شانزده . اسناد كتاب ها
از ديگر اطّلاعات مهمّ ارائه شده در رجال النجاشى ، اسنادى هستند كه نجاشى رحمه اللهبه تأليفات صاحبان شرح حال آورده است . اين اسناد از چند جهت به كار مى آيند ، بدين صورت كه :
الف . از شيوه و ترتيب آنها ، طبقات رجال ، مشخّص مى گردند .
ب . بر اساس آنها ، مبناى وثاقت مشايخ نجاشى ، تطبيق مى شود .
ج . به وسيله آنها ، كتاب هاى مشهور آن عصر ، شناخته مى شوند .
مبحث سوم . اعتناى نجاشى به آراى ديگران
از جمله مطالب مفيدى كه نجاشى رحمه اللهدر شرح حال برخى از افراد آورده است ، آراى مختلف و گاه نقد آنها در زمينه اطّلاعات مورد توجّه وى در شناخت افراد است .
عمده آرايى كه نجاشى رحمه اللهبه طرح و گاه به نقد آنها پرداخته است ، در زمينه هاى زيرند :
يك . تضعيف ها
نجاشى رحمه اللهدر مواردى ، آراى صاحب نظرانى را در تضعيف افراد ، نقل كرده و گاه خود به نقد آنها پرداخته است ؛ از جمله :
در شرح حال حسين بن يزيد نوفلى مى گويد :
قال قوم من القمّيّين أنّه غلا فى آخر عمره . و اللّه أعلم ، و ما رأينا له رواية تدلّ على هذا ؛
گروهى از قمى ها گفته اند كه وى در آخر عمرش غلو نمود ، و خدا به اين امر ، داناتر است . ما روايتى از او نديده ايم كه بر غلوّ وى دلالت كند . ۱
و در شرح حال حسين بن ابى سعيد مى گويد :
ذكره أبو عمرو الكشّىّ فى جملة الواقفة و ذكر فيه ذموماً و ليس هذا موضع ذكر ذلك؛
ابو عمرو كشّى، از او در شمار واقفيان ياد كرده است و نكوهش هاى زيادى را درباره وى نقل نموده كه اين جا محلّ بيان آنها نيست . ۲
نجاشى رحمه اللهاين شخص را ثقه در حديث معرّفى مى كند .
و در شرح حال حسن بن خرزاد ، كه غلوّ در آخر عمرش را به صورت «قيل» نقل كرده است . ۳
و در شرح حال محمّد بن احمد بن يحيى بن عمران اشعرى (صاحب نوادر الحكمة) ، پس از آن كه وى را ثقه در حديث ، شمرده است ، مى گويد :
إلاّ أنّ أصحابنا قالوا : كان يروى عن الضعفاء و يعتمد المراسيل و لايبالى عمّن أخذ . و ما عليه فى نفسه طعن فى شى ء ؛
جز آن كه اصحاب ما گفته اند : وى از افراد ضعيف روايت مى كند ، بر روايات مرسل اعتماد مى نمايد و در مورد كسى كه از او حديث مى گيرد ، دقّت نمى كند . درباره خود وى، جاى طعن در هيچ چيزى وجود ندارد ۴ . ۵
و در شرح حال احمد بن محمّد بن جعفر بصرى ، پس از توثيق وى مى گويد :
غير أنّه قيل : إنّه يروى عن الضعفاء ؛
جز آن كه گفته شده است : او از افراد ضعيف ، روايت مى كند. ۶
و در شرح حال حسن بن احمد بن قاسم مى گويد :
سيّد فى هذه الطائفة ، غير أنّى رأيت بعض أصحابنا يغمز عليه فى بعض رواياته؛
او در اين طايفه، از بزرگان است ، جز آن كه ديدم برخى ، در بعضى از رواياتش بر وى خرده مى گيرند . ۷
و در شرح حال سليمان بن عبد اللّه ديلمى مى گويد :
غمز عليه و قيل : إنّه كان غالياً كذّاباً؛
بر وى خرده گرفته اند و گفته شده : وى غالى و دروغگوست. ۸
و در شرح حال محمّد بن موسى بن عيسى همدانى مى گويد :
ضعّفه القمّيّون بالغلوّ ، و كان ابن الوليد يقول : إنّه كان يضع الحديث . و اللّه أعلم ؛
قمى ها او را به خاطر غلو ، تضعيف كرده اند و ابن وليد مى گفت : او حديث، جعل مى كرد . و خدا داناتر است. ۹
نجاشى رحمه اللهدر نقل اين تضعيف و استناد آن به قمى ها ، به مسلك آنان در غلو توجّه داشته و پس از نقل قول ابن وليد ، تشكيك خود را با تعبير «اللّه أعلم» ابراز كرده است .
و در شرح حال ربيع بن زكريّا ورّاق مى گويد :
طعن عليه بالغلوّ ، له كتاب فيه تخليط . ذكر ذلك أبو العبّاس بن نوح ؛
و بر وى طعن زده اند كه او غلو مى كرده و براى او كتابى است كه در آن ، تخليط وجود دارد . اين مطلب را ابو العبّاس بن نوح ذكر كرده است . ۱۰
و در شرح حال حسين بن عبيد اللّه سعدى مى گويد :
ممّن طعن عليه و رمى بالغلوّ . له كتب صحيحة الحديث ؛
[وى] از كسانى است كه بر او طعن زده اند و به او غلو نسبت داده اند . وى كتاب هايى صحيح الحديث دارد. ۱۱
و در شرح حال محمّد بن اُورمه قمى مى گويد :
قمى ها از وى نام بردند و بر او خرده گرفتند و به او انتساب غلو دادند، تا آن جا كه توطئه كردند كه كسى او را ترور كند . پس ، او را در حالى يافتند كه از اوّل تا آخر شب ، نماز مى خوانْد . از اين رو ، از وى دست برداشتند .
گروهى از اساتيد قمى از ابن وليد حكايت كرده اند كه او گفته : محمّد بن اورمه را به غلو، طعن كرده اند . پس ، از كتاب هاى وى ، آن چيزى را نقل كن كه در كتاب هاى حسين بن سعيد و ديگران هم يافت مى شود ، و به آن احاديثى كه اختصاص به خود او دارد ، اعتماد نكن .
و يكى از اصحاب ما گفته است كه نامه اى را از امام هادى عليه السلام به اهل قم ديده كه در مورد محمّد بن اورمه و بَرى بودنِ از نسبتى كه به او داده اند ، بوده است. ۱۲
و در شرح حال على بن محمّد بن شيره قاسانى ، پس از مدحش مى گويد :
غمز عليه أحمد بن محمّد بن عيسى و ذكر أنّه سمع مذاهب منكرة ، و ليس فى كتبه ما يدلّ على ذلك ؛
احمد بن محمّد بن عيسى بر او خرده گرفته و گفته است كه از او آراى منكرى (باطلى) را شنيده است ، در حالى كه در كتاب هاى وى ، چيزى كه بر چنين انحرافى دلالت كند ، وجود ندارد . ۱۳
و در شرح حال عبيد بن كثير بن محمّد مى گويد :
طعن أصحابنا عليه و ذكروا : إنّه يضع الحديث ؛
اصحاب ما بر وى طعن كرده و گفته اند : وى ، جعل حديث مى كرده است. ۱۴
و در شرح حال احمد بن حسين بن سعيد مى گويد :
روى عن جميع شيوخ أبيه إلاّ حمّاد بن عيسى فى ما زعم أصحابنا القمّيّون و ضعّفوه و قالوا : هو غال و حديثه يعرف و ينكر ؛
بنا بر اعتقاد اصحاب قمى ما ، او از تمام اساتيد پدرش جز حمّاد بن عيسى
روايت كرده است. آنان وى را تضعيف كرده اند و گفته اند : او غالى است و حديثش گاه پذيرفته شده و گاه انكار شده است. ۱۵
و نيز در شرح حال عبد الرحمان بن احمد بن نهيك سَمُرى مى گويد :
لم يكن فى الحديث بذاك ، يعرف منه و ينكر . ذكر ذلك أحمد بن علىّ السيرافىّ ؛
وى در حديث ، در حدّ وثاقت نبود . از او هم حديثِ شناخته شده و هم حديث منكر، نقل شده است. اين مطلب را احمد بن على سيرافى بيان كرده است . ۱۶
و در شرح حال محمّد بن عيسى بن عبيد مى گويد :
و ذكر أبو جعفر بن بابويه عن ابن الوليد، أنّه قال : ما تفرّد به محمّد بن عيسى من كتب يونس و حديثه، لايعتمد عليه. و رأيت أصحابنا ينكرون هذا القول و يقولون : من مثل أبى جعفر محمّد بن عيسى ؟ !
و ابو جعفر بن بابويه (صدوق) از ابن وليد نقل كرده است كه او گفته : آنچه تنها محمّد بن عيسى، از كتاب هاى يونس و حديث او نقل كرده ، معتمد نيست . و ديدم كه اصحاب ما اين رأى را منكر شده و گفته اند : چه كسى در وثاقت ، همچون ابو جعفر محمّد بن عيسى است؟ ! ۱۷
و در شرح حال حصين بن مخارق مى گويد :
قيل فى حصين بعض القول و ضعّف بعض التضعيف؛
در مورد حصين ، نظراتى گفته شده است و براى او تضعيفاتى گفته اند. ۱۸
و در شرح حال عبد الرحمان بن ابى حمّاد مى گويد :
به او ضعف و غلو، نسبت داده اند. ۱۹
وى در موارد بسيارى ، تضعيف افراد را از اصحاب ، نقل كرده است . ۲۰
و در شرح حال سهيل بن زياد ، ابو يحيى واسطى ، مى گويد :
و قال بعض أصحابنا: لم يكن سهيل بكلّ الثبت فى الحديث؛
برخى از اصحاب ما گفته اند: سهيل در ضبط حديث ، دقيق نبوده است. ۲۱
و در شرح حال على بن محمّد بن جعفر حدّاد ، به نقل از ابو عبد اللّه بن عيّاش مى گويد :
به او ابن رُوَيده مى گفتند و مضطرب الحديث بود. ۲۲
و سرانجام ، در شرح حال جعفر بن محمّد بن مالك مى گويد :
قال أحمد بن الحسين : كان يضع الحديث وضعا و يروى عن المجاهيل . و سمعت من قال : كان أيضا فاسد المذهب و الرواية ؛
احمد بن حسين [ غضايرى ][] گفت : او بسيار حديث جعل مى كرد و از افراد ناشناخته حديث نقل مى نمود . و شنيدم كسى مى گفت : او مذهب و روايت فاسد داشت . ۲۳
دقّت در عبارات فوق ، نشان مى دهد كه برخى از آنها تنها جنبه نقل قول از افراد دارند و برخى ديگر ، در استناد به اقوال و آراى ديگران ظاهرند . در نتيجه ، بخش زيادى از آنها نقل ديدگاه هاى ديگران ، بدون اظهار نظر و يا با نوعى تشكيك در آنهاست .
در فصل چهارم ، به نقدهاى نجاشى رحمه اللهبر اين آرا ، بيشتر خواهيم پرداخت ، إن شاء اللّه .
1. رجال النجاشى ، ص ۳۸ (ش ۷۷) .
2. رجال النجاشى ، ص ۳۸ (ش ۷۸) .
3. رجال النجاشى ، ص ۴۴ (ش ۸۷) .
4. رجال النجاشى ، ص ۳۴۸ (ش ۹۳۹) .
5. نجاشى رحمه الله شبيه اين عبارت را در موارد ديگرى نيز به كار برده است ، براى نمونه، ر . ك : رجال النجاشى ، ص ۶۲ (ش ۱۴۴) .
6. رجال النجاشى ، ص ۸۴ (ش ۲۰۲) .
7. رجال النجاشى ، ص ۶۵ ( ش ۱۵۲) .
8. رجال النجاشى ، ص ۱۸۲ (ش ۴۸۲) .
9. رجال النجاشى ، ص ۳۳۸ (ش ۹۰۴) .
10. رجال النجاشى ، ص ۱۶۵ (ش ۴۳۴) .
11. رجال النجاشى ، ص ۴۳ (ش ۸۶ ) .
12. رجال النجاشى ، ص ۳۲۹ (ش ۸۹۱) .
13. رجال النجاشى ، ص ۲۵۵ (ش ۶۶۹) .
14. رجال النجاشى ، ص ۲۳۴ (ش ۶۲۰) .
15. رجال النجاشى ، ص ۷۸ (ش ۱۸۳) .
16. رجال النجاشى ، ص ۲۳۶ (ش ۶۲۴) .
17. رجال النجاشى ، ص ۳۳۳ (ش ۸۹۶) .
18. رجال النجاشى ، ص ۱۴۵ (ش ۳۷۶) .
19. رجال النجاشى ، ص ۲۳۹ (ش ۶۳۳) .
20. ر . ك : رجال النجاشى ، ص ۲۸ (ش ۵۶) و ص۲۹ (ش ۵۸) و ص۵۳ (ش ۱۱۸) و ص۶۱ (ش ۱۴۱) و ص۶۴ (ش ۱۴۹) و ص۹۷ (ش ۲۴۰) و ص ۹۹ (ش ۲۴۷) و ص۲۴۴ (ش ۶۴۱) و ص۳۱۶ (ش ۸۶۵) و ص۳۲۴ (ش ۸۸۴) و ص۳۹۶ (ش ۱۰۵۹) و ص۴۱۹ (ش ۱۱۲۲) .
21. رجال النجاشى ، ص ۱۹۲ (ش ۵۱۳).
22. رجال النجاشى ، ص ۲۶۲ (ش ۶۸۶) .
23. رجال النجاشى ، ص ۱۲۲ (ش ۳۱۳).