الأمر»،۱ جوهری، «العلم و زوال الشک»۲ بیان کرده است و ابن منظور، آن را به «العلم و ازاحة الشک و تحقیق الأمر»۳ معنا نموده که به نظر میرسد تلاش کرده بین تعاریف لغویان پیشین، جمع نماید.
نتیجه این که هرگاه آگاهی ما نسبت به موضوعی به حدّی برسد که ما هیچ شکی در مورد آن نداشته باشیم و نفس ما نسبت به آن، اطمینان داشته باشد، میتوانیم این حالت از علم را «یقین» توصیف نماییم. بنا بر این، یقین، شناختی است بدون هیچ گونه تردید و همراه با اطمینان نفس. این معنا، ترکیبی از یک شناخت کامل (بدون ذرّهای تردید)، به اضافه اطمینان نفس است.
یقین در متون دینی
در روایات، در باره مفهوم یقین، تعبیرهای گوناگونی آمده و از راههای مختلفی به بیان تعریف آن پرداخته شده است که هر کدام، به یکی از ابعاد آن مربوط میشوند. در روایت جنود عقل و جهل، در مقابل یقین، «شک»، معرفی شده است.۴ امام کاظم علیه السلام تصریح دارد که وقتی یقین بیاید، شک، وجود ندارد.۵ از منظری دیگر، پیامبر خدا صلی الله علیه و اله یقین را چیزی دانسته است
1.. العین، ج۵، ص۲۲۲.
2.. الصحاح، ج۶، ص۲۲۱۹.
3.. لسان العرب، ج۱۳، ص۴۵۷.
4.. امام صادق علیه السلام در بیان جنود عقل و جهل: الیقین و ضدّه الشک (الکافی، ج۱، ص۲۵).
5.. علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسى، عن یونس، عن الحسین بن الحكم قال: كتبت إلى العبد الصّالح علیه السلام اُخبره أنّی شاكٌّ، وَقَد قالَ إبراهیمُ علیه السلام: (وَإِذْ قَالَ إِبْرَ اهِیمُ رَبِّ أَرِنِى كَیفَ تُحْىِ الْمَوْتَى) وإنّی اُحبّ أن ترینی شیئاً. فكتب علیه السلام: إنَّ إبراهیمَ كانَ مُؤمِناً وأحَبَّ أن یزدادَ إیماناً، وَأنتَ شاكٌّ وَالشّاكُّ لا خَیرَ فیهِ. وَكَتَبَ: إنَّما الشَّكُ ما لَم یأتِ الیقینُ، فَإذا جاءَ الیقینُ لَم یجُزِ الشَّكُّ. وكتب: إنّ اللّه عز و جل یقولُ: (وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ وَإِن وَجَدْنَآ أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ) قالَ: نَزَلَت فی الشَّاكِّ (الكافی، ج۲، ص۳۹۹، ح۱).