گفتار دوم : مصادر «رجال النجاشى»
نجاشى رحمه الله در بسيارى از موارد ، مطالبش را از مصادر و كتاب هاى تأليف شده پيش از خود گرفته ـ و در چند جا به اين امر تصريح نموده است ـ و در مواردى نيز فقط از اشخاص ، به صورت شفاهى ، نقل كرده است .
مهم ترين منابعى كه مستند نجاشى بوده اند و وى به نام آنها تصريح كرده است ، عبارت اند از :
۱ . التاريخ (تأليف ابو الحسين احمد بن حسين بن عبيد اللّه غضايرى) .
نجاشى رحمه الله در شرح حال احمد بن محمّد بن خالد برقى ، ۱ تاريخ وفات وى را از اين كتاب ، نقل كرده است .
احمد بن حسين ، از معاصران نجاشى بوده ۲ و در موارد بسيارى از او نقل كرده است . وى به شيوه نقل (از كتاب يا شفاهى) تصريح نكرده است .
به هر حال ، تتبّع در رجال النجاشى ، گوياى اين مطلب است كه احمد بن حسين
غضايرى ، نزد نجاشى شخصيّتى بزرگ و جليل القدر شمرده مى شده است؛ زيرا نجاشى رحمه الله در بيشتر موارد ، با طلب رحمت براى او ، از وى نقل كرده است ، حال آن كه در مورد ساير مشايخ ، چنين نكرده است . ۳
درباره مواردى كه نجاشى رحمه الله بدون طلب رحمت ، از ابن غضايرى نام برده است نيز بايد گفت كه آن موارد ، با توجّه به كم بودن شمارشان ، احتمالاً در زمان حيات وى نگاشته شده اند .
احمد بن حسين ، از مشايخ اصحاب و از راوى شناسان مهم ، شمرده مى شده ، كه اتّفاق معاصران وى و متأخّران از وى ، گواه بر اين مدّعاست .
برخى ، كتاب تاريخ ابن غضايرى را به احتمال قوى ، همان كتاب رجال وى دانسته اند؛ زيرا كتاب هاى رجالى اى وجود دارند كه عنوان تاريخ بر آنها اطلاق شده است . براى نمونه ، مى توان از تاريخ البخارى نام بُرد كه بر كتاب معروف رجالىِ وى اطلاق شده است . ۴
از سوى ديگر ، برخى چنين احتمال داده اند كه مراد نجاشى از «تاريخه» در شرح حال برقى ، كتاب تاريخ ابن غضايرى نبوده است ؛ بلكه مرادش تاريخ وفات برقى بوده است . به عبارت ديگر ، گويى نجاشى رحمه الله گفته : قال ابن الغضائرى فى تاريخ موت البرقى كذا . ۵
شاهد اين مدّعا ، آن كه : ابن غضايرى دو كتاب درباره فهرست مصنّفات و فهرست اصول داشته است و شيخ طوسى در مقدّمه الفهرست خويش ، تصريح كرده كه هر دوى آنها از دست رفته اند . ۶ جز اين دو ، تنها در اين مورد از رجال النجاشى ، كتاب تاريخ به او نسبت داده شده كه دلالت آن نيز مورد تشكيك است .
امّا كتاب الضعفاء ابن غضايرى ، در عصر سيّد ابن طاووس (م۶۷۳ق) يافت شد و وى آن را در حلّ الإشكال خود ، گنجانيد و صحّت نسبت به كتاب را نيز متعهّد نشد . ۷
آنچه به نظر مى رسد ، اين كه : مطلب اخير (كه كتاب ابن غضايرى در عصر سيّد ابن طاووس وجود داشته) امرى بدون دليل و شاهد است و تنها يك حدس تلقّى مى شود ؛ زيرا ادّعاى شيخ طوسى ، آن است كه هيچ كس دو كتاب فهرست اصول و فهرست مصنّفات ابن غضايرى را استنساخ نكرده است و هر دو ، تلف شده اند و از سوى ديگر ، خودش در همان جا به مؤلّفات ديگر ابن غضايرى كه تلف شده اند ، اشاره كرده و در مورد عدم استنساخ از آنها چيزى نگفته است .
از همين رو هم هست كه در كلمات علاّمه (م۷۲۶ق) ديده مى شود كه وى اختلاف رأى ابن غضايرى در دو كتابش (كتاب الممدوحين و كتاب الضعفاء) را نقل كرده و سياق عبارتش ، شاهد آن است كه وى از خود آنها نقل نموده است .
به همين جهت ، احتمال اين كه علاّمه به نقل سيّد ابن طاووس در حلّ الإشكال اكتفا كرده باشد ، بعيد است؛ زيرا كتاب الضعفاء ابن غضايرى ، از مصادر حلّ الإشكال است ؛ ليكن از ابن غضايرى ، دو كتاب و يا دو رأى در توثيق و تضعيف يك فرد نيز نقل شده است ، چنان كه علاّمه در شرح حال عمر بن ثابت ، دو رأى را از دو كتاب ابن غضايرى نقل كرده است . ۸
بنا بر اين ، احتمال اين كه مراد نجاشى از كتاب تاريخ ، همان كتاب رجال بوده ، قوى است . نيز احتمال دارد كه مراد او از ضمير در «تاريخه» در شرح حال برقى ، تاريخ وفات وى بوده است .
با وجود اين دو احتمال و عدم ذكر نامى از كتاب تاريخ ابن غضايرى ، وجود چنين كتابى اثبات نمى شود .
۲ . التاريخ (تأليف ابو عبّاس احمد بن محمّد بن سعيد بن عبد الرحمان بن عقده) .
نجاشى رحمه الله در شرح حال محمّد بن اسماعيل بن بزيع ۹ و ابو رافع ، ۱۰ از اين كتاب نقل كرده است . نجاشى رحمه اللهخود ، نام اين كتاب را جزو تأليفات ابن عقده آورده است . ۱۱
شيخ طوسى در الفهرست ، در توصيف كتاب تاريخ ابن عقدة مى گويد :
اين كتاب ، شامل نام همه كسانى است كه روايت كرده اند و شيعه و اهل سنّت و تاريخ آنان را در بر دارد.
وى سپس مى گويد :
مقدار زيادى از اين كتاب، نشر يافته ؛ ليكن او كتاب را تمام نكرده است. ۱۲
نجاشى رحمه الله در موارد بسيارِ ديگرى نيز با واسطه از وى نقل كرده است . او در پايان شرح حال وى مى گويد :
از كسانى كه با او ملاقات داشته اند و از او حديث شنيده اند و اجازه گرفته اند ، جماعتى را ملاقات كردم . اين جماعت، از شيعه ، عامّه و زيديّه بودند . ۱۳
ابن عقده ، على رغم آن كه زيدى جارودى بوده و تا آخر عمر بر اين اعتقاد باقى مانده ، ليكن در جلالت شأن و وثاقت و امانت و حفظ ، مشهور بوده است . ۱۴
۳ . جوابيّه ابو العبّاس بن نوح .
نجاشى رحمه الله در پى نامه اى كه به ابو العبّاس احمد بن على بن عبّاس بن نوح سيرافى(م ۴۲۰ق) ارسال كرد ، جوابيّه اى دريافت نمود كه در آن ، طرق و اسناد به برخى از اصحاب و مؤلّفات وى ذكر شده بود . نجاشى رحمه الله اين جوابيّه را در شرح حال : حسن ۱۵ و حسين بن سعيد اهوازى ۱۶ نقل كرده است .
۴ . اجازه نامه ابو العبّاس بن نوح .
گذشته از جوابيّه ابن نوح سيرافى ، نجاشى رحمه الله ، در مواردى ، به اجازه و وصيّتى كه ابن نوح به خطّ خود در مورد كتاب هايش براى وى صادر نموده ، استناد كرده است .
نجاشى رحمه الله در چندين مورد ، ۱۷ از اين اجازه نامه با عبارت زير ، ياد كرده است :
وجدت بخطّ ابن نوح فى ما وصّى إلىّ به من كتبه.
وى همچنين در مواردى ، ۱۸ از اين اجازه نامه نقل كرده است .
۵ . ذيل المذيّل (تأليف ابو جعفر محمّد بن جرير طبرى) .
اين كتاب ، حاشيه المذيّلِ هشام بن محمّد بن سائب كلبى (م ۲۰۴ ق) است . نجاشى رحمه الله در شرح حال عبد المؤمن بن قاسم ، ۱۹ نسب طبرى (م ۳۱۰ ق) را به قيس بن فهد رسانده و از همين كتاب نقل كرده كه او صحابى بوده است . كتاب مذكور ، جز در اين مورد ، مستند نجاشى قرار نگرفته است .
اثر معروف مؤلّف اين كتاب ، تاريخ الطبرى است .
۶ . كتاب الرجال (تأليف ابو عبّاس احمد بن محمّد بن سعيد بن عبد الرحمان بن عقده) .
نجاشى رحمه الله در موارد زيادى ، به كتاب رجال ابو عبّاس (م ۳۳۳ ق) استناد كرده است .
او در بسيارى از موارد ، به نقل از اين كتاب تصريح كرده و در مواردى نيز از وى با تعبيرهاى : «ذكره أبو العبّاس» و «ذكره ابن عقدة» نقل نموده كه قطعاً از كتاب فوق بوده است . همچنين وى در مواردى ، از ابن عقده توثيق يا تضعيف ، نقل كرده است .
نكته قابل توجّه ، آن كه : در شرح حال ابن عقده ، از جمله تأليفات شمرده شده براى وى ، كتاب الرجال است كه هم نجاشى و هم شيخ طوسى ، آن را كتابى در ذكر نام راويان امام صادق عليه السلام دانسته اند . ۲۰
از سوى ديگر ، ابن عقده كتاب هاى ديگرى نيز درباره راويان : امير مؤمنان ، امام حسن ، امام حسين ، امام على بن الحسين و امام باقر عليهم السلام و نيز كتاب التاريخ و ذكر من روى الحديث را تأليف كرده است .
بنا بر اين ، در مواردى ۲۱ كه نجاشى به نام كتاب الرجال ابن عقده تصريح كرده و نيز در مواردى كه فرد ، از راويان امام صادق عليه السلام است ، استناد به كتاب فوق ، محرز است .
ليكن در مواردى كه فرد ، از راويان امام صادق عليه السلام نباشد و به نام كتاب ابن عقده هم تصريح نشده باشد ، به طور قطع نمى توان كتابى را كه مستند نجاشى در نقل قول بوده ، تعيين كرد ، ۲۲ اگرچه به جهت غلبه ، ظنّ قوى به نقل از همان كتاب مى رود .
۷ . كتاب الرجال (تأليف ابو محمّد حسن بن على بن فضّال) .
اين كتاب از مصادر ديگر رجال النجاشى است و نجاشى رحمه الله در شرح حال ابن فضّال ، آن را از تأليفات او برشمرده است . ۲۳
نجاشى رحمه الله در شرح حال زياد بن عيسى ، از ابن فضّال نقل قول كرده ؛ ليكن نامى از اين كتاب نبرده است . ۲۴ به هر حال ، از قراين ، چنين استفاده مى شود كه كتاب الرجال ابن فضّال ، از كتاب هاى مشهور آن عصر بوده است . ۲۵
۸ . كتاب الرجال (تأليف ابو الحسن على بن احمد بن محمّد بن جعفر بن عبد اللّه بن حسين بن على بن ابى طالب علوى عقيقى) .
اين كتاب ، از مصادر رجال النجاشى شمرده مى شود .
نجاشى رحمه الله در شرح حال زياد بن عيسى ، از وى نقل قول كرده ، ليكن نامى از اين كتاب نبرده است . ۲۶
شيخ طوسى در الفهرست خويش در شمارش تأليفات عقيقى ، از اين كتاب نيز نام برده و سند خود را به آن ، نقل نموده است . ۲۷
۹ . كتاب الرجال (تأليف ابو مفضّل محمّد بن عبد اللّه بن محمّد شيبانى) .
اين كتاب نيز از مصادر نجاشى بوده است .
نجاشى رحمه الله در شرح حال ابو مفضّل ، ۲۸ از اين كتاب نام نبرده است ؛ ليكن در شرح حال محمّد بن على بن يعقوب قُنّايى ، از جمله تأليفات وى ، معجم رجال أبى المفضّل را برشمرده است ۲۹ كه اين خود ، شاهد وجود كتاب رجالى براى ابو مفضّل شيبانى است .
نجاشى رحمه الله در شرح حال او چنين مى گويد :
او در ابتدا شخصى مورد اعتماد بود . سپس در مذهب ، متزلزل شد و ديدم كه اكثر اصحاب بر او خرده مى گيرند و او را تضعيف مى كنند .
او در پايان مى گويد :
من اين شيخ را ديدم و روايات بسيارى از وى شنيدم ؛ ليكن از وى روايت نكردم ، مگر آن كه واسطه اى بين من و او در نقل بود. ۳۰
مواردى كه نجاشى رحمه الله از ابو مفضّل نقل قول كرده است ، جملگى با تعبير «قال» و يا شبيه به آن ـ كه در نقل قول مستقيم ، ظهور ندارند ـ هستند . ۳۱
برخى از رجاليان ، در مقام جمع بين ادّعاى نجاشى كه : «تنها با واسطه از ابو مفضّل نقل مى كنم» و اين كه در هيچ يك از موارد نقل شده از وى ، به واسطه تصريح نگرديده است ، دلايلى را ذكر كرده اند ، از جمله :
الف . توقّف نجاشى از روايت كردن از ابو مفضّل مگر با واسطه ، به جهت كمىِ سنّ خودش بوده است ؛ زيرا نجاشى در هنگام وفات ابو مفضّل ، حدود پانزده سال بيشتر نداشته است كه برخى بزرگان ، اين سن را براى تحمّل حديث ، كافى نمى دانسته اند . از اين رو ، وى در مواردى كه از او نقل كرده ، تنها بر رجال ، اعتماد نموده و به همين جهت ، از تعابير : «أخبرنا» و «حدّثنا» استفاده نكرده است .
ب . وى پس از آن كه تصريح كرده كه در تمام موارد ، با واسطه از ابو مفضّل نقل مى كند ، تصريح مجدّد و خاص را نياز نديده است .
ج . در مواردى كه نجاشى از ابو مفضّل ، بدون ذكر واسطه نقل كرده است ، نقلش به واسطه استاد خود ، محمّد بن على بن يعقوب قُنّايى و از كتاب معجم رجال أبى المفضّلِ او بوده ، هرچند كه از واسطه نامى نبرده است .
بنا بر اين ، در واقع مى توان گفت كه معجم رجال أبى المفضّل ، از مصادر نجاشى بوده است ، نه اصل رجال ابو مفضّل .
آنچه به نظر مى رسد ، اين كه : همين نظريّه قابل تأييد است ؛ زيرا وى در مورد قُنّايى تصريح مى كند :
أخبرنى و أجازنى جميع كتبه. ۳۲
پس قُنّايى از اساتيد نجاشى بوده است ، حال آن كه وى در مورد ابو مفضّل ، تعبير خاصّى ندارد كه بر اجازه و نقل از وى دلالت كند و اصولاً در تأليفات او ، از كتاب رجال ، نامى نبرده است .
۱۰ . كتاب الرجال (تأليف ابو عمرو محمّد بن عمر بن عبد العزيز كشّى) .
از جمله مصادر رجال النجاشى ، كتاب رجال الكشّى است كه از آن با عنوان معرفة الناقلين عن الأئمّة الصادقين عليهم السلام ۳۳ نام برده شده است .
نجاشى رحمه الله و شيخ طوسى در شرح حال كشّى ، كتاب الرجال را از تأليفات وى برشمرده اند و نام خاصّى را براى آن ذكر نكرده اند . ۳۴
اين كتاب ، اكنون در دسترس نيست و تنها اختصار آن ـ كه به وسيله شيخ طوسى انجام گرفته است ـ با نام اختيار معرفة الرجال در دسترس است . از اين عنوان ، چنين استفاده مى شود كه نام اصل كتاب ، معرفة الرجال بوده است ؛ ليكن شيخ طوسى در شرح حال خودنوشتش در الفهرست ، نام كتاب را اختيار الرجال آورده است .
آنچه به نظر مى رسد ، اين كه : اشتباه از ابن شهرآشوب بوده است ؛ زيرا نصر بن صبّاح كه استاد كشّى بوده ، كتابى به نام معرفة الناقلين دارد و نجاشى رحمه اللهدر شرح حال نصر بن صبّاح ، اين كتاب را از تأليفات وى دانسته و آن را به سند خود از كشّى نقل كرده است . ۳۵ از اين رو ، ابن شهرآشوب ، نام كتاب استاد كشّى را با كتاب كشّى در هم آميخته است .
نجاشى رحمه الله اين كتاب را با تعبير «كثير العلم ، و فيه أغلاط كثيرة» ۳۶ توصيف كرده است ؛ ولى خودِ كشّى را فردى ثقه و معتمد دانسته كه تنها اشكالش ، نقل هاى بسيار از اشخاص ضعيف بوده است .
كشّى ، مصاحب عيّاشى و شاگرد وى بوده و دانش خود را از وى فرا گرفته و در خانه وى كه محلّ رفت و آمد شيعه و اهل علم بوده ، پرورش يافته است . ۳۷
شيخ طوسى نيز در شرح حال وى ، او را «بصير به اخبار و رجال» معرّفى كرده است. ۳۸
نجاشى رحمه الله با آن كه تصريح نموده كه كتاب رجال الكشّى داراى غلط هاى بسيار است ـ كه در جاى خود بحث آن خواهد آمد ـ ، ولى در موارد زيادى ، به اقوال و آراى كشّى اعتماد كرده است . ۳۹
همچنين وى در شرح حال ابراهيم بن هاشم ۴۰ پس از نقل از كشّى كه : «وى از شاگردان يونس بن عبد الرحمان و از اصحاب امام رضا عليه السلام بوده است» ، در آن اشكال كرده است . ۴۱
نجاشى رحمه الله از طريق زير از رجال الكشّى نقل كرده است :
أخبرنى به غير واحد من أصحابنا عن جعفر بن محمّد ، عنه. ۴۲
۱۱ . طبقات الشيعة (تأليف سعد بن عبد اللّه بن ابى خلف اشعرى قمى) .
نجاشى رحمه الله در دو مورد به اين كتاب ، استناد و از آن نقل نموده كه در يك مورد ۴۳ آن را با عنوان طبقات الشيعة و در مورد ديگر ۴۴ با عنوان الطبقات آورده است .
در رجال النجاشى ، از سعد بن عبد اللّه (م ۲۹۹ / ۳۰۱ ق) نقل قول هاى ديگرى ۴۵ نيز وجود دارند كه با تعبيرهاى : «قال» و «ذكر» آمده اند .
نكته قابل توجّه ، اين كه : نجاشى رحمه الله و شيخ طوسى ، در شرح حال سعد بن عبد اللّه ، از اين كتاب ، نامى نبرده اند . ۴۶
در بين تأليفات سعد بن عبد اللّه ، نام دو كتاب : مناقب رواة الحديث و مثالب رواة الحديث به چشم مى خورد كه بين مضمون آن دو و مضمون مطالب نقل شده تناسب وجود دارد ؛ ليكن دليل قطعى بر اتّحاد طبقات الشيعة با يكى از اين دو و يا هر دوى آنها وجود ندارد .
البتّه عدم ذكر نام طبقات الشيعة از سوى نجاشى در شرح حال سعد با وجود اعتماد وى بر اين كتاب ، خود قرينه اى براى اتّحاد آن با يكى از دو كتاب مذكور است .
سعد بن عبد اللّه ، در موارد بسيارى در اسناد نجاشى و در طريق به كتاب ها آمده است.
۱۲ . الفهرست (تأليف ابو عبد اللّه حسين بن حسن بن بابويه قمى) .
اين كتاب ، از مصادر مورد استفاده نجاشى بوده است . شيخ آقابزرگ تهرانى به استناد عبارت نجاشى در شرح حال ربعى بن عبد اللّه ۴۷ ـ كه كتاب الراهب و الراهبة را از فهرست حسين بن حسن بن بابويه نقل كرده ـ اين كتاب را از مصادر رجال النجاشىشمرده است . ۴۸
در مجمع الرجال ، اين فهرست به حسين بن حسن بن بابويه قمى نسبت داده شده است . ۴۹
۱۳ . الفهرست (تأليف ابو القاسم حميد بن زياد بن حمّاد) .
نجاشى رحمه الله در دو مورد ، به اين كتاب استناد كرده و از آن نام برده است : در شرح حال عبيد اللّه بن احمد بن نهيك ۵۰ و در شرح حال على بن ابى صالح . ۵۱
البتّه نجاشى رحمه الله در شرح حال حميد بن زياد (م ۳۱۰ق) ، الفهرست را جزو تأليفات وى نام نبرده ۵۲ و تنها از دو كتاب : كتاب الرجال و كتاب من روى عن الصادق عليه السلام ياد كرده
است كه ممكن است عنوان : الفهرست ، بر يكى از آن دو اطلاق شده باشد .
حميد بن زياد ، در اسناد و طرق بسيارى از كتاب ها قرار گرفته است و شيخ طوسى در الفهرست خود ، در توصيف وى چنين گفته است :
او اكثر كتاب هاى اصل را روايت كرده است. ۵۳
۱۴ . الفهرست (تأليف محمّد بن اسحاق نديم) .
ابن نديم (زنده در ۳۷ ق) از معاصران نجاشى بوده است و اين كتابش اكنون با همين نام در دسترس است .
نجاشى رحمه الله ، الفهرست ابن نديم را در شرح حال بُندار بن محمّد بن عبد اللّه ۵۴ مورد استفاده قرار داده و نام تأليفات وى را از آن ، نقل كرده است .
۱۵ . الفهرست (تأليف ابو جعفر محمّد بن جعفر بن احمد بن بُطّه مؤدِّب تميمى) .
نجاشى رحمه الله در موارد نقل از وى ، ۵۵ تعابيرى دارد كه در نقل از كتاب وى ظهور دارند . محتواى اين كتاب ـ چنان كه از توصيف نجاشى بر مى آيد ـ نام افرادى است كه وى از آنان حديث ، سماع كرده است . ۵۶
نجاشى رحمه الله در شرح حال وى در توصيف كتاب او چنين مى گويد :
در فهرست آنچه روايت كرده، غلط بسيار وجود دارد. ۵۷
نيز از ابن وليد چنين نقل مى نمايد :
او ضعيف بود و در سندهايش تخليط و تشويش وجود داشت. ۵۸
او در جايى ديگر ، به خلط وى در اسناد ، اشاره كرده است . ۵۹
نكته قابل توجّه ، عدم ذكر نام كتاب الفهرست در ميان تأليفات وى است . نجاشى رحمه اللهدر اسناد بسيارى از كتاب ها ، از ابن بطّه نقل كرده است .
۱۶ . الفهرست (تأليف ابو جعفر محمّد بن حسن بن احمد بن وليد قمى) .
نجاشى رحمه الله در شرح حال اسماعيل بن جابر جعفى ، با استناد به اين كتاب ، كتابى را به وى نسبت داده است . ۶۰ او همچنين در موارد ديگرى ۶۱ بدون تصريح به نام كتاب ، و در دو مورد ، با تعبير «كان يقول ابن الوليد؛ ابن وليد چنين مى گفت» مطالبى را از ابن وليد (م ۳۴۳ ق) نقل نموده است . ۶۲
نجاشى رحمه الله در شرح حال ابن وليد ، ۶۳ در فهرست تأليفات وى ، از اين كتاب نام نبرده است ، همچنان كه شيخ طوسى در شرح حال وى ، ۶۴ از آن نام نبرده است .
۱۷ . الفهرست (تأليف ابو جعفر محمّد بن حسن طوسى) .
شيخ طوسى (م ۴۶۰ ق) اين كتاب را قبل از تأليف شدن رجال النجاشى نگاشته است؛ چرا كه نجاشى رحمه الله در تأليفات شيخ طوسى ، از آن با عنوان : فهرست كتب الشيعة و أسماء المصنّفين نام برده است . ۶۵
سيّد بحر العلوم نيز عبارتى را از رجال النجاشى نقل كرده كه در استناد به اين كتاب ، تصريح دارد . اين عبارت ، از شرح حال محمّد بن على بن بابويه نقل شده كه نجاشى رحمه الله نوشته است :
له كتب، منها : كتاب دعائم الإسلام فى معرفة الحلال و الحرام و هو فى فهرست الشيخ الطوسى. ۶۶
شيخ آقابزرگ تهرانى نيز همين عبارت را نقل كرده است . ۶۷
اين عبارت ، در اكثر نسخه هاى موجود از رجال النجاشى نيامده است . حتّى قُهپايى در مجمع الرجال نيز اين عبارت را از نجاشى نقل نكرده است .
البتّه در يكى از نسخه هاى چاپ سنگى رجال النجاشى ، اين عبارت در حاشيه آمده است . ۶۸ نيز در چاپ دو جلدى رجال النجاشى (نشر بيروت) ، عبارت استناد به الفهرست شيخ طوسى ، از نسخه خطّى كتابخانه ملّى تبريز نقل شده است . ۶۹
آنچه به نظر مى رسد ، اين كه : مصحّحان رجال النجاشى ، كتاب دعائم الإسلام را كه شيخ طوسى آن را از تأليفات شيخ صدوق شمرده است ، در حاشيه كتاب الفهرست مرحوم شيخ افزوده اند و سپس در نسخه بردارى ها ، حاشيه داخل متن شده ، كه سياق عبارت نيز شاهد همين است .
همچنين سيّد بحر العلوم ادّعا نموده كه مراد نجاشى از «بعض الأصحاب» ـ كه در بسيارى از موارد از وى نقل كرده ـ همان شيخ طوسى بوده است . ۷۰
مقابله رجال النجاشى و الفهرست شيخ طوسى در اين موارد ، اين ادّعا را اثبات مى نمايد ، چنان كه مقايسه شماره هاى : ۱۴ ، ۱۹ و ۲۱ از رجال النجاشى ، شاهد اين مدّعاست .
۱۸ . ذكر من روى عن جعفر بن محمّد عليهماالسلام من التابعين و من قاربهم (تأليف عبيد اللّه بن عبد الكرم بن يزيد بن فروخ ، مشهور به ابو زرعه رازى) .
ابو زرعه (۲۰۰ ـ ۲۶۴ق) ۷۱ عامّى مذهب و از رجال شناسان مهمّ عصر خويش بوده است .
نجاشى رحمه الله در شرح حال اَبان بن تغلب ، از اين كتاب چنين نقل كرده كه اَبان بن تغلب از اَنَس بن مالك ، حديث نقل كرده است . ۷۲
۱۹ . كتاب بغداد (تأليف احمد بن ابى طاهر كاتب مروروذى ، معروف به ابن طيفور) .
نجاشى رحمه الله در شرح حال عيسى بن روضه ۷۳ در توصيف كتاب عيسى در موضوع امامت ، از اين كتاب نقل كرده كه احمد بن ابى طاهر ادّعا نموده كه كتاب را ديده است .
۲۰ . البيان و التبيين (تأليف ابو عثمان ، عمر بن بحر بن محبوب كنانى ، معروف به جاحظ) .
نجاشى رحمه الله از اين كتاب در شرح حال محمّد بن ابى عمير ۷۴ استفاده كرده است . جاحظ (م ۲۵۵ق) در اين كتاب ، ابن ابى عمير را يكى از شخصيّت هاى رافضيان نام برده و از وى مطالبى نقل نموده است . ۷۵
۲۱ . كتاب الحيوان (تأليف جاحظ) .
نجاشى رحمه الله در شرح حال حبيب بن اَوس ، از او چنين نقل مى كند :
ابو حاتم طايى، براى من روايت كرد و او از رؤساى رافضيان بود. ۷۶
۲۲ . كتاب يحيى بن زكريّا كُنجى .
نجاشى رحمه الله در شرح حال فضل بن شاذان ، ۷۷ تأليفات وى را از اين كتاب ، نقل كرده است . شيخ آقابزرگ تهرانى ، از عبارت نجاشى رحمه اللهچنين استفاده كرده كه يحيى بن زكريّا كتابى تأليف نموده كه در آن ، نام تصنيفات اصحاب را گرد آورده است . ۷۸
۲۳ . مصابيح النور (تأليف ابو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان ، معروف به مفيد) .
نجاشى رحمه الله از اين كتاب در شمار تأليفات شيخ مفيد (م ۴۱۳ ق) نام برده است . ۷۹ همچنين در شرح حال يونس بن عبد الرحمان ، حديثى را درباره عرضه كتاب يوم و ليله اش بر امام صادق عليه السلام و دعاى آن امام عليه السلام براى وى به نقل از مصابيح النور آورده است . ۸۰
اين كتاب كه نام كاملش مصابيح النور فى علامات أوائل الشهور است ، براى اثبات امكان نقص ماه رمضان از سى روز ، تأليف شده است .
۲۴ . المفاخرة بين العدنانيّة و القحطانيّة (تأليف جاحظ) .
ابن نديم از اين كتاب با عنوان كتاب فخر القحطانيّة و العدنانيّة نام برده است . ۸۱
نجاشى رحمه الله در شرح حال محمّد بن ابى عمير گفته است كه جاحظ در كتاب هايش و از جمله اين كتابش ، مطالبى را از او نقل كرده است . ۸۲
1. رجال النجاشى ، ص ۷۶ (ش ۱۸۲) .
2. رجال النجاشى ، ص ۲۱۹ (ش ۵۷۲) و ص ۲۶۹ (ش ۷۰۵) .
3. الفوائد الرجاليّة ، خواجويى ، ص ۲۸۶.
4. كلّيّات فى علم الرجال ، ص ۸۱ .
5. الذريعة ، ج ۴ ، ص ۲۹۰ (حاشيه).
6. الفهرست ، ص ۲.
7. الذريعة ، ج ۴ ، ص ۲۹۰ (حاشيه).
8. خلاصة الأقوال ، ص ۳۷۷ (ش ۱۵۱۰).
9. رجال النجاشى ، ص ۳۳۱ (ش ۸۹۳).
10. رجال النجاشى ، ص ۴ (ش ۱).
11. رجال النجاشى ، ص ۹۴ (ش ۲۳۳).
12. الفهرست ، ص ۶۸ (ش ۸۶).
13. رجال النجاشى ، ص ۹۵ (ش ۲۳۳).
14. الفهرست ، ص ۶۸ (ش ۸۶) ؛ رجال النجاشى ، ص ۹۴ (ش ۲۳۳) .
15. رجال النجاشى ، ص ۵۹ (ش ۱۳۶) .
16. رجال النجاشى ، ص ۵۹ (ش ۱۳۷) .
17. ر . ك : رجال النجاشى ، ص ۶۷ (ش ۱۵۸) و ص ۱۰۲ (ش ۲۵۴) و ص ۱۱۷ (ش ۳۰۲) و ص ۳۱۶ (ش ۸۶۷) .
18. ر . ك : رجال النجاشى ، ص ۴۲ (ش ۸۶) و ص ۱۱۲ (ش ۲۸۷) .
19. رجال النجاشى ، ص ۲۴۹ (ش ۶۵۵) .
20. الفهرست ، ص ۷۴ (ش ۸۶) ؛ رجال النجاشى ، ص ۹۴ (ش ۲۳۳).
21. رجال النجاشى ، ص ۱۹ (ش ۲۴) و ص۲۰ (ش ۲۵ و ۲۶) و ص۵۴ (ش ۱۲۲) و ص۵۵ (ش ۱۲۵) و ص ۵۶ (ش ۱۳۱) و ص۷۱ (ش ۱۶۹ و ۱۷۰) و ص۱۰۶ (ش ۲۶۸) و ص ۱۰۷ (ش ۲۷۰) و ص ۱۱۰ (ش ۲۸۰) و ص ۱۱۲ (ش ۲۸۸) و ص ۱۱۵ (ش ۲۹۵) و ص۱۲۷ (ش ۳۲۹) و ص۱۳۰ (ش ۳۳۴ و ۳۳۵) و ص ۱۳۴ (ش ۳۴۴) و ص ۱۳۵ (ش ۳۴۷) و ص۱۳۶ (ش ۳۵۰) و ص۱۳۷ (ش ۳۵۳) و ص۱۴۳ (ش ۳۷۱) و ص ۱۴۴ (ش ۳۷۳) و ص۱۶۰ (ش ۴۲۴) و ص ۱۶۳ (ش ۴۳۱) و ص۱۷۲ (ش ۴۵۴) و ص ۱۷۳ (ش ۴۵۷) و ص ۱۸۱ (ش ۴۷۷) و ص۱۹۰ (ش ۵۰۸) و ص۱۹۱ (ش ۵۱۰) و ص۱۹۹ (ش ۵۲۹) و ص ۲۳۹ (ش ۶۳۵) و ص ۲۵۰ (ش ۶۵۷) .
22. رجال النجاشى ، ص ۱۱۷ (ش ۳۰۱) و ص ۲۳۵ (ش ۶۲۲) و ص ۳۲۸ (ش ۸۸۸) و ص۳۴۰ (ش ۹۱۱) و ص۳۴۲ (ش ۹۱۹) و ص۳۴۳ (ش ۹۲۵) و ص۳۵۳ (ش ۹۴۷) و ص ۴۰۵ (ش ۱۰۷۴) و ص۴۱۹ (ش ۱۱۲۲) و ص۴۵۰ (ش ۱۲۱۶) .
23. رجال النجاشى ، ص ۳۶ (ش ۷۲).
24. رجال النجاشى ، ص ۱۷۰ (ش ۴۴۹).
25. الذريعة ، ج ۱۰ ، ص ۸۹ .
26. رجال النجاشى ، ص ۱۷۱ (ش ۴۴۹).
27. الفهرست ، ص ۲۸۴ (ش ۴۲۵).
28. رجال النجاشى ، ص ۳۹۶ (ش ۱۰۵۹).
29. رجال النجاشى ، ص ۳۹۸ (ش ۱۰۶۶).
30. رجال النجاشى ، ص ۳۹۶ (ش ۱۰۵۹).
31. ر . ك : رجال النجاشى ، ص ۲۵۴ (ش ۶۶۵) و ص ۳۸۱ (ش ۱۰۳۷) و ص ۴۳۹ (ش ۱۱۸۲) و ص ۴۶۲ (ش ۱۲۶۸) .
32. رجال النجاشى، ص ۳۹۸ (ش ۱۰۶۶) .
33. معالم العلماء ، ص ۱۰۲ .
34. رجال النجاشى ، ص ۳۷۲ (ش۱۰۱۸) .
35. رجال النجاشى ، ص ۴۲۸ (ش ۱۱۴۹).
36. رجال النجاشى ، ص ۳۷۲ (ش ۱۰۱۸).
37. رجال النجاشى ، ص ۳۷۲ (ش ۱۰۱۸) .
38. الفهرست ، ص ۲۱۷ (ش ۶۱۴).
39. براى نمونه ، ر . ك : رجال النجاشى ، ص ۱۰ (ش ۷) و ص۱۶ (ش ۱۸) و ص۲۱ (ش ۳۰) و ص۲۶ (ش ۴۹) و ص۳۴ (ش ۷۲ و ۷۳) و ص۳۸ (ش ۷۸) و ص۳۹ (ش ۸۰) و ص۴۴ (ش ۸۸) و ص۷۴ (ش ۱۷۹) و ص۸۱ (ش ۱۹۸) و ص۱۰۲ (ش ۲۵۴) و ص۱۹۷ (ش ۵۲۴) و ص۲۵۱ (ش ۶۵۹) و ص۳۰۰ (ش ۸۱۷) و ص ۳۲۸ (ش ۸۸۸) و ص۳۳۰ (ش ۸۹۳) و ص۳۳۳ (ش ۸۹۶) و ص۴۴۶ (ش ۱۲۰۸) و ص۴۵۴ (ش ۱۲۳۱).
40. رجال النجاشى ، ص۱۶ (ش ۱۸) .
41. رجال النجاشى ، ص ۱۸ (ش ۱۶) .
42. رجال النجاشى ، ص ۴۴۷ (ش ۱۲۰۸).
43. رجال النجاشى ، ص ۴۰۴ (ش ۱۰۷۱).
44. رجال النجاشى ، ص ۴۳۶ (ش ۱۱۷۰).
45. ر . ك : رجال النجاشى ، ص ۵۹ (ش ۱۳۶ و ۱۳۷) و ص ۱۷۳ (ش ۴۵۷) و ص۱۹۴ (ش ۵۱۹) و ص ۲۰۰ (ش ۵۳۲) و ص ۲۷۱ (ش ۷۱۰) و ص ۴۱۷ (ش ۱۱۱۴) و ص ۴۲۶ (ش ۱۱۴۵) و ص ۴۳۰ (ش ۱۱۵۵) و ص ۴۳۱ (ش ۱۱۶۰) .
46. رجال النجاشى ، ص ۱۷۷ و ۱۷۸ (ش ۴۶۷) ؛ الفهرست ، ص ۲۱۵ (ش ۳۱۶).
47. رجال النجاشى ، ص ۱۶۷ (ش ۴۴۱) .
48. طبقات أعلام الشيعة (نوابغ الرواة فى رابعة المئات) ، ص ۱۱۰؛ مصفّى المقال ، ص ۱۴۳ .
49. مجمع الرجال ، ج ۲ ، ص ۱۷۱ .
50. رجال النجاشى ، ص ۲۳۲ (ش ۶۱۵) .
51. رجال النجاشى ، ص ۲۷۵ (ش ۶۷۵).
52. رجال النجاشى ، ص ۱۳۲ (ش ۳۳۹).
53. الفهرست ، ص ۱۵۵ (ش ۲۳۸) .
54. رجال النجاشى ، ص ۱۱۴ (ش ۲۹۴).
55. ر . ك : رجال النجاشى ، ص ۷۶ (ش ۱۸۲) و ص ۱۳۰ (ش ۳۳۳) و ص۱۹۰ (ش ۵۰۷) و ص۱۹۶ (ش ۷۲۳) و ص ۲۷۹ (ش ۷۳۲ و ۷۳۷) و ص۳۰۲ (ش ۸۲۳) و ص۳۴۵ (ش ۹۳۲) و ص ۳۷۵ (ش ۱۰۲۳) و ص۴۳۸ (ش ۱۱۷۹) و ص ۴۶۱ (ش ۱۲۶۳) .
56. رجال النجاشى ، ص ۳۷۵ (ش ۱۰۲۳).
57. رجال النجاشى ، ص ۳۷۳ (ش ۱۰۱۹) .
58. رجال النجاشى ، ص ۳۷۳ (ش ۱۰۱۹).
59. رجال النجاشى ، ص ۱۳۰ (ش ۳۳۳).
60. رجال النجاشى ، ص ۳۳ (ش ۷۱).
61. براى نمونه ، ر . ك : رجال النجاشى ، ص ۳۱۶ (ش ۸۶۵) و ص۳۷۲ (ش ۱۰۱۹) .
62. رجال النجاشى ، ص ۳۳۸ (ش ۹۰۴) و ص ۳۴۸ (ش ۹۳۹) .
63. رجال النجاشى ، ص ۳۸۳ (ش ۱۰۴۲).
64. الفهرست ، ص ۴۴۲ (ش ۷۰۹).
65. رجال النجاشى ، ص ۴۰۳ (ش ۱۰۶۸).
66. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۲ ، ص ۴۷ .
67. الذريعة ، ج ۸ ، ص ۱۹۷.
68. رجال النجاشى (چاپ اُفست) ، ص ۲۷۶.
69. رجال النجاشى (چاپ بيروت) ، ج ۲ ، ص ۳۱۲ (ش ۱۰۵۰).
70. رجال السيّد بحر العلوم ، ج ۲ ، ص ۴۶.
71. تاريخ بغداد ، ج ۱۰ ، ص ۳۲۶.
72. رجال النجاشى ، ص ۱۰ (ش ۷).
73. رجال النجاشى ، ص ۲۹۴ (ش ۷۹۶).
74. رجال النجاشى ، ص ۳۲۶ (ش ۸۸۷) .
75. رجال النجاشى ، ص ۳۲۶ (ش ۸۸۷).
76. رجال النجاشى ، ص ۱۴۱ (ش ۳۶۷).
77. رجال النجاشى ، ص ۳۰۷ (ش ۸۴۰).
78. مصفّى المقال ، ص ۴۹۷ .
79. رجال النجاشى ، ص ۳۹۹ (ش ۱۰۶۷).
80. رجال النجاشى ، ص ۴۴۷ (ش ۱۲۰۸).
81. الفهرست ، ابن نديم ، ص ۲۱۱.
82. رجال النجاشى ، ص ۳۲۶ (ش ۸۸۷).