111
نهج الدّعا (با ترجمه فارسي) جلد دوّم

۸ ـ اُمّ عُماره ۱

۱۲۱۴.الطبقات الكبرىـ به نقل از عبد اللّه بن زيد بن عاصم ـ: در اُحُد با پيامبر خدا بودم و چون مردم (مسلمانان) از گرد پيامبر صلى الله عليه و آله پراكنده شدند ، من و مادرم خود را به ايشان رسانيديم و از ايشان دفاع مى كرديم.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «پسر اُمّ عُماره اى؟».
گفتم : آرى .
فرمود : «پرتاب كن» .
من به طرف مردى از مشركان كه در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله بر اسب سوار بود ، سنگى پرتاب كردم كه به چشم اسب خورد و اسب به خود پيچيد و با سوارش ، هر دو ، به زمين افتادند . من او را سنگباران كردم ، به طورى كه سنگ هاى بسيارى بر او باريد . و پيامبر صلى الله عليه و آله نگاه مى كرد و لبخند مى زد .
پيامبر صلى الله عليه و آله چشمش به زخمى كه بر شانه مادرم بود ، افتاد . فرمود : «مادرت ، مادرت را درياب! زخمش را ببند . خدا به شما خانواده ، بركت دهد ! مقام مادر تو ، از مقام فلان و بهمان ، بهتر است . خدا شما خانواده را رحمت كند ! مقام پدرخوانده ات ، از مقام فلان و بهمان ، بهتر است . خدا شما خانواده را رحمت كند!» . مادرم [به ايشان ]گفت : دعا كن خدا ما را در بهشت همراه تو قرار دهد.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «بار خدايا ! آنان را همراهان من در بهشت قرار ده» .
مادرم گفت : اكنون مرا باكى نيست كه از دنيا به من چه رسد.

۹ ـ اُمّ قيس ۲

۱۲۱۵.سنن النسائىـ به نقل از ابو الحسن (وابسته اُمّ قيس ، دختر محصن) ـ: اُمّ قيس گفت : فرزندم از دنيا رفت و من برايش بى تابى مى كردم و به كسى كه غسلش مى داد ، گفتم : پسرم را با آب سرد ، غسل مده كه او را مى كشى !
عُكاشة بن مِحصَن نزد پيامبر خدا رفت و اين سخن او را براى ايشان باز گفت . پيامبر صلى الله عليه و آله تبسّمى كرد و فرمود : «چه گفت؟ عمرش دراز باد!» .
و [از دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله ] ما زنى را سراغ نداريم كه به اندازه اُمّ قيس ، عمر كرده باشد.

1.براى شناخت وى ، ر . ك : ص ۵۲۷ .

2.براى شناخت وى ، ر . ك : ص ۵۲۷ .


نهج الدّعا (با ترجمه فارسي) جلد دوّم
110

۸ . اُمُّ عُمارَةَ

۱۲۱۴.الطبقات الكبرى عن عبد اللّه بن زيد بن عاصم :شَهِدتُ اُحُدا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَلَمّا تَفَرَّقَ النّاسُ عَنهُ دَنَوتُ مِنهُ أنَا واُمّي نَذُبُّ عَنهُ .
فَقالَ : ابنُ اُمِّ عُمارَةَ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : اِرمِ ، فَرَمَيتُ بَينَ يَدَيهِ رَجُلاً مِنَ المُشرِكينَ بِحَجَرٍ وهُوَ عَلى فَرَسٍ ، فَأَصَبتُ عَينَ الفَرَسِ فَاضطَرَبَ الفَرَسُ حَتّى وَقَعَ هُوَ وصاحِبُهُ ، وجَعَلتُ أعلوهُ بِالحِجارَةِ حَتّى نَضَدتُ عَلَيهِ مِنها وِقرا ۱ ، وَالنَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَنظُرُ يَتَبَسَّمُ ، ونَظَرَ جُرحَ اُمّي عَلى عاتِقِها ، فَقالَ :
اُمَّكَ اُمَّكَ ! اِعصِب جُرحَها ، بارَكَ اللّهُ عَلَيكُم مِن أهلِ بَيتٍ ، مَقامُ اُمِّكَ خَيرٌ مِن مَقامِ فُلانٍ وفُلانٍ ، رَحِمَكُمُ اللّهُ أهلَ البَيتِ ، ومَقامُ رَبيبِكَ ـ يَعني زَوجَ اُمِّهِ ـ خَيرٌ مِن مَقامِ فُلانٍ وفُلانٍ ، رَحِمَكُمُ اللّهُ أهلَ البَيتِ . قالَت : اُدعُ اللّهَ أن نُرافِقَكَ فِي الجَنَّةِ .
فَقالَ : اللّهُمَّ اجعَلهُم رُفَقائي فِي الجَنَّةِ . فَقالَت : ما اُبالي ما أصابَني مِنَ الدُّنيا . ۲

۹ . اُمُّ قَيسٍ اُختُ عُكاشَةَ بنِ مِحصَنٍ

۱۲۱۵.سنن النسائي عن أبي الحسن مولى اُم قيس بنت محصن عن اُمّ قيس :تُوُفِّيَ ابني فَجَزِعتُ عَلَيهِ ، فَقُلتُ لِلَّذي يَغسِلُهُ : لا تَغسِلِ ابني بِالماءِ البارِدِ فَتَقتُلَهُ ! فَانطَلَقَ عُكاشَةُ بنُ مِحصَنٍ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَأَخبَرَهُ بِقَولِها ، فَتَبَسَّمَ ، ثُمَّ قالَ : «ما قالَت ؟ طالَ عُمُرُها» . فَلا نَعلَمُ امرَأَةً عُمِّرَت ما عُمِّرَت . ۳

1.الوِقْر : الحمل الثقيل (القاموس المحيط : ج ۲ ص ۱۵۵ «وقر») .

2.الطبقات الكبرى : ج ۸ ص ۴۱۴ ، سير أعلام النبلاء : ج ۲ ص ۲۸۰ نحوه ، شرح نهج البلاغة : ج ۱۴ ص ۲۶۸؛ بحار الأنوار : ج ۲۰ ص ۱۳۴ .

3.سنن النسائي : ج ۴ ص ۲۹ ، مسند ابن حنبل : ج ۱۰ ص ۲۸۴ ح ۲۷۰۶۷ ، الأدب المفرد : ص ۱۹۶ ح ۶۵۲ نحوه ، المعجم الكبير : ج ۲۵ ص ۱۸۲ ح ۴۴۶ ، تهذيب الكمال : ج ۳۵ ص ۳۸۰ .

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (با ترجمه فارسي) جلد دوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: رسول افقی و احسان سرخه‌ای، ترجمه: حمیدرضا شیخی
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5433
صفحه از 680
پرینت  ارسال به