۱۲۳۵.الإصابةـ به نقل از ابن عمر ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله براى ابن عبّاس دعا كرد و فرمود : «بار خدايا! در او بركت قرار بده و از او [بركت] منتشر كن» .
۱۲۳۶.المعجم الأوسطـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا مرا در دامنش نشانيد و دستى به سرم كشيد و فرمود : «بار خدايا! به او حكمت بياموز» .
۲۷ ـ عبد اللّه بن مسعود ۱
۱۲۳۷.المعجم الكبيرـ به نقل از عبد اللّه بن مسعود ـ: مشغول چرانيدن گوسفندان عُقبه بودم كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر من گذشت. پس ، دستى به سرم كشيد و فرمود : «خدايت رحمت كناد! تو پسركى آموزش ديده هستى» .
۱۲۳۸.مسند ابن حنبلـ به نقل از ابن مسعود ـ: در حال چرانيدن گوسفندان عُقبة بن ابى مُعَيط بودم كه پيامبر خدا و ابو بكر بر من گذشتند. [پيامبر صلى الله عليه و آله ] فرمود : «پسر جان! شير دارى؟».
گفتم : آرى؛ امّا من امانتدار هستم .
فرمود : «ميشى هست كه قوچ نديده باشد؟».
ميشى را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آوردم . ايشان دستى به پستانش كشيد. پستان ، پر از شير شد . آن را در ظرفى دوشيد و خود نوشيد و به ابو بكر هم نوشاند. سپس خطاب به پستان فرمود : «جمع شو» و پستان به حال اوّل باز گشت .
بعد از اين ماجرا نزد ايشان رفتم و گفتم : اى پيامبر خدا! از اين گفتار ، به من بياموز.
[پيامبر صلى الله عليه و آله ] دستى به سرم كشيد و فرمود : «خدايت رحمت كناد! تو پسركى دانا و دانش آموخته هستى» .