۵ / ۴
مهدى
۱۲۹۰.امام على عليه السلامـ از دعاى ايشان براى امام مهدى عليه السلام ـ: بار خدايا! ظهور او را مايه بيرون شدن از غم ( / شبهه و سرگردانى) قرار ده و به واسطه او ، امّت را [ديگر بار ، ]متّحد گردان.
۵ / ۵
خَبّاب بن اَرَت ۱
۱۲۹۱.امام على عليه السلام :خدا رحمت كند خَبّاب بن اَرَت را! او به دلخواه ، اسلام آورد و داوطلبانه هجرت كرد و به اندازه كفاف ، قناعت نمود و از خدا خشنود بود و مجاهد زيست .
۵ / ۶
جوانى كه نيمى از بدنش فلج شده بود
۱۲۹۲.المناقب ، ابن شهر آشوب :امير مؤمنان در شب احرام ، صداى گريه اى شنيد . به امام حسين عليه السلام فرمان داد تا صاحب صدا را پيدا كند . [ امام حسين عليه السلام ] هنگامى كه در پى صدا رفت ، جوانى را يافت كه نصف بدنش از كار افتاده بود . او را پيش على عليه السلام آورد .
على عليه السلام حالش را پرسيد . گفت : من مردى هَوَس پيشه بودم و پدرم پيوسته پندم مى داد . روزى در حال پنددهى بود كه كتكش زدم . در همين مكان بود كه به من نفرين كرد و شعرى خواند . سخنش كه پايان يافت ، نيمِ پيكرم خشك شد . پشيمان شدم و توبه كردم و دلش را به دست آوردم . آن گاه ، سوار شترى شد تا مرا به اين جا بياورد و برايم دعا كند . در نيمه هاى بيابان بوديم كه شترش از پريدن پرنده اى رم كرد و پدرم [ افتاد و] مُرد .
على عليه السلام چهار ركعت نماز گزارد و فرمود : «به سلامت ، بخيز» . و او همچون افرادسالم ، حركت كرد .
[ على عليه السلام ] فرمود : «راست گفتى ؛ اگر پدرت از تو خشنود نگشته بود ، دعايم پذيرفته نمى شد» .