مقدّمه
دانش هاى اسلامى، همگى به شكلى با حديث در ارتباط اند و از سرچشمه جوشان آن، جرعه هايى برمى گيرند . اگرچه ميزان استفاده و بهره ورى از اين منبع سرشار، نوساناتى دارد، ليكن اصل نيازمندى به حديث، امرى غير قابل انكار است .
از سويى، حديث در طول تاريخ، همچون هر پديده تاريخى ديگر، دچار فراز و فرودهايى شده و از دست آفات روزگار ، در امان نبوده است . برخى از محدّثان در طول اين قرون، به گونه اى ناخودآگاه ، بر اين متون ، تأثير گذارده اند و اين چنين، خطاهايى در اسناد روايات و يا متون آنها رخ نموده است . عدّه اى ديگر، محدّث نماهايى بوده اند كه به صورت خودآگاه به اين خطاها دامن زده اند. عالمان حديث شناس ، در بازشناسى اين اشتباهات (خودآگاه و ناخودآگاه) و مقابله با آنها، كوشيده اند تا با تبيين و طرح ريزى اصول ارزيابى حديث ، راه نقد و بررسى علمى احاديث را باز كنند و بدين وسيله آفات تاريخى حديث را بشناسند و آنها را بزدايند .
نقد به صورتى قانونمند ، يكى از راه كارهاى مهمّ عالمان حديث پژوه براى دستيابى به اين هدف بوده است . آنان در طول تاريخ تشيّع ، بر اساس سيره عقلايى ـ كه مستند اعتبار خبر واحد شمرده مى شود ـ به ذكر اَسناد احاديث و بررسى آنها پرداختند و در اين مسير ، از ارشادات ائمّه اطهار عليهم السلام نيز بهره گرفتند ، كه از جمله آنها
كلام بلندمرتبه امام على عليه السلام است كه فرمود :
إذا حدّثتم بحديث، فأسندوه إلى الذى حدّثكم به ؛ فإن كان حقّا، فلكم و إن كان كذبا، فعليه . ۱
امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه ، شيوه نقل حديث و توجّه به حال راويان را مورد تأكيد قرار داده اند .
بر اساس اين آموزه ها و مبانى ، بحث هاى راوى شناسى و نقدشناسى حديث ، پا گرفت و رشد كرد . قطعا اين نوع بحث ها مبتنى بر «منابعى» است كه گزارش هايشان ، مبناى كار راوى شناسى و دانش رجال قرار مى گيرد . اين منابع ، همچون اسناد علمى، راوى شناسان را يارى مى رسانند كه با تجزيه و تحليل آنها به شناخت دقيق راويان دست يابند .
اهمّيت شناخت منابع رجالى در اين مسير ، بر كسى پوشيده نيست ـ چنان كه در غالب كتاب هايى كه به بحث هاى اصولى و كلّىِ دانش رجال پرداخته اند ، و نيز در مقدّمه بسيارى از كتب رجالى، به ذكر اين منابع و معرّفى اجمالى آنها توجّه گرديده است ـ ؛ ليكن تا كنون ، خودِ اين منابع، موضوع كتاب هاى مستقلّى قرار نگرفته بودند .
گروه رجال مركز تحقيقات دار الحديث، ضمن توجّه به اين كمبود در حوزه منابع رجال شيعه ، بر آن شد كه بازشناسى منابع اصلى رجال شيعه را در دستور كار خود قرار دهد . كتاب حاضر، اوّلين محصول از اين نوع تحقيقات رجالى است كه به اهل فضل و علاقه مندان به مباحث رجالى، تقديم مى گردد .
در اين كتاب ، چهار منبع اصلى رجالى شيعه، يعنى : ۱ . اختيار الرجال (معروف به رجال الكشّى) ، ۲ . الفهرست شيخ طوسى ، ۳ . رجال الطوسى ، و ۴ . فهرست أسماء مصنّفى الشيعة (مشهور به رجال النجاشى) معرّفى و بازشناسى شده اند .
درباره هر يك از منابع پيش گفته، مطالبى را با اين ترتيب ، گذاشته ايم :
اوّل . شناخت مؤلّف (كه در آن، از اوضاع سياسى ـ اجتماعى عصر مؤلّف ،
ولادت ، خاندان ، اساتيد و شاگردان ، سفرها ، تأليفات و وفات وى بحث شده است) .
دوم . مشخّصات كتاب (كه در آن، توصيف اجمالى كتاب و نسخه هاى موجود از آن آمده است) .
سوم . شيوه شناسى كتاب (كه نوع راويان ، شيوه شناساندن راوى و نيز شيوه توثيق و تضعيف در هر كتاب ، از مهم ترين بحث هاى آن است) .
چهارم . بررسى آراى مؤلّف (كه در آن، به شناخت موضع مؤلّف در برابر مسائل جرح و تعديل راويان ، پرداخته مى شود) .
پنجم . جايگاه كتاب در منابع رجالى (كه در آن، منزلت كتاب در نزد رجاليان ، مصادر كتاب ، استناد مؤلّفان رجالى به كتاب ، مقايسه كتاب با همگنانش ، و شروح، اختصارات ، تصحيحات و ترجمه هاى كتاب ، گزارش مى شود) .
تذكّر اين نكته لازم است كه در تنظيم منابع مورد بازشناسى ، حقْ آن بود كه ترتيب تاريخى منابع ، رعايت شود ؛ ليكن به جهت اهمّيت و كاربرد فراوان كتاب رجال النجاشى، بازشناسى آن ، مقدّم شد و بخش بازشناسى رجال الكشّى در نوبت آخر قرار گرفت .
در پايان ، اميدواريم كه خداوند ، توفيق عنايت كند كه بازشناسى چهار كتاب باقى مانده از منابع هشتگانه رجالى شيعه نيز به زودى انجام بپذيرد و اين مجموعه تكميل گردد .
نيز بر خود ، فرض مى دانم كه از همكار گران قدر، جناب حجّة الإسلام محمّدرضا جديدى نژاد ـ كه تحرير نخست بازشناسى رجال الكشّى و رجال الطوسى را بر عهده داشته است ـ تشكّر و قدردانى نمايم . همچنين قدردان ارشادات و انتقادات اهل فضل و دانش و خوانندگان محترم خواهم بود و آنها را به جان خريدارم .
محمّدكاظم رحمان ستايش
خرداد ۱۳۸۴