193
بررسی و تحلیل روایات «مکارم الأخلاق»

است که صاحبش از آن درگذرد تا بدو رسد. راغب، عفو را به معنای «قصد تناول» دانسته و سپس معتقد است که به معنای «قصد ازاله گناه» نیز به کار رفته است.۱ ابن منظور نیز همین معنا را بیان کرده و معتقد است که عافیت نیز از همین باب به معنای ازاله بیماری و از بین بردن آن است.۲ فیومی نیز همین اعتقاد را دارد. وی یکی از کاربردهای آن را در مندرس شدن و از بین رفتن می‌داند۳ که با معنای ریشه آن، هماهنگ است. بنا بر این، عفو به معنای ترک کردن و صرف نظر کردن از چیزی است که ‌باید به آن نظر و توجّه داشت. این، شامل ترک عقوبت، از بین بردن بیماریِ موجود، مندرس شدن و از بین رفتن و مانند آن می‌شود.

عفو در اسلام

همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد، یکی از موقعیت‌ها زندگی، ظلم و بدی دیگران است. هر چند ظلم و بدی‌کردن، حق نیست، امّا واقعیتی اجتماعی است. از این

1.. الْعَفْوُ: القصد لتناول الشی‏ء، یقال: عَفَاهُ و اعْتَفَاهُ، أی: قصده متناولا ما عنده، و عَفَتِ الرّیحُ الدّار: قصدتها متناولة آثارها، ... و عَفَوْتُ عنه: قصدت إزالة ذنبه صارفا عنه، فالمفعول فی الحقیقة متروك، و «عن» متعلّق بمضمر، فَالْعَفْوُ: هو التّجافی عن الذّنب (مفردات ألفاظ القرآن، ج۱، ص۵۷۴).

2.. فی أَسماءِ اللّه تعالى: العَفُوُّ، و هو فَعُولٌ من العَفْوِ، و هو التَّجاوُزُ عن الذنب و تَرْكُ العِقابِ علیه، و أَصلُه المَحْوُ و الطَّمْس، و هو من أَبْنِیة المُبالَغةِ. یقال: عَفَا یعْفُو عَفْواً، فهو عافٍ‏ و عَفُوٌّ، قال اللیث: العَفْوُ عَفْوُ اللّه، عز و جل، عن خَلْقِه، و اللّه تعالى‏ العَفُوُّ الغَفُور. و كلُّ من اسْتحقَّ عُقُوبةً فَتَرَكْتَها... فأَما العَفْوُ فهو ما وصفْناه من مَحْو اللّه تعالى ذُنوبَ عبده عنه، و أَما العافیة فهو أَن یعافیهُ اللّه تعالى من سُقْمٍ أَو بَلِیةٍ و هی الصِّحَّةُ ضدُّ المَرَض (لسان العرب، ج۱۵، ص۷۲).

3.. عَفَا: الْمَنْزِلُ (یعْفُو) (عَفْواً) و (عُفُوّاً) و (عَفَاءٌ) بِالْفَتْحِ و الْمَدّ: دَرَسَ و (عَفَتْهُ) الرِّیحُ یسْتَعْمَلُ لَازِماً وَ مُتَعَدِّیاً وَ مِنْهُ (عَفَا) اللّه عَنْكَ‏ أَىْ مَحَا ذُنُوبَكَ و (عَفَوْتَ) عَنِ الْحَقِّ أَسْقَطْتَهُ كَأَنَّكَ مَحَوْتَهُ عَنِ الَّذِى هُوَ عَلَیهِ و (عَافَاهُ) اللّه مَحَا عَنْهَ الأَسْقَامَ (المصباح المنیر، ج۲، ص۴۱۹).


بررسی و تحلیل روایات «مکارم الأخلاق»
192

اخلاقی در مقابله به مثل است. امّا سخنی از اسائت و بدی دیگران نشده بود. در این صفت، سخن از این است که در برابر بدی و ظلم دیگران چه باید کرد؟ بر اساس این روایت، کرامت اخلاقی، در عفو کردن شخص ظالم است.

معنا

واژه «عفو» را ابن درید، «ضدّ عقوبت»۱ و خلیل به معنای «ترک عقوبت کسی که مستحقّ آن مجازات بوده» دانسته است.۲ ابن فارس، دو معنا برای آن قائل است که نخستین آن همین است؛ امّا معتقد است که در جایی نیز که استحقاقی وجود ندارد، به کار برده شود. معنای دوم را نیز طلب معروف می‌داند، و البته در نهایت معتقد است که هر دو معنا به یک چیز برمی‌گردد و آن «ترک» است؛۳ زیرا لازمه طلب کردن معروف، این

1.. العَفْو: ضدّ العقوبة (جمهرة اللغة، ج۲، ص۹۳۸).

2.. العَفْو: تركك إنسانا استوجب عقوبة فَعَفَوْتَ عنه تَعْفُو، و اللّه العَفُوّ الغفور (العین، ج۲، ص۲۵۸).

3.. العین و الفاء و الحرف المعتلّ أصلان یدلُّ أحدهما على تركِ الشى‏ء، و الآخر على طَلَبِه. ثم یرجع إلیه فروعٌ كثیرة لا تتفاوَتُ فى المعنى. فالأوّل: العَفْو: عَفْو اللّه تعالى عن خَلْقه، و ذلك تركُه إیاهم فلا یعاقبُهم، فَضْلًا منه. قال الخلیل: و كلُّ مَن استحقَّ عُقوبةً فتركْتَه فقد عفوتَ عنه. یقال‏: عفا عنه یعفُو عَفْوا. و هذا الذى قاله الخلیل صحیح، و قد یكون أن یعفُوَ الإنسان عن الشَّى‏ء بمعنى الترك، و لا یكون ذلك عن استحقاق. ألا ترى‏ أنّ النبىّ صلی الله علیه و اله قال: «عفوت عنكم عن صَدَقة الخیل». فلیس العفو هاهنا عن استحقاق، و یكون معناه تركت أن أُوجِب علیكم الصّدقةَ فى الخیل.... و الأصل الآخر الذى معناه الطَّلَب قول الخلیل: إنّ العُفاةَ طُلّاب المعروف، و هم المعتَفُون أیضاً. یقال: اعتفیتُ فلاناً، إذا طلبتَ معروفه و فَضْله. فإنْ كان المعروف هو العَفو فالأصلان یرجعان إلى معنًى، و هو الترك، و ذلك أنّ العَفو هو الذى یسمح به و لا یحْتَجَن و لا یمسَك علیه (معجم مقاییس اللغه، ج‏۴، ص۵۶).

  • نام منبع :
    بررسی و تحلیل روایات «مکارم الأخلاق»
    سایر پدیدآورندگان :
    حمزه عبدی و عباس پسندیده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41127
صفحه از 223
پرینت  ارسال به