اساتيد نجاشى
نجاشى رحمه الله در كتابش در شرح حال برخى از عناوين ، به اساتيد خود اشاره كرده است .
پيش از نام بردن از اساتيد وى ، بايد دو نكته مورد توجّه قرار بگيرد :
نكته اوّل . از آن جا كه نجاشى رحمه اللهنام اساتيد خود را در بخشى مستقل از كتابش فهرست نكرده ، اين احتمال مى رود كه وى اساتيد ديگرى نيز داشته ، ولى در هيچ كجاى كتاب خويش ، از آنان نامى نبرده است .
البتّه اين احتمال ، به جهاتى بعيد و يا دست كم ، بسيار ضعيف است ؛ زيرا :
اوّلاً ، نجاشى رحمه اللهدر كتابش ، نام مؤلّفان شيعه عصر خويش را فهرست نموده است و تا آن جا كه از بررسى كتاب هاى معاصر او به دست مى آيد ، وى با درصد بالايى ، در اين كار ، موفّق بوده است .
نيز بديهى است كه اساتيد مهمّ وى در آن عصر ، خود صاحبان كتاب بوده اند و به همين جهت ، عدم ذكر نام آنان از سوى نجاشى ، بعيد به نظر مى رسد .
ثانيا ، نجاشى رحمه الله در مواردى كه اساتيدش تنها ، شيخ اجازه وى (در طريق وصول
كتاب ها به او) بوده اند ، در پايان هر شرح حال ، طريق خود را كه نام شيخ اجازه اش نيز قطعا در آن است ، آورده است .
از اين دو مطلب ، مى توان نتيجه گرفت كه استخراج نام تمام اساتيد نجاشى و يا دست كم ، نام بيشتر آنان از رجال النجاشى ، امكانپذير است .
نكته دوم . در بررسى اساتيد نجاشى ، نام ها را به دو بخش : اساتيد ، و مشايخ اجازه ، تقسيم نموده ايم؛ زيرا نجاشى رحمه اللهفقط از برخى اساتيد خود ، روايت نقل كرده است ـ كه از آنان به «مشايخ اجازه» تعبير نموده ايم ـ و در مقابل ، از برخى بزرگان ، تنها استفاده برده ، ولى از آنان روايت نقل ننموده است .
اساتيد نجاشى ، به ترتيب الفبايى ، عبارت اند از :
۱ . ابراهيم بن مَخْلَد باقَرْحى ۱ (۳۲۰ ـ ۴۱۰ق) .
نجاشى در شرح حال دعبل بن على ، چنين مى گويد :
أخبرنا القاضى أبو إسحاق إبراهيم بن مَخْلَد بن جعفر. ۲
او در شرح حال محمّد بن جرير طبرى نيز با همين عبارت ، از وى ياد مى كند . ۳
سيّد بحر العلوم در كتاب رجالى خود ، ظاهرا وى را با «ابو اسحاق طبرى» ـ كه در اسناد نجاشى يافت مى شود ـ متّحد دانسته است ۴ كه بحث آن خواهد آمد .
۲ . احمد بن عبد الواحد بن احمد بزّاز ، معروف به «ابن عُبدون» و «ابن حاشر» (م ۴۲۳ق) .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال وى ، از او با تعبير «شيخنا» ياد كرده است . ۵
۳ . احمد بن على بن عبّاس بن نوح سيرافى بصرى ، ابو العبّاس (م حدود ۴۲۰ق) .
نجاشى رحمه اللهپس از ذكر نام وى در شرح حالش مى گويد :
و هو أُستاذنا و شيخنا و من استفدنا منه. ۶
۴ . احمد بن محمّد بن عمران بن موسى ابو الحسن ، معروف به «ابن جندى» (۳۰۶ ـ ۳۹۶ق) .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال وى مى گويد :
أستاذنا ـ رحمه اللّه ـ ألحقنا بالشيوخ فى زمانه. ۷
سيّد بحر العلوم ، چنين استظهار نموده كه وى با «احمد بن محمّد مستنشق» ـ كه از مشايخ نجاشى بوده است ـ متّحد است . ۸
۵ . احمد بن محمّد بن صلت اهوازى ، ابو الحسن (۳۲۴ ـ ۴۰۹ق) .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال محمّد بن اسحاق بن عمّار ، در طريق به كتاب هايش مى گويد :
أخبرنا أحمد بن محمّد الأهوازىّ. ۹
اين تعبير ، از شيخِ اجازه بودن وى براى نجاشى ، حكايت دارد .
۶ . اسد بن ابراهيم سلّمى حرّانى ، ابو الحسن (زنده در ۴۱۰ق) .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال حسين بن محمّد بن على اَزدى ، با تعبير «أخبرنا» ، سند خويش را با واسطه وى به تأليفات صاحب شرح حال مى رساند . ۱۰
۷ . حسن بن احمد بن ابراهيم بن شاذان (شادان) ، ابو على بزّاز (۳۳۹ ـ ۴۲۶ق) .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال احمد بن عامر بن سليمان ، به اجازه خويش از وى استناد مى كند . ۱۱
نيز در شرح حال محمّد بن تميم نَهْشَلى ، با تعبير «أخبرنا» ، از وى نقل كرده است . ۱۲
۸ . حسن بن احمد عجلى ، ابو محمّد .
وى از اهالى رى بود و اواخر عمرش را در كوفه اقامت گزيد . نجاشى رحمه اللهدر شرح حال وى مى گويد :
من در كوفه وى را ديدم. ۱۳
نجاشى رحمه اللهسند خويش را از وى و با تعبير «قال» ، به كتاب عبد اللّه بن داهر رسانده است . ۱۴
۹ . حسن بن محمّد بن يحيى بن داوود فَحّام ، ابو محمّد (م ۴۰۸ق) .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال عيسى بن احمد بن عيسى ، سند نسخه اى را با تعبير «أخبرنا» ، از وى نقل كرده است . ۱۵
۱۰ . حسين بن احمد بن هديّه ، ابو عبد اللّه .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال : نصر بن صبّاح ، ۱۶ على بن مهزيار ۱۷ و على بن محمّد بن جعفر (از حسن بن هديّه ، از ابن قولويه) با تعبير «أخبرنا» نقل نموده است . ۱۸
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال محمّد بن عبد المؤمن مؤدِّب مى گويد :
أخبرنا الحسين بن أحمد بن موسى. ۱۹
نيز در شرح حال حسن بن على بن ابى عقيل ، از وى به «حسين بن احمد بن محمّد» ياد مى كند . ۲۰
همچنين از وى در شرح حال محمّد بن اُورمه ، ۲۱ با نام «حسين بن محمّد بن هديّه» ، و در شرح حال هاى : سعد بن عبد اللّه ۲۲ و محمّد بن احمد بن يحيى ، ۲۳ با نام «حسين بن موسى» ياد كرده است .
نيز در شرح حال عبد العزيز بن يحيى جلودى مى گويد :
أخبرنا أبو عبد اللّه بن هديّة. ۲۴
تعبيرات مختلف مذكور ، همگى از يك فرد حكايت مى كنند . شاهد بر اتّحاد همه اين عناوين ، شرح حال هاى شماره : ۱۰۰ ، ۶۶۴ ، ۸۹۱ ، ۹۷۹ و ۱۱۴۹ است .
در معجم رجال الحديث ، سه ۲۵ عنوانِ : «الحسن بن هديّة» ، «الحسين بن أحمد بن هديّة» و «الحسن بن محمّد بن هديّة» ذكر شده است، بدون آن كه به اتّحاد آنها تصريح شود ، اگرچه در عنوان شماره ۳۳۰۶ همين كتاب ، همه اين موارد با علامت تساوى ، ذكر گرديده اند . ۲۶
۱۱ . حسين بن جعفر بن محمّد مخزومى ، معروف به ابن خمرى (زنده در ۴۰۰ق).
نجاشى رحمه الله او را با عنوان «شيخ صالح» ياد كرده و تصريح نموده كه در سال ۴۰۰ ق در حرم امير المؤمنين عليه السلام از او اجازه روايى گرفته است . ۲۷
نجاشى رحمه الله در شرح حال هاى شماره : ۱۶۵ و ۴۰۰ از او نقل كرده است . نيز در شرح حال شماره ۸۹۹ ، سنّ محمّد بن حسن بن شمّون را از وى نقل كرده است . ۲۸ همچنين از او نسخه اى را با تعبير «أخبرنا» از عبد اللّه بن ابراهيم بن الحسين نقل نموده است . ۲۹
۱۲ . حسين بن عبيد اللّه غضايرى ، ابو عبد اللّه (م ۴۱۱ق) .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال وى چنين تعبير مى كند : «شيخنا ـ رحمه اللّه ـ » و سپس اجازه وى را به روايات تمام كتاب ها و نيز رواياتش از اساتيدش ، ذكر مى نمايد . ۳۰ نجاشى رحمه اللهدر موارد زيادى در اسناد كتاب ها ، از وى نقل كرده است .
۱۳ . سلامة بن ذَكاء حرّانى موصلى ، ابو الخير.
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال على بن محمّد عَدَوى شِمْشاطى ، پس از نقل اسامى كتاب هاى وى مى گويد :
و سلامة بن ذكاء ابو الخير موصلى ـ رحمه اللّه ـ تمام كتاب هايش را به ما اجازه داد . و در فهرست كتاب هايش (به خطّ ابو نصر بن ريّان ـ رحمه اللّه ـ ) كتاب هايى بيش از اين كتاب ها ديدم ، مگر آن كه اين نقل از سلامه است و [ابو نصر،] سلامه را به فضل و علم و دين و تشيّع ياد مى كرد ؛ خدايش رحمت كند! ۳۱
۱۴ . عبّاس بن عمر بن العبّاس بن محمّد بن عبد الملك بن ابى مروان كِلْوَذانى ، ابو الحسن (م ۴۱۴ق) .
نجاشى رحمه الله ، كتاب هاى شيخ صدوق را از طريق وى نقل مى كند و در هنگام ذكر سند ، نام وى را با ترحّم همراه مى سازد . ۳۲
نيز در شرح حال حصين مخارق ، پس از نام بردن از كتاب التفسير و كتاب القراءات الكبير وى ، چنين مى گويد :
قرأت على أبى الحسن ، العبّاس بن عمر بن العبّاس بن محمّد بن عبد الملك الفارسىّ الكاتب ، و كتب ذلك لى بخطّه. ۳۳
آن گاه سند خود را به صاحب شرح حال ، از طريق ابو الفرج اصفهانى نگاشته است . ۳۴
همچنين در شرح حال على بن ابراهيم بن محمّد ، از وى با تعبير «أخبرنا» نقل مى كند و او نيز از ابو الفرج اصفهانى (هم به صورت كتبى و هم شفاهى) ، از صاحب شرح حال ، نقل مى نمايد . ۳۵
صاحب رياض العلماء ، با توجّه به اين كه نامبرده ، از : ابو الفرج اصفهانى (م ۳۵۶ق) ، محمّد بن يحيى صولى (م ۳۳۵ق) و شيخ صدوق (م ۳۲۹ق) نقل نموده است ، استاد مباشر بودن عبّاس بن عمر كِلوَذانى را براى نجاشى ، بعيد دانسته و به وجود يك يا چند واسطه در ميان وى و نجاشى ، اعتقاد دارد . ۳۶
ليكن با توجّه به تعبيراتى كه نجاشى رحمه اللهدر مورد اين فرد به كار برده است ، مى توان نتيجه گرفت كه وى از اساتيد مستقيم نجاشى بوده و از آن جا كه شواهد ، نشانگر عمر زياد وى اند ، به واسطه يا واسطه هايى تا نجاشى ، نياز نيست .
۱۵ . عبد السلام بن حسين كاتب اديب لغوى بصرى ، ابو احمد (۳۲۹ ـ ۴۰۵ق) .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال احمد بن عبد اللّه بن احمد بن جُلَين دورى ورّاق ، مى گويد :
دفع إلىَّ شيخ الأدب ، أبو أحمد عبد السلام بن الحسين البصرىّ ـ رحمه اللّه ـ ، كتابا بخطّه ، قد أجاز له فيه جميع رواياته ؛
استاد ادب ، ابو احمد عبد السلام بن حسين بصرى ـ كه خداىْ رحمتش كند ـ ، نامه اى به خطّ وى به من داد كه روايت نمودن تمام رواياتش را به او اجازه داده بود. ۳۷
نيز وى در شرح حال هاى شماره : ۵ ، ۵۶۹ ، ۶۵۱ ، ۸۰۷ ، ۱۰۲۱ و ۱۰۵۴ ، با تعبير
«أخبرنا» ، از وى نقل مى كند .
۱۶ . عبد الواحد بن مهدى ، ابو عمر (۳۱۸ ـ ۴۱۰ق) .
نام كامل وى ، چنين است : عبد الواحد بن محمّد بن عبد اللّه بن محمّد بن مهدى بن خشنام بن نعمان بن مخلّد بزّاز فارسى .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال يعقوب بن شَيبه ، از وى نقل مى كند . وى پس از ذكر كتاب مسند أمير المؤمنين عليه السلام در زمره تأليفات صاحب شرح حال ، مى گويد :
قرأت هذا الكتاب على أبى عمر عبد الواحد بن مهدىّ. ۳۸
۱۷ . على بن احمد بن عبّاس نجاشى (پدر نجاشى) .
نجاشى رحمه اللهدر اسناد چند شرح حال ، از وى نقل ، و بر وى ترحّم مى نمايد . او از جمله ، در شرح حال هاى شماره : ۶۷۱ ، ۸۱۷ ، ۹۴۷ و ۱۰۴۹ ، با تعبير «أخبرنى» ، از وى نقل مى كند .
۱۸ . على بن احمد بن ابى جيد . ۳۹
نام وى ، على بن احمد بن محمّد بن طاهر قمى اشعرى است و به «ابن ابى جيد» معروف است .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال محمّد بن سالم سجستانى ، به واسطه وى از اسحاق بن حسن بن بكران ، ۴۰ و در ساير موارد از استاد ديگرش محمّد بن حسن بن وليد ، نقل مى نمايد .
۱۹ . على بن شبل بن اسد وكيل ، ابو القاسم (قبل از ۳۳۰ ـ بعد از ۴۱۰ق) .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال ظفر بن حُمدون بادَرايى تصريح مى كند كه كتاب وى (أخبار أبى ذرّ) را نزد فرد نامبرده ، قرائت كرده است . ۴۱
نيز در شرح حال هاى شماره : ۲۱ و ۵۶۸ ، به واسطه وى از ظفر بن حُمدون نقل مى كند .
۲۰ . على بن محمّد بن يوسف قاضى ، ابو الحسن (م ۴۰۲ق) .
وى در شرح حال : «محمّد بن إبراهيم الإمام» واقع شده است . نجاشى رحمه اللهنسخه اى را از امام صادق عليه السلام ، به سندى كه به صورت اجازه از وى در سرّ من رأى صادر شده ، نقل مى نمايد . ۴۲
۲۱ . محمّد بن احمد بن على قمى ، ابو الحسن (زنده در ۴۱۲ق) .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال پدر وى (احمد بن على بن حسن بن شاذان) ، با تعبير «أخبرنا» ، از وى نقل مى كند . ۴۳
۲۲ . محمّد بن جعفر بن نجّار (۳۰۳ ـ ۴۰۲ق)
نام كامل وى ، محمّد بن جعفر بن محمّد بن هارون بن قروة بن ناجية بن مالك تميمى نحوى كوفى است و معروف به «ابن النجّار» و با كنيه «ابو الحسن» بوده است . گاه از وى ، به محمّد بن جعفر اديب نيز تعبير مى شود . ۴۴
وى در رجال النجاشى در شرح حال هاى بسيارى قرار گرفته كه در بيشتر آنها ، از ابن عقده نقل مى نمايد . ۴۵
۲۳ . محمّد بن عبد اللّه جعفى قاضى (۳۰۵ ـ ۴۰۲ق) .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال هاى مختلف ، با عناوين : «أبى عبد اللّه الجعفىّ القاضىّ» ، «أبى عبد اللّه القاضىّ» و «أبى عبد اللّه النحوىّ» ، از وى نقل نموده ، ولى به نام او تصريح نكرده است . او در تمام موارد ، از ابن عقده نقل مى نمايد .
سيّد بحر العلوم ، در كتاب رجالى اش چنين استظهار نموده كه وى و احمد بن
محمّد بن عبد اللّه جعفى ، متّحدند . ۴۶
ليكن به نظر مى رسد كه وى فرزند محمّد بن عبد اللّه ، و از جمله كسانى است كه استادى شان براى نجاشى ، مورد ترديد است .
۲۴ . محمّد بن عثمان نصيبى معدّل ، ابو الحسين (م ۴۰۶ق) .
نجاشى رحمه اللهاز وى با كنيه تعبير كرده ، اسناد زيادى را از وى نقل مى نمايد . ۴۷
۲۵ . محمّد بن على بن خُشيش .
نام كامل وى ، محمّد بن على بن خُشيش بن نضر بن جعفر بن ابراهيم تميمى است .
نجاشى رحمه اللهتنها در شرح حال بكر بن محمّد ازدى ، با تعبير «أخبرنا» ، از وى نقل مى كند و وى را «مُقرئ» توصيف مى نمايد . ۴۸
۲۶ . محمّد بن على بن شاذان قزوينى ، ابو عبد اللّه (زنده در ۴۰۰ق) .
نجاشى رحمه اللهدر شرح حال حسين بن علوان كلبى ، از وى چنين ياد مى كند :
أخبرنا إجازة محمّد بن علىّ القزوينىّ ، قدم علينا سنة أربعمئة. ۴۹
چنان كه مشاهده مى شود ، نجاشى رحمه اللهدر اين شرح حال ، به نام محمّد بن على قزوينى ، تصريح مى كند .
البتّه شيخ آقابزرگ تهرانى در طبقات أعلام الشيعة ، اين عنوان را با عنوان ابن شاذان ، مغاير دانسته است؛ ۵۰ ليكن اين دو عنوان ، در : اسم ، اسم پدر و نسبت به قزوين ، مشترك اند و ما در ميان اساتيد نجاشى ، به دو عنوان مستقل با اين مشتركات برخورد نكرديم .
نجاشى رحمه اللهدر موارد بسيارى ، اسناد خويش را از طريق وى نقل كرده است .
۲۷ . محمّد بن على بن يعقوب بن ابى قُرّه قُنّايى كاتب ، ابو الفرج .
نجاشى رحمه اللهدر ضمن شرح حال وى مى گويد :
أخبرنى و أجازنى جميع كتبه. ۵۱
در رجال النجاشى ، اسناد بسيارى ، از وى نقل شده اند .
۲۸ . محمّد بن محمّد نعمان مفيد (۳۳۶ ـ ۴۱۳ق) .
نام كامل وى ، محمّد بن محمّد بن نعمان بن عبد السلام بن جابر بن نعمان بن سعيد بن جبير حارثى تلّعكبرى بغدادى است. او معروف به «مفيد» با كنيه «ابو عبد اللّه » است .
نجاشى رحمه اللهنسب وى را تا يعرُب بن قحطان رسانيده ، در شأن وى چنين مى گويد :
شيخنا و أُستاذنا رضى الله عنه فضله أشهر من أن يوصف فى الفقه و الكلام و الرواية و الثقة و العلم. ۵۲
نجاشى رحمه اللهدر موارد بسيارى ، اسناد را از طريق شيخ مفيد ، به صاحبان كتاب مى رساند . ۵۳
مشايخ اجازه نجاشى ، كسانى هستند كه براى وى كتاب ، اصل ، نسخه و يا روايتى را از اصحاب ، نقل كرده اند و نجاشى رحمه الله در مورد آنان تعبير روايى به كار نبرده است (يعنى در مورد آنان «أخبرنا» يا «حدّثنا» نياورده است) ؛ بلكه در موردشان تعبيراتى چون : «ذكر ذلك» ، «حكى» ، «قال» و يا «روى» به كار برده است .
اين اشخاص ، عبارت اند از :
۱ . احمد بن حسين بن عبيد اللّه غضايرى ، ابو الحسين .
نجاشى رحمه الله و شيخ طوسى ، شرح حال وى را در كتاب هايشان نياورده اند . وى فرزند حسين بن عبيد اللّه غضايرى (استاد شيخ طوسى و نجاشى رحمه الله) است و در طريق بسيارى از تأليفات اصحاب قرار دارد و اسناد آنان ، به وى منتهى مى شود .
نجاشى رحمه الله و ابن غضايرى ، در مباحث علمى، با يكديگر مصاحبت داشته اند ؛ امّا استادى احمد بن حسين غضايرى براى نجاشى ، محلّ بحث واقع شده است .
نجاشى رحمه الله در موارد بسيارى به هنگام نقل از ابن غضايرى ، بر او ترحّم كرده است (برايش «رحمه اللّه » به كار برده است) ؛ چنان كه در شرح حال احمد بن حسين بن عمر بن يزيد صيقل مى گويد :
له كتب لايعرف منها إلاّ النوادر ، قرأته أنا و أحمد بن الحسين ـ رحمه اللّه ـ على أبيه . ۵۴
اين عبارت ، هم بر همدرس بودن آن دو در نزد غضايرى و هم بر جايگاه نيك ابن غضايرى در نظر نجاشى ، دلالت دارد .
همچنين نجاشى رحمه الله در موارد بسيارى بر منقولات وى اعتماد كرده است ، چنان كه در شرح حال : سهل بن زياد ، ۵۵ جعفر بن عبد اللّه ، ۵۶ احمد بن اسحاق ، ۵۷ حسين بن محمّد ازدى ۵۸ و جز اينان ، شرح حال و يا تأليفى را از وى نقل كرده است .
نجاشى رحمه الله در پايان شرح حال على بن محمّد بن شيران مى گويد :
كنّا نجتمع معه عند أحمد بن الحسين ؛
(من و ابن شيران) با هم در نزد احمد بن حسين [غضايرى] ، گرد مى آمديم . ۵۹
اين ، گوياى جلالت شأن ابن غضايرى است .
از جمله امتيازات ابن غضايرى كه موجب مراجعه و استناد به وى مى شده ، آن كه : وى نسخه هايى را از كتاب هاى اصحاب ، چه به خطّ خود اصحاب و چه به خطّ ديگران ، در اختيار داشته كه كمتردر دسترس ديگران بوده است ، چنان كه كتاب
ابو الشدّاخ ۶۰ يا كتاب حسن بن ابى قتاده ۶۱ در اختيار وى بوده است .
همچنين توقيعاتى از ناحيه مقدّس امام عصر (عج) در اختيار وى بوده است ، چنان كه در شرح حال محمّد بن عبد اللّه حميرى ۶۲ به اين نكته تصريح شده است .
مجموع اين خصوصيّات ، ابن غضايرى را شخصيّتى صاحب شأن و داراى جايگاه علمى مى نمايد و از اين روست كه آثار وى قابل استفاده در اطّلاعات كتاب شناسى بوده است ، تا جايى كه نجاشى رحمه الله نيز از وى استفاده كرده است ؛ ليكن وجود نداشتن تصريح به تعبير روايىِ «أخبرنا» و «حدّثنا» ، گواه بر اين نكته است كه استفاده هاى وى ، در محدوده نقل هاى معاصران و مصاحبان بوده است .
با توجّه به آنچه گفته شد ، دليلى بر استادىِ ابن غضايرى براى نجاشى وجود ندارد ؛ گرچه جمعى چون : ملاّ عناية اللّه قُهپايى در حاشيه كتاب رجالش ، ۶۳ سيّد بحر العلوم ، ۶۴ محدّث نورى ۶۵ و [آية اللّه ] سيّد ابو القاسم خويى ، ۶۶ ابن غضايرى را از استادان نجاشى معرّفى كرده اند .
۲ . احمد بن محمّد بن عبد اللّه جعفى .
در شرح حال محمّد بن سلمة بن اَرْتَبيل ، نجاشى رحمه الله از وى با تعبير «قال» از پدرش نقل كرده است . ۶۷
از اين رو ، نمى توان وى را جزو اساتيد نجاشى دانست ؛ بلكه پدر وى استاد نجاشى بوده است .
سيّد بحر العلوم در كتاب رجالش وى را با ابو عبد اللّه جعفى ، يكى دانسته و او را
استاد نجاشى معرّفى كرده است . ۶۸ محدّث نورى ۶۹ و شيخ آقابزرگ تهرانى ۷۰ نيز چنين اتّحادى را قطعى دانسته اند .
به هر حال ، استادىِ فرزند براى نجاشى ثابت نيست ، اگرچه استادىِ پدر (محمّد بن عبد اللّه جعفى) براى وى ، قطعى است .
۳ . احمد بن محمّد بن مستنشق .
برخى ۷۱ او را از اساتيد نجاشى برشمرده اند ؛ چرا كه نجاشى در شرح حال عبد اللّه بن مسكان ، از وى با تعبير «أخبرنا» ، مطلب نقل كرده است . ۷۲
سيّد بحر العلوم ، وى را با احمد بن محمّد بن جندى ـ كه از محمّد بن ابى بكرِ همّام اسكافى بسيار نقل كرده ـ متّحد دانسته است . ۷۳
۴ . حسين بن عبيد اللّه بن ابى غالب زرارى .
برخى ۷۴ او را از اساتيد نجاشى برشمرده اند و به طريق نجاشى به كتاب سيف بن عميره ۷۵ استناد كرده اند .
البتّه عبارت صحيح اين عنوان ، «حسين بن عبيد اللّه ، عن أبى غالب الزرارىّ» است و لفظ «عن» به «بن» تصحيف شده است . در نسخه تصحيح شده رجال النجاشى ـ كه در قم و بيروت نشر يافته است ـ نيز عبارت با «عن» آمده است .
شاهد بر اين مدّعا ، روايت ابو غالب زرارى از جدّش و دايى پدرش ، محمّد بن جعفر ، در موارد ديگر است ، ۷۶ هرچند كه نوه وى از اين طريق نقل نكرده است .
۵ . حسين بن عبيد اللّه قزوينى .
برخى ۷۷ او را از اساتيد نجاشى شمرده و به شرح حال احمد بن محمّد بن سيّار ۷۸ استناد كرده اند .
منشأ اين اشتباه ، افتادگى چند كلمه از كلام نجاشى در برخى از نسخه هاى رجال النجاشى است .
توضيح ، آن كه : در نسخه هاى تصحيح شده رجال النجاشى ، نجاشى رحمه الله پس از اين كه نام كتاب هاى وى را آورده ، مى گويد :
أخبرنا الحسين بن عبيد اللّه ، قال : حدّثنا أحمد بن محمّد بن يحيى ، و أخبرنا أبو عبد اللّه القزوينىّ ، قال : حدّثنا أحمد بن محمّد بن يحيى .
در عبارت فوق ، نجاشى رحمه الله نسبت به قول احمد بن محمّد بن يحيى عطّار ، دو سند ارائه كرده است : يكى از طريق حسين بن عبيد اللّه غضايرى ، و ديگرى از طريق محمّد بن على بن شاذان ابو عبد اللّه قزوينى . در برخى از نسخه ها ، كلمات ميان «عبيد اللّه » و «القزوينىّ» افتاده است و در نتيجه اشتباه مذكور رخ داده است .
۶ . عبد اللّه بن محمّد بن عبد اللّه دعلجى حذّاء ، ابو محمّد .
سيّد بحر العلوم ۷۹ و محدّث نورى ۸۰ وى را از اساتيد نجاشى شمرده اند .
نجاشى رحمه الله در شرح حال احمد بن محمّد بن حسين بن حسن بن دُوَل قمى ، از وى مطلب نقل كرده و در آن از تعبير «قال» استفاده كرده است . ۸۱ نجاشى رحمه الله در شرح حال وى چنين مى گويد :
كان فقيهاً عارفاً ، و عليه تعلّمتُ المواريث. ۸۲
بنا بر اين ، وى از جمله اساتيدى است كه نجاشى در نزد آنان درس آموخته است . البتّه او از اساتيد روايى نجاشى رحمه الله به شمار نمى رود ؛ چرا كه نجاشى رحمه الله در نقل از وى ، از تعابير «أخبرنا» و «حدّثنا» استفاده نكرده است .
۷ . عثمان بن احمد واسطى .
در شرح حال على بن على بن رزين ، نجاشى رحمه الله از وى و عبد اللّه بن محمّد دعلجى ، با تعبير «قال» مطلب نقل كرده است . ۸۳ بنا بر اين ، كلام سيّد بحر العلوم ۸۴ و شيخ آقابزرگ تهرانى ۸۵ كه گفته اند وى از اساتيد نجاشى است ، دليلى ندارد .
۸ . عثمان بن حاتم بن مُنتاب تغلبى ، ابو عمر شابه .
نجاشى رحمه الله در كتاب خود ، وى را از جمله اساتيدش نام برده است . ۸۶ بر همين اساس ، محدّث نورى ۸۷ و شيخ آقابزرگ تهرانى ۸۸ وى را از اساتيد نجاشى برشمرده اند؛ ليكن سيّد بحر العلوم تصريح نموده كه وى در رجال النجاشى در طريق به هيچ كتابى ، قرار نگرفته است . ۸۹ از همين روست كه [آية اللّه ] سيّد ابو القاسم خويى ، وى را از اساتيد نجاشى در علم نسب شناسى دانسته است . ۹۰
۹ . محمّد بن احمد بن موسى هديّة (/ هُدبه) .
برخى ۹۱ او را از اساتيد نجاشى ، و برادر حسن بن هُديّه (/ هُدبه) دانسته اند . اين ادّعا مستند به عبارت نجاشى در شرح حال على بن محمّد بن جعفر بن موسى بن
مسرور است كه نجاشى رحمه الله پس از ذكر نام كتاب وى ، مى گويد :
أخبرنا محمّد و الحسن بن هديّة [/هدبة] ، قالا : حدّثنا جعفر بن محمّد بن قولويه ، قال : حدّثنى أخى. ۹۲
ليكن با توجّه به ديگر اسناد نجاشى ، بخصوص دو سندى كه با اين سند همگون اند ، آشكار مى گردد كه مراد از محمّد در اين سند ، همان محمّد بن محمّد بن نعمان ، مشهور به شيخ مفيد (استاد نجاشى) بوده و حسن بن هديّه (/هُدبه) نيز تصحيف شده حسين بن هديّه (/هُدبه) است . اين دو سند ، در شرح حال : على بن مهزيار ۹۳ و سعد بن عبد اللّه ۹۴ آمده اند .
۱۰ . محمّد بن عبيد اللّه بن ابى غالب زرارى ، ابو طاهر .
او نوه ابو غالب زرارى است كه رساله معروف آل أعين (مشهور به رسالة أبى غالب الزرارىّ ) براى وى نوشته شده است . او به سال ۳۵۲ ق در بغداد متولّد شد .
ابو غالب زرارى در رساله اش به تاريخ و محلّ تولّد وى اشاره كرده و روايت كتاب هاى نام برده شده در رساله را به وى اجازه داده است . ۹۵
نجاشى رحمه الله در شرح حال وى مى گويد :
كان أديباً و سمع ، و هو ابن ابن أبى غالب شيخنا. ۹۶
شيخ آقابزرگ تهرانى از اين عبارت چنين استفاده كرده كه نوه ابو غالب زرارى ، استاد نجاشى بوده است . او عدم ذكر طريق به كتاب هاى وى را در شرح حالش به همين جهت مى داند . ۹۷
البتّه با توجّه به نبودن نام وى در هيچ يك از اسناد و طرق رجال النجاشى و نيز با
توجّه به اين نكته كه خود ابو غالب زرارى ، استاد نجاشى بوده است ، به نظر مى رسد كه نجاشى رحمه الله تعبير «شيخنا» را در توصيف ابو غالب ، جدّ محمّد بن عبيد اللّه ، آورده است ، نه در توصيف خود محمّد؛ چنان كه در شرح حال جعفر بن محمّد بن مالك فزارى ، ۹۸ از ابو غالب زرارى با تعبير «شيخنا» ياد كرده است .
از سوى ديگر ، عدم ذكر طريق به كتاب هاى محمّد بن عبيد اللّه بن ابى غالب ، بر استادىِ وى براى نجاشى دلالت ندارد ؛ زيرا نجاشى رحمه الله در بسيارى از موارد ديگر نيز طريق به كتاب هاى معاصران خود را ذكر نكرده است ، چنان كه طريق به كتاب هاى سيّد مرتضى و سيّد رضى را نياورده است .
۱۱ . محمّد بن هارون بن موسى ، ابو حسين تلّعكبرى .
نجاشى رحمه الله در شرح حال احمد بن محمّد بن ربيع ، با تعبير «قال» از وى مطلب نقل كرده است . ۹۹
وى همچنين در شرح حال پدر محمّد ، هارون بن موسى ، مى گويد :
كنت أحضر فى داره مع ابنه أبى جعفر و الناس يقرؤون عليه ؛
من با فرزندش ابو جعفر ، در خانه اش حاضر مى شديم و مردم ، كتاب هاى حديث را بر وى قرائت مى كردند . ۱۰۰
او در هيچ يك از اسناد رجال النجاشى ، قرار نگرفته است .
با توجّه به اين نكات ، روشن مى شود كه استاد شمردن وى براى نجاشى ، چنان كه شيخ آقابزرگ تهرانى بدان تصريح كرده است ، ۱۰۱ وجهى ندارد .
۱۲ . هارون بن موسى تلّعكبرى ، ابو محمّد (م ۳۸۵ ق) .
سيّد بحر العلوم ۱۰۲ و محدّث نورى ۱۰۳ وى را از اساتيد نجاشى شمرده اند ؛ ليكن
نجاشى رحمه الله در هيچ موردى ، با تعبيرات «أخبرنا» و «حدّثنا» از وى نقل نكرده ؛ بلكه همه جا با واسطه اساتيد ديگرش ۱۰۴ از وى مطلب نقل نموده است .
1. باقَرْحى ، منسوب به «باقَرْحا» است و «باقَرْحا» ، يكى از آبادى هاى بغداد كه در پيرامون نهروان واقع شده است (ر . ك : معجم البلدان ، ج ۱ ، ص ۳۲۷) .
2. رجال النجاشى ، ص ۱۶۲ (ش ۴۲۸) .
3. رجال النجاشى ، ص ۳۲۲ (ش ۸۷۹) .
4. رجال السيّد بحر العلوم، ج ۲ ، ص ۷۵ .
5. رجال النجاشى ، ص ۸۷ (ش ۲۱۱) .
6. رجال النجاشى ، ص ۸۶ (ش ۳۰۹) .
7. رجال النجاشى ، ص ۸۵ (ش ۲۰۶) .
8. رجال السيّد بحر العلوم، ج ۲، ص ۷۱ .
9. رجال النجاشى ، ص ۳۶۱ (ش ۹۶۸) .
10. رجال النجاشى ، ص ۶۶ (ش ۱۵۴) .
11. رجال النجاشى ، ص ۱۰۰ (ش ۲۵۰) .
12. رجال النجاشى ، ص ۳۶۲ (ش ۹۸۸) .
13. رجال النجاشى ، ص ۶۵ (ش ۱۵۱) .
14. رجال النجاشى ، ص ۳۲۸ (ش ۶۰۲) .
15. رجال النجاشى ، ص ۲۹۷ (ش ۸۰۶) .
16. رجال النجاشى ، ص ۴۲۸ (ش ۱۱۴۹) .
17. رجال النجاشى ، ص ۲۵۳ (ش ۶۶۴) .
18. رجال النجاشى ، ص ۴۲۸ (ش ۱۱۴۹) .
19. رجال النجاشى ، ص ۳۷۸ (ش ۱۰۲۸) .
20. رجال النجاشى ، ص ۴۸ (ش ۱۰۰) .
21. رجال النجاشى، ص ۳۳۰ (ش ۸۹۱) .
22. رجال النجاشى، ص ۱۷۸ (ش ۴۶۷) .
23. رجال النجاشى، ص ۳۴۹ (ش ۹۳۹) .
24. رجال النجاشى ، ص ۲۴۴ (ش ۶۴۰) .
25. معجم رجال الحديث ، ج ۶ ، ص ۱۶۷ و ج ۷ ، ص ۸۸ .
26. معجم رجال الحديث ، ج ۶ ، ص ۲۱۱ .
27. رجال النجاشى ص ۶۸ (ش ۱۶۵) .
28. رجال النجاشى ، ص ۱۵۲ (ش ۴۰۰) .
29. رجال النجاشى ، ص ۲۲۴ (ش ۵۸۷) .
30. رجال النجاشى ، ص ۶۹ (ش ۱۶۶) .
31. رجال النجاشى ، ص ۲۶۵ (ش ۶۸۹) .
32. رجال النجاشى ، ص ۲۶۱ (ش ۶۸۴) .
33. رجال النجاشى، ص ۱۴۵ (ش ۳۷۶) .
34. رجال النجاشى ، ص ۱۴۵ (ش ۳۷۸) .
35. رجال النجاشى ، ص ۲۶۳ (ش ۶۸۷) .
36. رياض العلماء ، ج ۳ ، ص ۵۷ .
37. رجال النجاشى ، ص ۸۵ (ش ۲۰۵) .
38. رجال النجاشى ، ص ۴۵۱ (ش ۱۲۱۸) .
39. نام وى ، به دو گونه ضبط گرديده است : كسر جيم و سكون ياء (جِيْد) ، و فتح جيم و تشديد ياء مكسور (جَيِّد) . مشهور، ضبط اوّل است .
40. رجال النجاشى ، ص ۳۲۲ (ش ۸۷۷) .
41. رجال النجاشى ، ص ۲۰۹ (ش ۵۵۴) .
42. رجال النجاشى ، ص ۳۵۵ (ش ۹۵۱) .
43. رجال النجاشى ، ص ۸۵ (ش ۲۰۴) .
44. رجال النجاشى، ص ۱۱۱ (ش ۲۸۱) .
45. رجال النجاشى، ص ۹۱ (ش ۲۲۷) و ص ۱۱۱ (ش ۲۸۳) و ص ۱۲۳ (ش ۳۱۵) .
46. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۲ ، ص ۶۵ .
47. رجال النجاشى، ص ۶۷ (ش ۱۶۱) و ص ۳۱۰ (ش ۸۴۹) .
48. رجال النجاشى ، ص ۱۰۸ (ش ۲۷۳) .
49. رجال النجاشى ، ص ۵۲ (ش ۱۱۶) .
50. طبقات أعلام الشيعة (النابس فى القرن الخامس)، ص ۱۶۹ و ۱۷۰ .
51. رجال النجاشى ، ص ۳۹۸ (ش ۱۰۶۶) .
52. رجال النجاشى ، ص ۳۹۹ (ش ۱۰۶۷) .
53. براى نمونه، ر. ك: رجال النجاشى، ص ۲۶ (ش ۴۹) و ص ۲۷ (ش ۵۰) و ص ۶۶ (ش ۱۵۶) .
54. رجال النجاشى ، ص ۸۳ (ش ۲۰۰) .
55. رجال النجاشى ، ص ۱۸۵ (ش ۴۹۰) .
56. رجال النجاشى ، ص ۱۲۰ (ش ۳۰۶) .
57. رجال النجاشى ، ص ۹۱ (ش ۲۲۵) .
58. رجال النجاشى ، ص ۱۸۵ (ش ۴۹۰) .
59. رجال النجاشى ، ص ۲۶۹ (ش ۷۰۵) .
60. رجال النجاشى ، ص ۴۵۹ (ش ۱۲۵۴) .
61. رجال النجاشى ، ص ۳۷ (ش ۷۴) .
62. رجال النجاشى، ص ۳۵۴ (ش ۹۴۹).
63. مجمع الرجال ، ج ۱ ، ص ۱۰۸ .
64. مجمع الرجال ، ج ۱ ، ص ۱۰۸ .
65. خاتمة مستدرك الوسائل ، ج ۳، ص ۱۵۵ .
66. معجم رجال الحديث ، ج ۲ ، ص ۹۸ .
67. رجال النجاشى، ص ۳۳۳ (ش ۸۹۵) .
68. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۲ ، ص ۶۵ .
69. خاتمة مستدرك الوسائل ، ج ۳، ص ۱۵۵ .
70. طبقات أعلام الشيعة (الناس فى القرن الخامس) ، ص ۲۳ .
71. تهذيب المقال ، ج ۱ ، ص ۳۱ .
72. تهذيب المقال ، ج ۱ ، ص ۳۱ .
73. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۲ ، ص ۷۱ .
74. معجم رجال الحديث ، ج ۲ ، ص ۱۷۱ .
75. معجم رجال الحديث ، ج ۲ ، ص ۱۷۱ .
76. رجال النجاشى ، ص ۷۵ (ش ۱۸۰) و ص ۱۶۱ (ش ۴۲۷) و ص ۳۱۵ (ش ۸۶۱) و ص۴۲۱ (ش ۱۱۲۸) .
77. معجم رجال الحديث ، ج ۲ ، ص ۱۷۱ ؛ تهذيب المقال ، ج ۱ ، ص ۳۳ .
78. رجال النجاشى ، ص ۸۰ (ش ۱۹۲) .
79. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۲ ، ص ۷۸ .
80. خاتمة مستدرك الوسائل ، ج ۳ ، ص ۱۵۷ .
81. رجال النجاشى ، ص ۹۰ (ش ۲۲۳) .
82. رجال النجاشى ، ص ۲۳۰ (ش ۶۰۹) .
83. رجال النجاشى ، ص ۲۲۷ (ش ۷۲۷) .
84. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۲ ، ص ۷۹ .
85. طبقات أعلام الشيعة (نوابغ الرواة فى رابعة المئات)، ص ۱۶۵ ؛ طبقات أعلام الشيعة (النابس فى القرن الخامس)، ص ۱۱۲ .
86. رجال النجاشى ، ص ۱۹۳ (ش ۵۱۵) .
87. خاتمة مستدرك الوسائل ، ج ۳ ، ص ۱۵۷.
88. طبقات أعلام الشيعة (النابس فى القرن الخامس)، ص ۱۱۲ .
89. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۲ ، ص ۷۹ .
90. معجم رجال الحديث ، ج ۱۱ ، ص ۱۰۶ .
91. رياض العلماء ، ج ۱ ، ص ۳۵۰ ؛ طبقات أعلام الشيعة (النابس فى القرن الخامس)، ص ۱۵۳ .
92. رجال النجاشى ، ص ۲۶۲ (ش ۶۸۵) .
93. رجال النجاشى ، ص ۲۵۳ (ش ۶۶۴) .
94. رجال النجاشى ، ص ۱۷۸ (ش ۴۶۷) .
95. رسالة أبى غالب الزرارىّ ، ص ۱۵۲ .
96. رجال النجاشى ، ص ۳۹۸ (ش ۱۰۶۴) .
97. طبقات أعلام الشيعة (النابس فى القرن الخامس)، ص ۱۶۸ .
98. رجال النجاشى ، ص ۱۲۲ (ش ۳۱۳) .
99. رجال النجاشى ، ص ۷۹ (ش ۱۸۹) .
100. رجال النجاشى ، ص ۴۳۹ (ش ۱۱۸۴) .
101. طبقات أعلام الشيعة (النابس فى القرن الخامس)، ص ۱۸۸ .
102. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۲ ، ص ۸۰ .
103. خاتمة مستدرك الوسائل ، ج ۳ ، ص ۱۵۷.
104. رجال النجاشى ، ص ۱۳۸ (ش ۳۵۶) و ص ۲۳۵ (ش ۶۲۲) .