است۱ و راغب، آن را به رضایت و بسنده کردن به اندکنیاز برآورده شده از میان همه نیازها، معنا کرده است.۲ جاحظ در تهذیب الأخلاق، قناعت را «اکتفا به چیزی از زندگی که نصیب انسان میشود و رضایت به آنچه از رزق که به آسودگی به دست بیاید و ترک حرص در کسب اموال»۳ تعریف مینماید. ابن سنّی، قناعت را «خشنودی به قسمت» دانسته است و مناوی، آن را به لحاظ عرفی، «بسنده کردن به کفاف و بسنده کردن به آنچه از زندگی میرسد»،۴ میداند.
از مقایسه این معانی با یکدیگر، به دست میآید که تفاوت زیادی بین آنها وجود ندارد. در یک جمعبندی، معنای قناعت را میتوان «رضایت و اکتفا به آنچه در زندگی به ما میرسد» تعریف کرد. لذا حرص و طمع و به سختی انداختن خود برای کسب رزق، میتواند نشانه عدم قناعت باشد.
قناعت در متون دینی
روایاتی که میتوانند در شناخت مفهوم قناعت کمک کنند، چند دستهاند. برخی از آنها روایاتی هستند که صریحاً به تفسیر قناعت پرداختهاند. امام
1.. القانع هو الذی یقنع بالقلیل و لا یسخط و لایكلح و لا یرتد شوقه غیظا .... و القناعه بالفتح: «الرضا بالقسم و منه القانع » و هو الذی یقنع بما یصیبه من الدنیا و ان كان قلیلا و یشكر علیه (مجمع البحرین، ج۴، ص۳۸۴).
2.. القناعه الاجتزاء بالیسیر من الاعواض المحتاج الیها. قنع یقنع قناعه و قنعانا اذا رضی، و قنع یقنع قنوعا اذا سال (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۸۵).
3.. القناعة هی الاقتصار علی ما سنح من العیش و الرضا بما تسهل من المعاش و ترك الحرص علی اكتساب الاموال و طلب المراتب العالیه مع الرغبه فی جمیع ذلك و ایثاره و المیل الیه و قهر النفس علی ذلك و التقنع بالیسیر منه (موسوعة نضرة النعیم).
4.. القناعه: الرضا بالقِسم. قال المناوی القناعة عرفاً الاقتصار علی الكفاف و قیل الاكتفاء بالبلغه و قیل سكون (موسوعة نضرة النعیم، ج۸، ص۳۱۶۸).