153
بررسی و تحلیل روایات «مکارم الأخلاق»

باشد ـ به عنوان یک تعریف یاد کرده‌اند.۱ قشیری به مصادیق اشاره کرده و گفته که صدق یعنی این که در احوال فرد، ناخالصی، و در اعتقادش، شک، و در اعمالش، عیب وجود نداشته باشد.۲ ابن قیّم نیز صدق را به سه نوع: سخن، عمل و حال، تقسیم کرده و در تعریف هر یک گفته است که «صدقِ گفتاری» یعنی مبتنی بودن زبان بر گفتار؛ و «صدق عملی» یعنی مبتنی بودن بر امر الهی و پیروی از آن، و «صدق حالی» یعنی اخلاص قلب و اعضا، و به کاربستن همه توان. سپس بیان می‌دارد که ریشه همه اینها، حقّ ثابتی است که به خداوند متّصل است و انسان را به وی وصل می‌کند.۳

همان گونه که مشهود است، در این تعریف‌ها نیز نوعی هماهنگی با واقعیت در اقسام گوناگون آن به چشم می‌خورد.

صدق در متون دینی

از بررسی متون برمی‌آید که صدق در معارف اسلامی، معنایی متفاوت با آنچه گذشت، ندارد. هر چند صدق در منابع معتبر دینی، به صدق در

1.. استواء السر والعلانیة والظاهر والباطن بألا تكذب أحوال العبد أعماله، ولا أعماله أحواله (دلیل الفالحین، ج۱، ص۲۰۲).

2.. الصدق أن لا یكون فی أحوالك شوب، ولا فی اعتقادك ریب، ولا فی أعمالك عیب (أدب الدنیا والدین، ص۲۶۱ ـ ۲۶۲).

3.. الصدق ثلاثة: قول وعمل وحال. فالصدق فی الأقوال: استواء اللسان على الأقوال كاستواء السنبلة على ساقها. والصدق فی الأعمال: استواء الأفعال على الأمر والمتابعة، كاستواء الرأس على الجسد. والصدق فی الأحوال: استواء أعمال القلب والجوارح على الإخلاص. واستفراغ الوسع وبذل الطاقة. وحقیقة الصدق فی هذه الأشیاء هو الحق الثابت المتصل باللّه، الموصل إلى اللّه. وهو ما كان به وله من الأقوال والأعمال. وجزاء ذلك فی الدنیا والآخرة (مدارج السالكین، ابن قیم، ج۲، ص۲۸۱).


بررسی و تحلیل روایات «مکارم الأخلاق»
152

معنایِ نیزه محکم معرفی می‌کند. وی معتقد است که سخن راست را به این دلیل صِدق می‌گویند که قوّت درونی دارد، بر خلاف کذب که سست است و باطل. صدِّیق یعنی کسی که ملازم حق است و مهریه زن را به این دلیل صِداق می‌گویند که قوّت دارد و حقی است لازم و قطعی.۱ بنا بر این، صدق به معنای محکمی، استواری و کامل بودن، از خصایص امر حق است.

صدق در اصطلاح

در تعریف اصطلاحی، معانی متفاوتی بیان شده است. راغب، در معنایِ صدق، دو چیز را شرط می‌داند: مطابقت سخن با درون، و مطابقت آن با واقعیت.۲ جرجانی، مطابقت حکم با واقع را به عنوان تعریف اصلی و مورد قبول واژه صدق بیان داشته است.۳ برخی نیز از همسانی نهان و آشکار فرد ـ به گونه‌ای که اعمال و احوال وی با یکدیگر تفاوتی نداشته

1.. الصاد و الدال و القاف أصلٌ یدلُّ على قوّةٍ فى الشى‏ء قولًا و غیرَه. من ذلك الصِّدْق: خلاف الكَذِبَ، سمِّى لقوّته فى نفسه، و لأنَّ الكذِبَ لا قُوَّة له، هو باطلٌ. و أصل هذا من قولهم شى‏ءٌ صَدْقٌ، أى صُلْب. و رُمْح صَدْقٌ. و یقال صَدَقُوهم القِتالَ، و فى خلاف ذلك كَذَبوهم. و الصِّدِّیق: الملازم للصِّدْق. و الصَّدَاق: صَدَاق المرأة، سُمِّى بذلك لقوّته و أنّه حقٌّ یلزمُ (معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۳۳۹).

2.. الصدق مطابقة القول الضمیر والمخبر عنه معا، ومتى انخرم شرط من ذلك لم یكن صدقا تاما، بل إما ألا یوصف بالصدق، وإما أن یوصف تارة بالصدق وتارة بالكذب على نظرین مختلفین، كقول كافر إذا قال من غیر اعتقاد: محمد رسول اللّه، فإن هذا یصح أن یقال: صدق لكون المخبر عنه كذلك، ویجوز أن یقال كذب لمخالفة قوله ضمیره، وبالوجه الثانی، إكذاب اللّه المنافقین حیث قالوا نشهد إنك لرسول اللّه. (المنافقون / ۱) (مفردات الفاظ القرآن، ص۲۷۷).

3.. مطابقة الحكم للواقع، وهذا هو ضد الكذب (التعریفات، جرجانی، ص۱۳۲).

  • نام منبع :
    بررسی و تحلیل روایات «مکارم الأخلاق»
    سایر پدیدآورندگان :
    حمزه عبدی و عباس پسندیده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41077
صفحه از 223
پرینت  ارسال به