15
آه سرد

در حقيقت ، اين دو بزرگوار ، حسرت را نوعى پشيمانى تلقى نموده اند، در صورتى كه ظاهرا اين مطلب درست نيست ؛ بلكه مى توان گفت كه گاهى پشيمانى ، از لوازم حسرت است.
امّا در تفسير الميزان ، حسرت ، از زاويه اى ديگر مورد بررسى قرار گرفته است كه اين مى تواند نكات ديگرى از اين هيجانِ چند وجهى را براى ما كشف كند. علاّمه طباطبايى ، به نقل از راغب مى نويسد:
«حَسر» به كنار زدن لباس از هر چيزى كه ملبس به آن است گفته مى شود. حسرت عن الذراع ، يعنى آستين را از ذراع بالا زدم و حاسر ، كسى را گويند كه زره بر تن و كلاه جنگى بر سر نداشته باشد و مُحسره ، به معناى جاروب است... خسته و فرسوده را هم كه حاسر مى خوانند ، براى اين است كه اندازه توانايى اش براى ديگران معلوم شده است... و حسرت ، به معناى اندوه و ندامت بر امرى است كه فوت شده باشد و ارتباط اين معنا با معناى كشف از اين راه است كه شخص اندوهناك ، برايش كشف شده و پى برده به جهلى كه او را وادار به ارتكاب كارى نموده است. و يا از اين راه است كه قوايش از فَرط اندوه و ندامت بر مافات ، مُنحسر (ضعيف) شده و يا از تدارك آن ، دچار حسر (خستگى) گشته است . ۱
طبق اين بيان ـ كه معانى ريشه اى حسرت لحاظ شده است ـ در حقيقت ، حسرت ، حالت غم و غُصه اى است كه شخص ، همراه با آگاهى و شناخت از اشتباه گذشته ، توانايى جبران آن را ندارد و خسته و درمانده شده است .
البته محورهاى كشف و عدم توانايى در جبران آن ، در كلمات برخى ديگر از علما نيز آمده است:
حسرت ، غمى است كه بر اثر از دست دادن فرصت جبران خطا و

1.ترجمه تفسير الميزان، ج ۷ ، ص ۷۸.


آه سرد
14

لغت شناسان عرب ، در تعريف واژه حسرت ، عناصرى را ذكر كرده اند كه از جمله آنها «احساس اندوه» است ؛ امّا بايد توجّه داشت كه هر اندوهى ، حسرت نيست . لذا يادآور شده اند كه اين اندوه ، به خاطر فقدان و محروميت از چيزى برانگيخته شده است كه آن چيز براى شخص ، ارزشمند به شمار مى آيد .
به عنوان مثال ، اسماعيل بن حمّاد جوهرى در كتاب خود مى نويسد:
حسرت ، اندوه شديد بر چيزى است كه فوت شده است . ۱
چنانچه همين معنا در معجم مقاييس اللغة ، ذيل واژه حسرت نيز آمده است.
همچنين ابو هلال عسكرى مى نويسد:
حسرت ، غمى است كه به خاطر از دست رفتن فايده اى تجديد مى شود ؛ بنا بر اين ، هر غمى حسرت نيست. ۲
در كتاب لسان العرب ، حسرت ، نوعى پشيمانى معرفى شده است:
حسرت ، پشيمانى شديدى است كه شخص پشيمان را به جانور ضعيفى تبديل مى كند كه هيچ خاصيت و نفعى در او نيست. ۳
طُريحى نيز در مجمع البحرين ، همين مسير را پيش رفته است ، منتها علّت ضعف و فرتوتى را بيان نموده است:
حسرت ، پشيمانى و اندوه شديدى است بر آنچه كه از دست رفته ، به طورى كه برگشت آن ممكن نيست. ۴

1.والحسرة أشدّ التلهّف على الشى ء الفائت (الصحاح ، ج ۲ ، ص ۶۳۰) . التلهّف على الشى ء: التحسّر عليه يفوتك وقد كنت اشرفت عليه ( العين، ج ۴ ، ص ۵۲) . قال الجوهرى: الأسف أشد الحزن والتلهف الحزن (الفروق اللغوية ، ص ۱۱۱) .

2.إنّ الحسرة غمّ يتجدّد لفوت فائدة فليس كل غمّ حسرة (الفروق اللغوية ، ص ۱۸۶) .

3.والحسرة اشد الندم حتى يبقى النادم كالحسير من الدواب الذى لا منفعة فيه (لسان العرب، ج ۴، ص ۱۸۹) .

4.والحسرة هى اشد الندامة والاغتمام على ما فات ولا يمكن ارتجاعه (مجمع البحرين، ص ۵۰۹) .

  • نام منبع :
    آه سرد
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد علي سروش
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5544
صفحه از 180
پرینت  ارسال به