فصل چهارم : دعا كردن براى ديگران
يكى از مسايل بسيار مهم در باب دعا ، اهتمام به دعا خواستن از ديگران و دعا كردن براى ديگران است ، در اين فصل نكات آموزنده اى در اين زمينه ارائه مى گردد و همچنين شمارى از كسانى كه مشمول دعا يا نفرين اهل بيت عليهم السلام قرار گرفته اند معرفى خواهند شد .
نكته اى كه در آغاز اين فصل تذكر آن مفيد به نظر مى رسد ، صداقت در دعا براى ديگران است .
نشانه صداقت در دعا براى ديگران
دعا كردن براى ديگران ، در واقع خيرخواهى مادى و يا معنوى و يا هر دو براى آنها است ، بنابراين انسان به ميزان خيرخواه بودن براى ديگرى و يا ديگران مى تواند در دعاى براى آنان صادق باشد ، از اين رو كسى كه مى خواهد بداند در دعا در زمينه امور معنوى و اخروى تا چه اندازه اى صادق است بايد ببيند عملاً در خيرخواهى مادى نسبت به ديگران آمادگى دارد يا نه ، در اين زمينه امام صادق عليه السلام داستانى را از امام على عليه السلام نقل كرده است كه بسيار جالب و آموزنده است : ايشان روايت كرده اند كه :
امير مؤمنان ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ براى فردى پنج بار ۱ خرما از خرماى بُغَيْبِغَه ۲ فرستاد . آن مرد ، فردى با داد و دَهِش و سخاوتمند بود و هيچ گاه از على عليه السلام و ديگران ، چيزى درخواست نمى كرد . مردى به امير مؤمنان گفت : به خدا سوگند كه فلانى از تو درخواست نكرد و به جاى پنج بار [خرما] ، يك بار هم كفايتش مى كرد.
امير مؤمنان عليه السلام به او فرمود : «خداوند ، امثال تو را در ميان مؤمنان ، بسيار مكناد! من مى بخشم و تو بخل مى ورزى؟! انصاف داشته باش. اگر من به كسى كه به من اميد دارد ، جز پس از درخواست ، عطا نكنم و بعد از آن كه درخواست كرد ، به او عطا كنم ، بهاى آنچه را از او گرفته ام ، به او نداده ام ؛ ۳ چه ، او را در معرض آن قرار داده ام تا صورتى را كه هنگام عبادت و نيازخواهى از خداوند براى پروردگار من و خودش بر خاك مى نهد ، به من ببخشد [و به من رو بيندازد] ، و هر كس با برادر مسلمانش چنين كند ، در حالى كه مى داند او سزاوارِ كمك و احسان اوست ، در دعايى كه برايش مى كند ، به خداوند ، راست نگفته است ؛ چرا كه با زبانش براى او بهشتْ آرزو مى كند ؛ امّا از ريزه اى از مال خود بر او بخل مى ورزد ؛ چه آن كه بنده ، گاه در دعايش مى گويد : «بار خدايا ! مردان و زنانِ مؤمن را بيامرز» و وقتى براى آمرزش آنان دعا مى كند ، در واقع ، بهشت را برايشان طلبيده است . بنا بر اين ، كسى كه به گفتار ، چنين كند و با كردار ، آن را تحقّق نبخشد ، انصاف به خرج نداده است.
1.اوساق : جمع «وَسْق» ؛ شصت صاع ؛ يك بار شتر ؛ محموله خرما.
2.بُغَيبِغَه ، مِلك يا چشمه اى در مدينه ، پُرآب و پُرنخل ، كه متعلّق به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است.
3.در كتاب من لايحضره الفقيه آمده است : «جز بهاى آنچه را از او گرفته ام ، به او نداده ام».