277
بازشناسي منابع اصلي رجال شيعه

بازشناسي منابع اصلي رجال شيعه
276

گفتار دوم : تكرار برخى نام ها در باب «اصحاب» ائمّه عليهم السلام و باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام »

كلام شيخ طوسى رحمه الله در مقدّمه كتاب رجالش ، چنين اقتضا دارد كه بين موضوع هر يك از باب هاى دوازده گانه (نام اصحاب ائمّه عليهم السلام ) و موضوع باب سيزدهم (نام كسانى كه از هيچ يك از ائمّه عليهم السلام روايت نكرده اند) ، تباين كامل وجود دارد .
توضيح ، آن كه : شيخ طوسى رحمه الله در مقدّمه رجالش چنين مى گويد :
ابتدا نام افرادى را كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت كرده اند ، سپس نام راويان از ائمّه عليهم السلام را تا عصر امام زمان عليه السلام ، و پس از آن ، نام راويانى را كه متأخّر از ائمّه عليهم السلام بوده اند و يا كسانى كه معاصر ائمّه عليهم السلام بوده اند ، ولى از ايشان روايت نكرده اند، خواهم آورد . ۱
بنا بر اين ، موضوع باب هاى اصحاب هر يك از ائمّه عليهم السلام ، راويانى هستند كه معصوم مربوط به آن باب را درك نموده و بى واسطه از ايشان روايت كرده اند . همچنين موضوع باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، راويانى هستند كه با واسطه از ائمّه عليهم السلام روايت كرده اند و نيز كسانى كه به جهت تأخّر زمانى و يا هر دليل ديگر (در صورت معاصر بودن با ائمّه عليهم السلام ) ، از ايشان روايت نكرده اند .
با توجّه به اين تباين ، طبيعى است كه نبايد نام كسى كه در باب اصحاب يكى از ائمّه عليهم السلام آمده ، در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » تكرار شود ، حال آن كه چنين تكرارهايى در رجال الطوسى واقع شده است . بر اين اساس ، برخى رجاليان براى حلّ اين تناقض ظاهرى ، توجيهاتى را به شرح زير ، ذكر كرده اند :
توجيه اوّل . ظاهر تكرار نام ها ، تعدّد اشخاص است و بر اساس همين ظهور است
كه ابن داوود ، نام هاى مذكور در دو باب را افرادى متفاوت ، معرّفى كرده است . ۲ براى نمونه ، ابن داوود در شرح حال قاسم بن محمّد جوهرى ، چنين مى گويد :
شيخ طوسى رحمه الله قاسم بن محمّد جوهرى را در اصحاب امام كاظم عليه السلام ذكر كرده و او را واقفى معرّفى نموده است . همچنين نام او را در باب «من لم يروِ عن الأئمّة عليهم السلام » آورده و گفته است كه او از حسين بن سعيد، حديث نقل كرده است . بنا بر اين، ظاهرا اوّلى غير از دومى است و دومى ثقه است . ۳
اين توجيه ، مورد اعتراض برخى محقّقان ، همچون : فاضل استرآبادى در منهج المقال ۴ ، سيّد مصطفى تفرشى در نقد الرجال ۵ و [محقّق] اَعرجى در عدّة الرجال ۶ قرار گرفته است . اينان اين نوع تكرارها را دليل بر تعدّد اشخاص نمى دانند ؛ زيرا در رجال الطوسى ، چنين تكرارهايى بسيار است و در بيشتر آنها ، اتّحاد اشخاص ، امرى مسلّم و واضح است .
توجيه دوم . مراد شيخ طوسى رحمه الله از «اصحاب ائمّه عليهم السلام » در ابواب كتاب رجالش ، اعم از اصحاب روايت و اصحاب لقاء (معاصران بدون روايت) بوده است . بنا بر اين ، ذكر نام شخص در ابواب اصحاب هر يك از ائمّه عليهم السلام به جهت معاصر بودن وى با امام عليه السلام ، و تكرار نام وى در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » به جهت عدم روايتش از امام عليه السلام بوده است .
سيّد بحر العلوم ، پس از آوردن اين توجيه در كتابش ، در ردّ آن ، تصريح كرده است كه امكان ندارد مراد شيخ طوسى رحمه الله چنين چيزى بوده باشد ؛ زيرا خود شيخ در مقدّمه رجالش ، تصريح نموده كه اشخاصى را كه در باب اصحاب هر يك از ائمّه عليهم السلام
ذكر كرده ، راوىِ از آن امام بوده اند و باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » را به اشخاصى اختصاص داده كه از هيچ امامى روايت نكرده اند . ۷
در معجم رجال الحديث ، علاوه بر ردّ فوق ، آمده است :
اين توجيه در بسيارى از موارد ، جريان نمى يابد ؛ زيرا برخى از كسانى كه شيخ، نام آنان را در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » آورده است ، از ائمّه عليهم السلام روايت كرده اند. ۸
در عدّة الرجال نيز با آن كه اين توجيه بر خلاف ظاهر عبارت مرحوم شيخ در مقدّمه كتابش دانسته شده ، ولى از جمله توجيهاتى معرّفى شده است كه به جهت ضرورت ، بايد پذيرفته شوند . ۹
توجيه سوم . مراد شيخ طوسى رحمه الله از روايت ، اعم از روايت مشافهه اى و كتابتى ، بوده است و مرادش از عدم روايت نكردن در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، تنها عدم روايت مشافهه اى بوده است .
سيّد بحر العلوم ، پس از ذكر اين توجيه در كتابش ، آن را بسيار بعيد دانسته و در وجه بُعد آن گفته است :
مقايسه ابواب اصحاب ائمّه عليهم السلام و باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، اراده معناى واحدى را در نفى و اثبات ، اقتضا دارد . علاوه بر اين، اين توجيه در تمامى موارد تكرار عناوين ، جريان نمى يابد. ۱۰
توجيه چهارم . شيخ طوسى رحمه الله در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، نام كسانى را آورده است كه معاصر ائمّه عليهم السلام بوده اند ، ليكن از ايشان روايت نكرده اند و يا اگر روايت كرده اند ، پس از ائمّه عليهم السلام زنده بوده اند .
به عبارت ديگر ، مراد مرحوم شيخ از «متأخّران از زمان ائمّه عليهم السلام » در مقدّمه
رجالش ، اعم از رجال متولّدشده پس از ائمّه عليهم السلام و آن دسته از رجالى بوده كه هم در زمان ائمّه عليهم السلام و هم پس از ايشان زيسته اند ، هرچند از ائمّه عليهم السلام روايت كرده باشند .
سيّد بحر العلوم ، اين توجيه را در كتابش مطرح كرده و آن را بعيد دانسته است ؛ زيرا ظاهراً مراد مرحوم شيخ از «متأخّران از زمان ائمّه عليهم السلام » در مقدّمه كتابش ، كسانى هستند كه زمان ائمّه عليهم السلام را درك نكرده اند ، كه اين عدم ادراك ، يا به خاطر نبودن آنان در زمان ائمّه عليهم السلام و يا به جهت كم سن و سال بودن و قابليّت نداشتن آنان براى روايت نمودن از ائمّه عليهم السلام بوده است . ۱۱
توجيه پنجم . مراد شيخ طوسى رحمه الله از عدم روايت در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، اين بوده است كه راوى ، روايتى را در كودكى فرا گرفته و آن را پس از بلوغ و در بزرگسالى ، روايت كرده است . چنين راوى اى ، هم از اصحاب ائمّه عليهم السلام و هم از كسانى كه روايتش متأخّر از ائمّه عليهم السلام است ، محسوب مى شود . بنا بر اين ، نام چنين راويانى مى تواند در هر دو بخش ذكر شود .
به عبارت ديگر ، مراد از روايت ، روايت در زمان ائمّه عليهم السلام است .
سيّد بحر العلوم ، اين توجيه را نيز در كتاب رجالش مطرح نموده و آن را بهتر از توجيه هاى پيشين دانسته است . ۱۲
مامقانى در ردّ اين توجيه مى گويد :
اين احتمال، بعيد است ؛ زيرا در علم درايه ، شرط نبودن «بزرگىِ سن به هنگام فراگيرى حديث» ، ثابت شده است . بر همين اساس ، فردى كه حديثى را در كودكى فرا گرفته و در بزرگى نقل كرده است ، از جمله كسانى محسوب مى شود كه از ائمّه عليهم السلام روايت نموده اند . بنا بر اين ، بر شمردن چنين فردى در بين كسانى كه از ائمّه عليهم السلام روايت نكرده اند ، صحيح نيست.
از سوى ديگر ، عنوان باب آخر رجال الطوسى ، «كسانى كه از اصحاب ائمّه عليهم السلام نبوده اند» نيست تا بر كودكانى منطبق شود كه حديث شنيده اند و از اصحاب ائمّه عليهم السلام نبوده اند .
علاوه بر اينها ، اين توجيه در تمام مواردى كه عناوين ، هم در ابواب اصحاب و هم در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » آمده اند ، جريان ندارد. ۱۳
توجيه ششم . تكرار عناوين در ابواب اصحاب ائمّه عليهم السلام و باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » به وسيله شيخ طوسى رحمه الله ، يا به جهت اختلاف آراى علما در شأن اين عدّه از راويان ، يا به جهت اختلاف نظر خود مرحوم شيخ با ساير علما و يا به سبب ترديد خود وى در اين موارد بوده است .
سيّد بحر العلوم ، اين توجيه را نيز در كتابش آورده است . ۱۴
مامقانى ، پس از نقل اين توجيه ، آن را بعيد شمرده است ؛ زيرا شيوه شيخ طوسى رحمه اللهدر اين كتاب ، بيان نظر خويش در مورد راويان بوده است ، بدون آن كه به آراى علماى ديگر توجّهى داشته باشد .
نيز ، اين كه شيخ طوسى رحمه اللهنام برخى از راويان را به صورت جزمى ، در دو بخش آورده است ، با نسبت دادن ترديد به وى ، منافات دارد .
علاوه بر اينها ، اگر تكرار عناوين ، به جهت اختلاف آراى علما بوده ، مى بايست شيخ طوسى رحمه اللهبه آن توجّه مى داده است ، همچنان كه اگر ترديدى در وى وجود داشته ، مى بايست از آن خبر مى داده است .
گذشته از اينها ، ذكر شدن نام افراد در ابواب اصحاب ائمّه عليهم السلام به وسيله شيخ طوسى رحمه الله ، كاشف اين مطلب است كه وى به روايت اين افراد از ائمّه عليهم السلام برخورد كرده است . بنا بر اين ، امكان ندارد كه وى با قرار دادن نام همين افراد در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، روايت آنان را از ائمّه عليهم السلام ، منكر شود .
بله ، اگر باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » بر باب هاى ديگر مقدّم بود ، امكان داشت كه ادّعا شود شيخ طوسى رحمه اللهابتدا به روايات اين افراد برخورد نكرده و نام آنان را در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » آورده است و سپس با دستيابى به روايات آنان ، نامشان را در ابواب اصحاب ائمّه عليهم السلام و جزو راويانِ از ايشان ، درج كرده است . ۱۵
توجيه هفتم . تكرار عناوين در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » از روى اشتباه صورت گرفته است .
اين توجيه را سيّد بحر العلوم از كلام فاضل استرآبادى در تلخيص المقال استفاده كرده است ، آن جا كه وى در شرح حال بكر بن محمّد اَزدى گفته است :
امّا اين كه در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » گفته است : «بكر بن محمّد اَزدى . عبّاس بن معروف از او روايت كرده است» يا اشتباه است و يا آن كه عبّاس از بكر حديثى نقل نكرده ، مگر آنچه باواسطه از ديگران نقل نموده است ... و مثل اين گونه اشتباهات ، بسيار واقع شده است . ۱۶
ظاهراً فاضل استرآبادى از اين عبارت شيخ طوسى ، چنين استفاده كرده است كه خود بكر بن محمّد اَزدى ، بى واسطه از ائمّه عليهم السلام حديث نقل نموده است . از اين روست كه در مقام حلّ مشكل ، آن را اشتباه يا مراد از آن را روايت عبّاس از بكر بن محمّد ، هنگامى كه از غير معصوم نقل مى كند ، دانسته است .
فاضل استرآبادى خود در پايان ، اذعان كرده كه در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، مانند چنين تنافى اى ، بسيار زياد ، واقع شده است .
مامقانى ، در ردّ اين توجيه مى گويد :
بعيد بودن اين توجيه و منافات آن با جلالت شأن شيخ طوسى رحمه الله ، امرى روشن است. ۱۷
آنچه به نظر مى رسد ، اين كه : توجيه مزبور ، به هيچ وجه با بحث ما ارتباط ندارد ؛
زيرا اشكال مطرح شده ، اين است كه : «عبّاس بن معروف ، از بكر بن محمّد اَزدى ، حديث نقل كرده است» ، حال آن كه اشكال مورد بحث ما اين است كه : «چرا نام بكر بن محمّد اَزدى در باب من لم يروِ عنهم عليهم السلام نيز ذكر شده است؟» ، كه در تلخيص المقال تنها به اشكال اوّل ، پرداخته شده است . بنا بر اين ، كلام فاضل استرآبادى راه حلّ اشكال تكرار نيست .
از آن گذشته ، اصل اشكال و جواب فاضل استرآبادى جا ندارد ؛ چرا كه عبارت شيخ طوسى ، در روايت بى واسطه ، ظهور ندارد . ۱۸
توجيه هشتم . سيّد بحر العلوم ، توجيه ديگرى را از كلام استرآبادى در تلخيص المقال در شرح حال ثابت بن شريح ، استفاده نموده است ؛ زيرا فاضل استرآبادى در آن جا ابتدا از نجاشى نقل مى كند كه :
وى از امام صادق عليه السلام روايت مى كرده ؛ امّا از ابو بصير و حسين بن ابى العلاء، بيشتر روايت مى نموده است. ۱۹
آن گاه خود مى گويد :
از آن جا كه بيشتر رواياتِ ثابت بن شريح ، از غير ائمّه عليهم السلام است ، شيخ طوسى رحمه الله وى را در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ذكر كرده است. ۲۰
بايد توجّه داشت كه شيخ طوسى رحمه الله او را در باب اصحاب امام صادق عليه السلام نيز ذكر كرده است .
مامقانى در ردّ اين توجيه ، همان ردّ توجيه ششم را گفته است .
توجيه نُهم . برخى از راويان ، هميشه بى واسطه از ائمّه عليهم السلام روايت مى كرده اند . مرحوم شيخ ، نام اين عدّه را فقط در ابواب اصحاب ائمّه عليهم السلام ذكر كرده است . برخى ديگر از راويان نيز هميشه باواسطه از ائمّه عليهم السلام روايت مى كرده اند كه مرحوم شيخ ، نام آنان را در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » آورده است . نيز برخى ديگر از راويان ، هم
بى واسطه و هم باواسطه از ائمّه عليهم السلام روايت مى كرده اند . از اين رو ، شيخ طوسى رحمه اللهنام آنان را در هر دو باب آورده است .
اين توجيه در تكملة الرجال به نقل از قائلى كه نام وى برده نشده ، آمده است . ۲۱
مامقانى ، اين توجيه را پذيرفته و به عنوان رأى مختار خود ارائه كرده است ؛ ۲۲ ليكن قاموس الرجال و معجم رجال الحديث ، به دو دليل ، آن را باطل شمرده اند :
الف . اين توجيه با صريح كلام شيخ طوسى رحمه الله در مقدّمه رجالش ، ناسازگار است .
ب . اگر اين نظريّه صحيح باشد ، مى بايست نام بيشتر و يا شايد همه اصحاب ائمّه عليهم السلام ، در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ذكر مى شد ؛ چرا كه دست كم ، بيشتر اصحاب ، همچنان كه از ائمّه عليهم السلام بى واسطه روايت كرده اند ، باواسطه نيز روايت نموده اند . حتّى راوى بزرگى همچون زراره كه فقيه ترينِ راويان است ، اين چنين بوده است . ۲۳
توجيه دهم . افرادى كه نامشان در باب هاى «اصحاب ائمّه عليهم السلام » آمده ، كسانى هستند كه با واسطه از امام عليه السلام روايت مى كرده اند ، و افرادى كه نامشان در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » آمده ، كسانى هستند كه بى واسطه از امام عليه السلام روايت نكرده اند .
اين توجيه را مامقانى در تنقيح المقال مطرح نموده و آن را بعيد دانسته است؛ چرا كه هر دوى اينها به يك معنا هستند و با يكديگر تفاوتى ندارند . ۲۴
توجيه يازدهم . منشأ اين گونه تكرارها ، غفلت و فراموشى مرحوم شيخ بوده است ، به اين معنا كه گاه مرحوم شيخ به هنگام آوردن نام يك شخص در «باب من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، از اين كه نام وى را پيش تر در ابواب اصحاب ائمّه عليهم السلام آورده ، غفلت كرده است و همچنين غفلت كرده كه برخى از اين افراد ، بى واسطه از ائمّه عليهم السلام
روايت نموده اند . علّت اين غفلت ها هم ، تراكم كارهاى شيخ طوسى رحمه اللهدر رشته هاى مختلف بوده است .
اين توجيه در عدّة الرجال ذكر شده و [محقّق] اعرجى به قبول آن ، تمايل نشان داده است . ۲۵
نيز در معجم رجال الحديث ، تنها توجيه صحيح ، همين توجيه دانسته شده است . ۲۶
توجيه دوازدهم . مراد شيخ طوسى رحمه الله از آوردن نام برخى از افراد ، هم در ابواب اصحاب ائمّه عليهم السلام و هم در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، اشاره نمودن به آراى متفاوتى بوده است كه بر اثر اختلاف نظر رجاليان درباره ملاقات اين افراد با معصوم ، پديد آمده اند . در حقيقت ، مرحوم شيخ با اين كار ، بين آراى آنان جمع كرده است .
صاحب تكملة نقد الرجال ، اين توجيه را مطرح كرده و پسنديده است . وى مدّعى شده است كه براى اثبات صحّت اين توجيه ، در كلام خود شيخ طوسى رحمه اللهشاهد وجود دارد . ۲۷
صاحب تنقيح المقال نيز اين توجيه را نقل كرده و آن را بعيد دانسته است . ۲۸
آنچه به نظر مى رسد ، اين كه : اين توجيه ، بخشى از توجيه ششم است و نكته جديدى در بر ندارد .
توجيه سيزدهم . مراد شيخ طوسى رحمه الله از آوردن نام يك فرد در بين اصحاب ائمّه عليهم السلام ، رواياتِ هرچند اندك آن فرد از امام معصوم ، و مرادش از آوردن نام همان شخص در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، عدم روايت زياد او از امام عليه السلام بوده است .
اين توجيه در تنقيح المقال نقل گرديده و بعيد شمرده شده است . ۲۹
آنچه به نظر مى رسد، اين كه: اين توجيه ، همان توجيه هشتم است كه سيّد بحر العلوم
آن را از كلام فاضل استرآبادى در شرح حال ثابت بن شريح ، استفاده كرده بود .
توجيه چهاردهم . مراد شيخ طوسى رحمه الله از آوردن باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، به ذكر نام افرادى كه از ائمّه عليهم السلام روايت نكرده اند ، اختصاص نداشته است ؛ بلكه ذكر نام راويانِ از ائمّه عليهم السلام را نيز شامل مى شده است . علّت اين امر ، وجود طريقى ديگر به سوى اين عدّه در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » است .
بنا بر اين ، در اين باب ، سه دسته از افراد ، نام برده شده اند :
الف . كسانى كه متأخّر از زمان ائمّه عليهم السلام بوده اند .
ب . كسانى كه معاصر ائمّه عليهم السلام بوده اند ؛ ليكن از ايشان روايت نكرده اند .
ج . كسانى كه معاصر ائمّه عليهم السلام بوده و از ايشان روايت كرده اند .
على خاقانى در كتاب رجالش ، اين توجيه را با عنوان «اللّهمّ إلاّ أن يقال» بيان كرده ، مى گويد :
اگرچه غرض مرحوم شيخ از گشودن باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، اختصاص اين باب به دو گروه نخست بوده است ، ليكن مانعى ندارد كه گروه سوم را نيز داخل اين باب كرده باشد ؛ بلكه چنين كارى نفع كتاب را بيشتر كرده است ؛ زيرا آن، كثرت طرق به شخص را مى رساند .
بدون شك ، اين كارْ رجحان دارد ؛ چرا كه ممكن است به جهت اين كثرت طرق ، روايتى ، در قسم مستفيض يا محفوف به قراينِ نزديك به علم ، قرار بگيرد ، و حتّى گاه ممكن است به مرتبه علم نيز برسد. ۳۰
توضيح كلام خاقانى ، اين كه : شيخ طوسى رحمه الله پس از ملاحظه اسناد روايات مختلف ، با استناد به بعضى از اسناد ، برخى رجال را در فهرست راويان معصومان نام برده و با استناد به بعضى ديگر از اسناد ، همان افراد را در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » نام برده است كه اين تكرار ، تعدّد طريق به آنان را موجب شده است .
اين توجيه ـ چنان كه خود خاقانى هم اعتراف كرده است ـ مستلزم عدول شيخ
طوسى رحمه الله از موضوعى است كه براى باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » اختيار كرده است .
توجيه پانزدهم . توقّف و حكم نمودن به ضعف توجيهاتى كه براى حلّ اين مشكل ارائه گرديده است .
اين نظريّه در پايان توجيه هشتم از سيّد بحر العلوم نقل شده و توقّف ، به جهت قصور عبارت مرحوم شيخ از بيان مرادش است .
توجيه شانزدهم . با بررسى موارد تكرارى ، ۶۲ مورد ، شناسايى شده است كه نتيجه اين بررسى ، در چند بخش ، قابل تلخيص است :
الف . در پنج مورد ، اصلاً تنافى اى وجود ندارد ؛ زيرا در سه مورد از اين پنج مورد ، هنگامى كه مرحوم شيخ ، نام آنان را در ابواب اصحاب ائمّه عليهم السلام ذكر كرده است ، يا به عدم روايت آنان از امام مزبور ، تصريح كرده و يا نسبت به آن ، اظهار ترديد نموده است ، و يا اشكالى در نسخه موجود است .
بنا بر اين ، هيچ اشكالى در ذكر دوباره نام آنان در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » نيست .
ب . در سه مورد ، افرادْ متعدّدند ، گرچه در نام ، مشترك اند .
ج . در چهار مورد ، احتمال تعدّد اشخاص وجود دارد .
تا اين جا اساسا دوازده مورد از ۶۲ موردِ نقض ، خارج مى شوند و تنها ۵۰ مورد به عنوان موارد نقض و اشكال ، باقى مى مانند .
د . ۳۹ مورد از موارد فوق ، به جهت اختلاف طبقه و يا وجود اشكال در سند و اتّصال آن ، تكرار شده اند .
توضيح ، اين كه : شيخ طوسى رحمه الله به برخى از افراد برمى خورده كه قطعا از راويان ائمّه عليهم السلام نبوده اند و از جهت طبقه فاصله زيادى با برخى راويان ائمّه عليهم السلام داشته اند و يا دست كم ، شبهه چنين فاصله اى وجود داشته است ؛ ولى در عين حال ، در اسناد ، بى واسطه از آنان روايت شده بوده است . مرحوم شيخ ، نام اين افراد را ابتدا در باب هاى اصحاب ائمّه عليهم السلام و سپس در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » آورده است .
پس ، مراد شيخ طوسى رحمه الله از اين تكرارها ، بيان شبهه انقطاع و ارسال اسناد در
ضمن باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » و رفع شبهه ارسال و انقطاع در ضمن باب هاى اصحاب ائمّه عليهم السلام بوده است .
ه . در پنج مورد ، احتمال اختلاف طبقه و يا اشكال در سند ، وجود دارد .
بنا بر اين در مجموع ، ۴۴ مورد از ۵۰ موردِ باقيمانده (۸۸ در صد) قابل حل شدند و تنها شش مورد باقى مى ماند كه قابل حل نيستند . ۳۱
توجيه هفدهم . با بررسى موارد تكرار ، آنان را به پنج دسته مى توان تقسيم كرد :
دسته اوّل . كسانى كه شيخ طوسى رحمه الله آنان را در شمار اصحاب يكى از ائمّه عليهم السلام ذكر كرده است و به عدم روايت يا ترديد در روايت آنان از معصوم ، تصريح كرده است .
روشن است كه موارد اين گونه ، از مصاديق تناقض مذكور ، شمرده نمى شوند ؛ زيرا ذكر اين عدّه در ابواب اصحاب ائمّه عليهم السلام ، به واسطه معاصرتشان با امامى بوده است كه از اصحاب وى شمرده مى شده اند ، گرچه از كسانى بوده اند كه از ائمّه عليهم السلام روايت نكرده اند .
اين دسته شامل سه نفر است .
دسته دوم . كسانى كه شيخ طوسى رحمه الله نام آنان را در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » آورده است ؛ ولى ديگر رجاليان ، آنان را در شمار راويانِ از ائمّه عليهم السلام ذكر كرده اند .
موارد اين گونه نيز از موارد تناقض ، خارج اند و حتّى اگر احتمال اشتباه از سوى ديگران نيز ثابت شود ، اين موارد ، اشكال بر مرحوم شيخ محسوب نمى شوند .
اين دسته شامل پنج نفر است .
دسته سوم . كسانى كه شيخ طوسى رحمه الله به خاطر اطمينان نداشتن به اتّحاد آنان ، نامشان را در ابواب اصحاب ائمّه عليهم السلام و باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » تكرار كرده است ، گرچه نام اين عدّه ، مشابه يكديگر و يا كاملاً مطابق با يكديگر بوده است .
موارد اين گونه نيز از موارد تناقض محسوب نمى شوند ، هرچند كه ديگران به
اتّحاد آنان ، قطع داشته باشند .
اين دسته شامل شش نفر است .
دسته چهارم . كسانى كه شيخ طوسى رحمه الله نام آنان را در ابواب اصحاب ائمّه عليهم السلام و باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ذكر كرده است؛ ولى در باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » قرينه اى آورده است كه بر «عدم روايت آنان از امام عليه السلام » و يا بر «درك عصر غيبت از سوى آنان» دلالت دارد .
البتّه مرحوم شيخ براى برخى از افراد اين دسته ، قراينى با دلالت هاى مذكور ، ذكر نكرده است . روشن است كه در موارد اِمكان دستيابى به قراين مذكور ، تناقضى وجود نخواهد داشت .
شمار افراد اين دسته ، ۴۸ نفر است .
دسته پنجم . كسانى كه شيخ طوسى رحمه الله به خاطر اطمينان به تغاير آنان ، نامشان را تكرار كرده است . اين افراد ، تنها نام هاى متشابه دارند ، و گرنه قراينى وجود دارد كه آشكاركننده تغاير آنهاست .
افراد اين دسته ، چهار نفرند . ۳۲
به طور كلّى ، آنچه به نظر مى رسد ، اين كه : هفده توجيه مذكور براى تكرار نام افراد در ابواب اصحاب ائمّه عليهم السلام و باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام » ، هيچ يك راه حلّ نهايى اين مشكل ، شناخته نشده است ، هرچند كه برخى از آنها به واقعيّت ، نزديك تر به نظر مى رسند .

1. رجال الطوسى، ص ۱۷ .

2. خاتمة مستدرك الوسائل : ج ۳، ص ۱۷۵ ؛ الفوائد الرجاليّة من تنقيح المقال ، ج ۱ ، ص ۱۹۴ ؛ تكملة الرجال ، ج ۱ ، ص ۱۳ و ۱۴ .

3. رجال ابن داوود ، ص ۱۵۴ (ش ۱۲۱۹) .

4. منهج المقال ، ص ۲۶۵.

5. نقد الرجال ، ج ۴ ، ص ۴۵ (ش ۴۱۹۶) .

6. عدّة الرجال ، ج ۱ ، ص ۲۵۴.

7. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۴ ، ص ۱۴۲ (با تصرّف) .

8. معجم رجال الحديث ، ج ۱ ، ص ۱۰۴.

9. عدّة الرجال ، ج ۱ ، ص ۱۸۷ و ۱۸۸ .

10. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۴ ، ص ۱۴۲ ؛ الفوائد الرجاليّة من تنقيح المقال ، ج ۱ ، ص ۱۹۴.

11. رجال السيّد بحر العلوم، ج ۴، ص ۱۴۲؛ الفوائد الرجاليّة من تنقيح المقال، ج ۱، ص ۱۹۴.

12. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۴ ، ص ۱۴۲ .

13. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۴ ، ص ۱۴۲.

14. رجال السيّد بحر العلوم، ج ۴، ص ۱۴۲ .

15. الفوائد الرجاليّة من تنقيح المقال ، ج ۱ ، ص ۱۹۴.

16. تلخيص المقال (مخطوط) ، شرح حال : «بكر بن محمّد» ؛ رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۴ ، ص ۱۴۲ و ۱۴۳ .

17. الفوائد الرجاليّة من تنقيح المقال ، ج ۱ ، ص ۱۹۴.

18. سماء المقال ، ج ۱ ، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۹ .

19. رجال النجاشى ، ص ۱۱۶ (ش ۲۹۷) .

20. تلخيص المقال (مخطوط) ، شرح حال : «ثابت بن شريح» .

21. تكملة الرجال ، ج ۱ ، ص ۱۴.

22. الفوائد الرجاليّة من تنقيح المقال ، ج ۱ ، ص ۱۹۴ و ۱۹۵ . وى خود را مبتكر اين توجيه دانسته و با كمى تفصيل ، آن را نقل كرده است.

23. قاموس الرجال ، ج ۱ ، ص ۴۱ و ۴۲ ؛ معجم رجال الحديث ، ج ۱ ، ص ۱۰۴ و ۱۰۵ .

24. الفوائد الرجاليّة من تنقيح المقال ، ج ۱ ، ص ۱۹۴ .

25. عدّة الرجال ، ج ۱ ، ص ۲۵۶.

26. معجم رجال الحديث، ج ۱ ، ص ۱۰۵ و ۱۰۶.

27. تكملة نقد الرجال ، ج ۱ ، ص ۱۴ و ۱۵ .

28. الفوائد الرجاليّة من تنقيح المقال، ج ۱ ، ص ۱۹۴.

29. الفوائد الرجاليّة من تنقيح المقال، ج ۱ ، ص ۱۹۴ .

30. رجال الخاقانى، ص ۱۰۵ و ۱۰۶ .

31. تراثنا ، سال دوم ، ش ۲ و ۳ ، ص ۱۳۹ و ۱۴۰ «باب من لم يروِ عن الأئمّة عليهم السلام فى كتاب رجال الطوسى»، السيّد محمّد رضا الحسينى الجلالى .

32. «مع الطوسى فى رجاله» (باب «من لم يروِ عنهم عليهم السلام ») ، الفكر الإسلامى ، سال اوّل، ش ۲ ، ص ۹۴ ـ ۱۲۳ .

  • نام منبع :
    بازشناسي منابع اصلي رجال شيعه
    سایر پدیدآورندگان :
    محمدکاظم رحمان‌ستایش و محمدرضا جدیدی نژاد
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5681
صفحه از 569
پرینت  ارسال به