137
بررسی و تحلیل روایات «مکارم الأخلاق»

همه کاربردها، معتقد است که ریشه اصلی ورع، بازداری و انقباض است.۱

از آنچه گذشت، روشن می‌شود که لغت‌شناسان، ورع را با واژه‌های تحرّج، کف، وقایة، رد و مانند آن، تعریف کرده‌اند. بر این اساس، معنای اصلی ورع، همان «بازداری» است؛ امّا نوع مخصوصی از آن، عبارت است از: خودنگهداری شدید و آشکار که احتیاط زیادی در آن به چشم می‌خورد.

ورع در اصطلاح

کسانی که خواسته‌اند این اصطلاح دینی را تعریف کنند، همین معنا را در فضای دین و متناسب با مقتضیات آن، بیان نموده‌اند. ابن اثیر در النهایة، آن را به معنای خویشتنداری، و قلمرو آن را نیز امور حرام دانسته که بعداً به مباح و حلال نیز توسعه یافته است.۲ طریحی در مجمع البحرین نیز با تفاوت اندکی، همین تفسیر را آورده است.۳ مناوی با استناد به نقل‌های گوناگون، ورع را چندین گونه تفسیر کرده است: ترک آنچه موجب شک می‌شود و انسان را

1.. الواو و الراء و العین: أصلٌ صحیح یدلُّ على الكفِّ و الانقباض. منه الوَرَع: العِفَّة، و هى الكَفّ عما لا ینبغى؛ و رجلٌ وَرِعٌ. و الوَرَع: الرّجُل الْجَبان، و وَرُع یوْرُعُ وُرعاً إذا كان جباناً. و ورَّعته: كَفَفته، و أورعته (معجم مقاییس اللغة، ج۶، ص۱۰۰).

2.. الْوَرَعُ فى الأصل: الكفّ عن المحارم و التّحرّج منه. یقال: وَرِعَ الرّجل یرِعُ، بالكسر فیهما، وَرَعاً و رِعَةً، فهو وَرِعٌ، و تَوَرَّعَ من كذا، ثم استعیر للكفّ عن المباح و الحلال (النهایة، ج۵، ص۱۷۴).

3.. و الوَرَعُ فی الأصل الكف عن المحارم و التحرج منها، یقال وَرِعَ الرجلُ یرِعُ بالكسر فیهما وَرَعاً و رِعَةً فهو وَرِعٌ: إذا كف عما حرم اللّه انتهاكه، ثم استعمل فی الكف المطلق (مجمع البحرین، ج۴، ص۴۰۲).


بررسی و تحلیل روایات «مکارم الأخلاق»
136

است دانسته و کاربرد آن در باره فرد ترسو را نیز بیان کرده و کاربرد آن در باره اسب را به معنای بازداشتن با لجام (لگام) معرفی کرده است.۱ جوهری در الصحاح، بین معانی ماده «و.ر.ع» با تغییر حرکت عین فعل آن، تفاوت قائل شده است. اگر حرف راء، فتحه داشته باشد(وَرَعَ)، به معنای انسان ترسو، و یا کوچکِ ناتوانِ فاقد مال است، و اگر کسره داشته باشد(وَرِعَ)، به معنای انسان باتقوا و خویشتندار است. وی در بیان کاربردهای آن در این حالت، مانند دیگران از واژه‌های تحرّج و کف استفاده نموده است.۲ ابن منظور نیز این تفاوت را به همان شکل رعایت کرده و از همان واژه‌ها استفاده نموده است.۳

زبیدی در تاج العروس نیز آن را با واژه‌های تقوا، تحرّج و کف معنا کرده و انسان ترسو را نیز از مصادیق آن دانسته است.۴ ابن فارس با بررسی

1.. و الوَرَع: الكَفّ عن السیئ و رجل وَرِعٌ بَینُ الوَرَع من التوقّی. و الوَرَع: الرجل الجبان؛ یقال: رجل وَرَعٌ بَینُ الوُروعة و الوَرَعَة و الوَراعة من الجبن، و ربما قیل: بَینُ الرِّعة أیضاً. و یقال: ورَّعتُ الرجل عن الشی‏ء، إذا كففته عنه، أورّعه توریعاً. و ورّعتُ الفرسَ: حبسته بلجامه (تهذیب اللغة، ج۳، ص۱۲۹۵).

2.. الوَرَعُ بالتحریك: الجبانُ. قال ابن السكیت: و أصحابنا یذهبون بالوَرَعِ إلى الجبان، و لیس كذلك، و إنّما الوَرَعُ الصغیرُ الضعیفُ الذى لا غَنَاءَ عنده.و یقال: إنَّما مالُ فلانٍ أَوْرَاعٌ، أى صغارٌ. تقول منه وَرُعَ بالضم یورُعُ وُرُوعاً و وَرَاعَةً و وُرْعاً أیضا بالضم ساكنة الراء. و الوَرِعُ بكسر الراء: الرجل التقىّ. و قد وَرِعَ یرِعُ بالكسر فیهما وَرِعاً و رَعِةً. یقال: فلان سیئ الرِّعَةِ، أى قلیل الوَرَع. و تَوَرَّعَ من كذا، أى تحرَّج. و وَرَّعْتُهُ تَوْرِیعاً، أى كفَفته (الصحاح، ج۳، ص۱۹۶).

3.. الوَرَعُ: التَّحَرُّجُ. تَوَرَّعَ عن كذا أَی تحرَّج. و الوَرِعُ، بكسر الراء: الرجل التقی المُتَحَرِّجُ، و هو وَرِعٌ بین الورَعِ، ؛ الورَعُ فی الأَصل: الكَفّ عن المَحارِمِ و التحَرُّجُ منه و تَوَرَّعَ من كذا، ثم استعیر للكف عن المباح و الحلال. الأَصمعی: الرِّعةُ الهَدْی و حُسْنُ الهیئةِ أَو سُوء الهیئة. یقال: قوم حَسَنةٌ رِعَتُهم أَی شأْنُهم و أَمْرُهم و أَدَبُهم، و أَصله من الوَرَعِ و هو الكَفّ عن القبیح. ... و الوَرَعُ، بالتحریك: الجَبانُ، سمی بذلك لإِحْجامِه و نُكُوصه. قال ابن السكیت: و أَصحابنا یذهبون بالورع إِلى الجبان، و لیس كذلك، و إِنما الورع الصغیر الضعیف الذی لا غَناءَ عنده. یقال: إِنما مال فلان أَوْراع أَی صغار، و قیل: هو الصغیر الضعیف من المال و غیره ... (لسان العرب، ج۸، ص۳۹۰).

4.. الوَرَعُ، مُحَرَّكَةً: التَّقْوَى، و التَّحَرُّجُ، و الكَفُّ عَن المَحَارِمِ، و قد وَرِعَ الرَّجُلُ، كوَرِثَ، هذِه هِی اللُّغَةُ المَشْهُورَةُ الَّتِی اقْتَصَرَ عَلَیهَا الجَمَاهِیرُ، و اعْتَمَدَهَا الشَّیخُ ابنُ مالِكٍ و غَیرُه، و أَقَرَّهُ شُرّاحُه فی التَّسْهِیلِ، و مَشَى عَلَیه ابْنُه فی شَرْحِ اللَّامِیةِ، ... و أَصْلُ الوَرَعِ: الكَفُّ عن المَحَارِمِ، ثم اسْتُعِیرَ لِلكَفِّ عن الحَلالِ و المُبَاحِ. و الوَرَعُ، بالتَّحْرِیكِ أَیضاً: الجَبانُ، قالَ اللَّیثُ: سُمِّی بِهِ لإِحْجَامِه و نُكُوصِه‏ (تاج العروس، ج۱۱، ص۵۰۶).

  • نام منبع :
    بررسی و تحلیل روایات «مکارم الأخلاق»
    سایر پدیدآورندگان :
    حمزه عبدی و عباس پسندیده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41551
صفحه از 223
پرینت  ارسال به