دو . روايات
پس از هر عنوان ، روايت هايى كه در ارتباط با فرد مذكور هستند ، نقل شده اند . در شرح حال افراد ، گاه يك روايت و گاه روايت هاى بسيار وجود دارد . براى نمونه ، در شرح حال زراره ، ۶۱ روايت ، وجود دارد .
چنان كه اشاره شد ، غرض اصلى از تأليف كتاب مذكور ، توثيق يا تضعيف افراد نبوده است ؛ بلكه مقصود ، ذكر افراد و خبرهايى بوده كه در مدح و ذم يا جرح و تعديل آنان وارد شده است . بنا بر اين ، استفاده حكم توثيق يا تضعيف ، به عهده مراجعه كنندگان است . ۱
با توجّه به اين نكته ، رواياتى كه در شرح حال افراد ، ذكر شده اند ، از جهت مدح و ذم ، همنواخت نيستند . از اين رو ، گاه بين روايات مدحِ يك فرد و روايات ذمّ همان فرد ، تعارض ايجاد شده است .
كشّى رحمه اللهدر بيشتر موارد ، در مورد صحّت يا فساد برخى از اين روايت ها و يا ترجيح برخى از آنها بر برخى ديگر ، اظهارنظر نكرده است . او تنها در مواردى اندك به حلّ تعارض پرداخته است ، از جمله ، در :
شرح حال زراره ، راوى موثّق بزرگ شيعه . كشّى رحمه اللهپس از نقل روايتى كه در ذمّ زراره است و در سند آن : محمّد بن بحر ، ابو العبّاس محاربى ، يعقوب بن يزيد ، فضالة بن ايّوب و فضيل الرسان قرار دارند ، مى گويد :
محمّد بن بحر ، غالى است و فضالة بن ايّوب نيز از راويان يعقوب بن يزيدنيست . اين حديث به دروغ به وى نسبت داده شده و از صورت اصلى اش تغيير كرده است. ۲
چنان كه ملاحظه مى شود ، كشّى رحمه اللهدر اين مورد ، به نقد سند روايت پرداخته است . وى در ذيل روايت هاى شماره : ۵۹۱ ، ۶۷۵ و ۸۳۱ نيز نقد سندها را آورده است .
يا شرح حال يونس بن عبد الرحمان . كشّى رحمه الله ، پس از آن كه رواياتى را در مدح و ذمّ وى ذكر نموده است ، در مورد آن دسته از خبرهايى كه در مذمّت يونس وارد شده اند ، اظهار تعجّب كرده و آنها را ضدّ عقل شمرده است . وى برخى از اين خبرها را رد كرده و برخى ديگر را با روايت هاى مدح يونس ، جمع نموده است . ۳
و يا شرح حال محمّد بن سنان . كشّى رحمه الله ، پس از آوردن خبرهايى در مدح و ذمّ وى ، عبارتى دارد كه با توجّه به آن مى توان گفت كه او در عبارت مذكور ، مقام ترجيح روايات مدح بر روايات ذمّ وى بوده است . عبارت كشّى ، چنين است :
از ابن سنان ، افرادى چون : فضل ، پدر فضل ، يونس ، محمّد بن عيسى عبيدى ، محمّد بن حسين بن ابى الخطّاب ، حسن و حسين اهوازى (فرزندان دَنْدان) ، ايّوب بن نوح و جز اينان از افراد عادل و مورد اعتماد از اهل علم ، نقل كرده اند. ۴ محمّد بن سنان ـ طبق خبرهايى كه به من رسيده ـ نابينا بوده است . ۵
روايت هايى كه در شرح حال هر يك از رجالْ ذكر شده اند ، اغلب از ائمّه عليهم السلام اند ، هرچند موارد قابل توجّهى نيز موقوف يا مقطوع ۶ اند .
براى نمونه ، در خبر شماره ۱۰۱۴ ، عيّاشى در پاسخ سؤال كشّى از احوال نُه نفر از راويان ، به بيان احوال آنان پرداخته است و يا در شرح حال حسن بن على بن ابى حمزه ، على بن حسن بن فضّال در جواب عيّاشى ، به بيان احوال وى پرداخته است . ۷ در اين جا متن نمونه اى از اين گونه اخبار را از شرح حال يونس بن عبد الرحمان مى آوريم :
على بن محمّد قتيبى مى گويد : فضل بن شاذان ، براى ما حديث نمود كه : احمد بن محمّد بن عيسى توبه كرد و به دليل خوابى كه ديد ، از واقعه اى كه براى يونس پيش آورده بود ، استغفار نمود ، و على بن حديد ، در پنهان ، به يونس و هشام ، اظهار تمايل مى كرد. ۸
نيز در مواردى ، خود كشّى درباره افراد ، اظهارنظر كرده است . براى نمونه ، وى در ذيل عنوان «محمّد بن وليد خزّاز و معاوية بن حُكَيم و مصدّق بن صَدَقه و محمّد بن سالم بن عبد الحميد» ، بدون اين كه روايتى بياورد ، چنين مى گويد :
همه اينان ، فطحى مذهب ، از بزرگان علما و فقها ، و عادل بوده اند و برخى از آنان ، امام رضا عليه السلام را نيز درك كرده اند. همه اينان كوفى بوده اند. ۹
نيز در مواردى ، كشّى رحمه الله ، پس از نقل يك خبر ، به تبيين مفاد آن پرداخته است .
براى نمونه ، وى در ذيل عنوان «حسين بن بشّار» ، پس از نقل يك حديث ، مى گويد :
اين حديث ، بر ترك مذهب واقفه و قائل شدن به قول حق به وسيله وى دلالت دارد . ۱۰
و يا در ذيل عنوان نصر بن قابوس ، پس از نقل يك حديث ، مى گويد :
اين حديث ، بر منزلت و كمال عقل وى و اهتمامش به امر دين ، دلالت دارد. ۱۱
آن دسته از مواردى كه كشّى رحمه اللهبه شكلى (اعم از : توثيق ، تضعيف ، مدح ، ذم ، اظهار نظر درباره روايات و ...) مطالبى را از خود بيان كرده ، عبارت اند از شرح حال هاى شماره : ۴۲ ، ۴۶ ، ۹۴ ، ۹۶ ، ۱۳۳ ، ۱۴۹ ، ۱۵۱ ، ۱۵۲ ، ۱۵۶ ، ۱۷۴ ، ۲۰۴ ـ ۲۰۶ ، ۲۲۳ ، ۲۳۵ ، ۲۷۰ ، ۳۲۱ ، ۳۲۴ ، ۳۸۷ ، ۳۹۵ ، ۴۱۳ ، ۴۱۹ ، ۴۲۲ ، ۴۳۰ ، ۴۳۱ ، ۴۷۰ ـ ۴۷۲ ، ۴۸۰ ، ۵۰۱ ، ۵۱۹ ، ۵۵۷ ، ۵۶۴ ، ۵۸۱ ، ۵۸۴ ، ۵۸۵ ، ۵۹۱ ، ۶۲۹ ، ۶۳۹ ، ۶۶۳ ، ۶۷۵ ، ۶۸۲ ، ۶۹۵ ، ۷۰۵ ، ۷۱۶ ، ۷۱۹ ، ۷۳۳ ، ۷۴۴ ، ۷۴۸ ، ۷۶۶ ، ۷۷۰ ، ۷۷۸ ، ۷۸۲ ، ۸۰۵ ، ۸۲۲ ، ۸۲۷ ، ۸۳۱ ، ۸۴۷ ، ۸۴۹ ، ۸۵۴ ، ۹۰۳ ، ۹۰۶ ، ۹۰۷ ، ۹۲۹ ، ۹۵۵ ، ۹۶۲ ، ۹۶۳ ، ۹۶۷ ، ۹۸۰ ، ۱۰۰۰ ، ۱۰۱۵ ، ۱۰۱۶ ، ۱۰۲۸ ، ۱۰۲۹ ، ۱۰۴۱ ، ۱۰۴۹ ، ۱۰۵۰ ، ۱۰۵۲ ، ۱۰۶۱ ، ۱۰۶۲ ، ۱۰۶۶ ، ۱۰۶۷ ، ۱۰۷۴ ، ۱۰۷۷ ، ۱۰۸۰ ، ۱۰۸۲ ، ۱۰۸۷ ، ۱۱۰۷ ، ۱۱۲۳ ، ۱۱۳۴ و ۱۱۴۸ . ۱۲
گذشته از اين موارد ، كشّى رحمه اللهدر عنوان نام ها نيز گاه مدح ، ذم و يا ترحّم آورده است كه از آنها هم مى توان استفاده نمود .
در اين جا تذكّر دو مطلب ، لازم است :
مطلب اوّل . در اختيار الرجال در مواردى كه به نقل قول كشّى ، تصريح شده است ، هيچ شكّى در انتساب مطالب به وى نيست ؛ ليكن در مواردى كه تصريح ، به صورت : «قال الكشّىّ» يا «قال أبو عمرو» نيست و يا كلام وى بدون فاصله پس از روايت آمده ، تشخيص آراى كشّى ، كمى مشكل است .
مطلب دوم . احتمال دارد كه برخى از اين مطالب ، به وسيله شيخ طوسى به كتاب افزوده شده باشند . پس بين اختيار الرجال و توضيح و اضافات آن ، منافاتى وجود ندارد .
چنان كه گذشت ، بسيارى از افرادى كه شرح حالشان در رجال الكشّى آمده است ، صاحب تأليف بوده اند؛ ليكن در آن ، به هيچ يك از تأليفاتشان اشاره اى نگرديده است . حتّى در بيشتر موارد ، از مؤلّف بودن آنان نيز ياد نشده است و تنها در مواردى اندك ، به صاحب تأليف بودن و يا تأليف داشتن آنان در فلان موضوع ، اشاره شده است .
براى نمونه ، كشّى رحمه اللهدر شرح حال فضل بن شاذان ، مى گويد :
گفته شده كه فضل داراى ۱۶۰ تأليف بوده است. ۱۳
يا در شرح حال ابو يحيى جرجانى ، مى گويد :
وى در ردّ حشويه تأليفات بسيار دارد و كتاب هاى زيبايى نيز در فنون احتجاج و مناظره ، تأليف نموده است. ۱۴
و يا در شرح حال حسين و حسن اهوازى ۱۵ به تأليفات آنان هم اشاره كرده است .
كشّى رحمه اللهبراى برخى از افراد ، عنوانى مستقل اختصاص نداده و آنان را تنها در شرح حال ديگرى آورده است .
براى نمونه ، نصر بن صبّاح (از مشايخ كشّى) را در شرح حال سلمان فارسى در سند روايت شماره ۴۲ و همچنين در شرح حال مفضّل بن عمر در سند روايت شماره ۵۸۴ ، به غلو توصيف كرده است .
نيز برخى از افراد را ، هم در عنوان مستقل و هم در ضمن يك يا چند عنوان ديگر ، معرّفى كرده است .
براى نمونه ، وى محمّد بن سنان را در عنوانى مستقل آورده و در شرح حالش ، روايتى نقل كرده است . سپس او را در شرح حال مفضّل بن عمرو در سند يك روايت آورده است . سپس در عنوانى مشترك ، به شرح حال صفوان بن يحيى ، زكريّا بن آدم ،
سعد بن سعد قمى و او پرداخته است . سپس براى بار دوم ، عنوانى مستقل را به او اختصاص داده و اين بار در شرح حالش ، شش روايت نقل نموده است . سپس در ضمن شرح حال ابو سمينه محمّد بن على صيرفى ، به شرح حال او اشاره كرده است . سپس عنوان مستقلّ ديگرى را به او اختصاص داده و در آن برايش چهار روايت ، ذكر كرده است .
و يا در مورد ابوذر ، صحابى پيامبر خدا ، ابتدا عنوانى مستقل براى او آورده و در شرح حالش ، هشت روايت ذكر نموده است . سپس در شرح حال سلمان فارسى ، روايت هايى آورده كه به وى نيز مربوط اند . سپس در شرح حال مالك اشتر ، دو روايت ذكر نموده كه به او نيز ارتباط دارند .
نكته
براى دستيابى به تمام آنچه درباره يك فرد در اختيار الرجال گفته شده ، بايد فراوان جستجو نمود و نبايد گمان كرد كه تنها با بررسى عنوان اختصاصىِ آن فرد ، تمام مطالب مربوط به وى در اين كتاب ، بررسى شده است .
در اين باره ، برخى تصوّر كرده اند كه تكرار عنوان براى يك فرد ، تنها به آن جهت بوده كه وى از اصحاب چند معصوم شمرده مى شده است ؛ امّا با كمى فحص و تتبّع ، روشن مى شود كه تصوّر مذكور ، نادرست است ؛ زيرا در موارد بسيارى كه مى بايست چنين مى شده ، تكرار ، انجام نشده است . از سوى ديگر ، در موارد بسيارى ، فاصله تكرارها زياد نيست و بديهى است كه فاصله كم ، نمى تواند در تغيير طبقه مؤثّر باشد . البتّه شايد بتوان اين تصوّر را در كنار برخى علّت هاى ديگر ، از عوامل تكرار عنوان ها به شمار آورد .
كشّى رحمه اللهدر برخى از شرح حال ها ، روايت هاى خودِ صاحب شرح حال را نيز آورده است . بر اين اساس ، راوىِ روايت مدح ، خودِ فرد مذكور است . براى نمونه ، در شرح حال نصر بن قابوس ، دو روايت و در شرح حال على بن ميمون صايغ ، يك روايت ، اين چنين اند .
1. شهيد ثانى در رساله اش، به اين مطلب تصريح كرده است (ر . ك : حاشية على خلاصة الأقوال ، ص ۹۸۰ ، ش ۱۷۵) .
2. اختيار معرفة الرجال ، ص ۱۴۸ (ش ۲۳۵) .
3. اختيار معرفة الرجال ، ص ۴۹۷ (ش ۹۵۵) .
4. بديهى است كه در آن روزگار ، نقل بسيارِ راويان ثقه (اِكثار الثقات) از يك فرد ، نشانه مدح و قوّت وى بوده است . بر اين اساس است كه از عبارت فوق ، ترجيح خبرهاى مدحِ محمّد بن سنان ، استفاده مى شود .
5. اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۰۷ و ۵۰۸ (ش ۹۸۰) ؛ التحرير الطاووسى ، ص ۵۱۲ .
6. روايات موقوف يا مقطوع ، رواياتى هستند كه در آنها يك راوى به بيان حال راوى ديگر مى پردازد و سند به معصوم عليه السلام نمى رسد .
7. اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۵۲ (ش ۱۰۴۲) .
8. اختيار معرفة الرجال ، ص ۴۹۶ (ش ۹۵۲) .
9. اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۶۳ (ش ۱۰۶۲) .
10. اختيار معرفة الرجال ، ص ۴۵۰ (ش ۸۴۷) .
11. اختيار معرفة الرجال ، ص ۴۵۱ (ش ۸۴۹) . لازم به ذكر است كه كشّى رحمه اللهدر مقام مدح يا توثيق نصر بن قابوس نبوده و تنها در مقام تبيين مفاد روايت بوده است .
12. لازم به ذكر است كه كلام كشّى بودن مطالب موجود در شرح حال هاى شماره : ۲۰۵ و ۱۱۰۷ ، مورد ترديد است .
13. اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۴۴ (ش ۱۰۲۹) .
14. اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۳۲ (ش ۱۰۱۶) .
15. اختيار معرفة الرجال ، ص ۵۵۲ (ش ۱۰۴۱) .