُ حَدَّهُم ۶ ، وفَرَّقتُ جَماعَتَهُم ، وبِذلِكَ القَلبِ ألقى عَدُوّي ، وأنَا عَلى ما وَعَدَني رَبّي مِنَ النَّصرِ وَالتَّأييدِ وَالظَّفَرِ ، وإنّي لَعَلى يَقينٍ مِن رَبّي ، وغَيرِ شُبهَةٍ مِن أمري .
أيُّهَا النّاسُ ، إنَّ المَوتَ لا يَفوتُهُ المُقيمُ ، ولا يُعجِزُهُ الهارِبُ ، لَيسَ عَنِ المَوتِ مَحيصٌ ، ومَن لَم يَمُت يُقتَل ۷ ، وإنَّ أفضَلَ المَوتِ القَتلُ ، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، لأََلفُ ضَربَةٍ بِالسَّيفِ أهوَنُ عَلَيَّ مِن ميتَةٍ عَلى فِراشٍ .
واعَجَبا لِطَلحَةَ ؛ ألَّبَ النّاسَ عَلَى ابنِ عَفّانَ حَتّى إذا قُتِلَ أعطاني صَفقَتَهُ بِيَمينِهِ طائِعا ، ثُمَّ نَكَثَ بَيعَتي ، اللّهُمَّ خُذهُ ولا تُمهِلهُ ، وإنَّ الزُّبَيرَ نَكَثَ بَيعَتي وقَطَعَ رَحِمي وظاهَرَ عَلَيَّ عَدُوّي ، فَاكفِنيهِ اليَومَ بِما شِئتَ . ۸

1.الغارات : ج ۲ ص ۴۳۱ عن زيد بن وهب ، بحار الأنوار : ج ۳۴ ص ۲۳ ح ۹۰۲ ؛ الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۷۵ نحوه ، شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۱۱۹ .

2.في المصدر : «اعزوا» ، والتصويب من بحار الأنوار .

3.العُدد القويّة : ص ۱۹۰ ح ۱۹ ، المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۲۰۲ نحوه ، الصراط المستقيم : ج ۳ ص ۴۲ وفيه صدره إلى «واستحلّت المحارم منّي» ، بحار الأنوار : ج ۲۹ ص ۵۵۹ ح ۱۰ .

4.يقال : هبلته اُمّه تهبِله هَبَلاً : أي ثكلته (النهاية : ج ۵ ص ۲۴۰ «هبل») .

5.القارةُ : قبيلة ، سُمّوا لاجتماعهم والتفافهم لمّا أراد ابن الشدّاخ أن يفرّقهم في بني كنانة فقال قائلهم : دَعَونا قارةً لاتُنفرونا فنُجفلمثل إجفال الظليمِ وهم رماة . وفي المثل : أنصف القارة من راماها (الصحاح : ج ۲ ص ۸۰۰ «قور») .

6.فَللتُ الجيش : هزمته . وحَدُّ الرجل : بَأسُه (الصحاح : ج ۵ ص ۱۷۹۳ «فلل» و ج ۲ ص ۴۶۳ «حدد») .

7.كذا ، وفي المناقب وشرح نهج البلاغة : «ومن لم يقتل يمت» .

8.الكافي : ج ۵ ص ۵۳ ح ۴ ، الأمالي للطوسي : ص ۱۶۹ ح ۲۸۴ عن إسماعيل بن رجاء الزبيدي نحوه ، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۱۹۳ ح ۱۴۲ ؛ المناقب للخوارزمي : ص ۱۸۴ ح ۲۲۳ عن مجزأة السدوسي ، شرح نهج البلاغة : ج ۱ ص ۳۰۶ عن مسافر بن عفيف بن أبي الأخنس وكلاهما نحوه .

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (با ترجمه فارسي) جلد دوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: رسول افقی و احسان سرخه‌ای، ترجمه: حمیدرضا شیخی
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5534
صفحه از 680
پرینت  ارسال به