۶ / ۶
يزيد بن حُجَيّه ۱
۱۴۷۳.الغاراتـ درباره يزيد بن حُجَيّه ـ: او همچنين شعرى در نكوهش على عليه السلام گفت و در آن ، خود را از دشمنان او خواند . خبر به على عليه السلام رسيد . او را نفرين كرد و به يارانش فرمود: «دستانتان را بلند كنيد و او را نفرين نماييد» .
پس على عليه السلام او را نفرين كرد و يارانش آمين گفتند .
ابو صَلْت تَيمى مى گويد كه على عليه السلام [در دعايش] گفت : «بار خدايا! يزيد بن حُجَيّه ، با اموال مسلمانان گريخت و به گروه نابه كار پيوست . پس مكر و نيرنگ او را از ما بگردان و سزاى ستمكاران به او بده» .
۶ / ۷
كسانى كه حديث ولايت را كتمان كردند
۱۴۷۴.اُسد الغابهـ به نقل از ابو اسحاق ـ: عدّه بى شمارى برايم حديث كردند كه : على عليه السلام در رَحبه ، ۲ مردم را سوگند داد كه : «چه كسى اين سخن پيامبر خدا را شنيده است : هر كه من مولاى اويم، على نيز مولاى اوست . بار خدايا! دوستى كن با كسى كه با او دوستى مى كند و دشمنى كن با كسى كه با او دشمنى مى كند ؟» .
گروهى برخاستند و گواهى دادند كه اين را از پيامبر خدا شنيده اند، و گروهى هم كتمان كردند. اين گروه [دوم] ، از دنيا نرفتند تا آن كه كور شدند و آفتى به ايشان رسيد . يزيد بن وديعه و عبدالرحمان بن مُدلِج ، از اين گروه بودند .