93
پژوهشي در فرهنگ حيا

در مرتبه بعد ، فرشتگان قرار دارند . درك فرشته و نظارت او ، ظاهرا راحت تر از درك خداوند و مشكل تر از درك ناظران پيشين است و در نهايت ، درك خداوند به عالى ترين و كامل ترين درجه از رشد نياز دارد .
همان گونه كه معلوم شد ، ظاهرا در مرتبه اوّل ، وجود يك درك حسّى كافى است . اين درك را به نوعى مى توان درك مشهود دانست ؛ يعنى درك آنچه عيان است . امّا براى اقسام چهارگانه ديگر به نوعى ايمان به غيب ، نياز است . هر چند اين اقسام چهار گانه همه در يك رديف نيستند ؛ امّا به مرحله اى از رشد نياز دارند كه فرد بتواند ناپيداها و ناديدنى ها را درك كند . بنا بر اين ، از كسانى كه نمى توانند مراتب پايين حيا را كسب كنند ، نمى توان انتظار داشت كه مراتب عالى آن را به دست آورند . به همين جهت ، رسول خدا فرموده است :

۰.مَن لا يَستَحيي مِنَ النّاسِ لا يَستَحيي مِنَ اللّهِ . ۱

۰.كسى كه از مردم حيا نكند ، از خداوند حيا نمى كند .

نكته ديگر ، اين است كه وقتى كسى به مرتبه آخر حيا ، يعنى شرم از خداوند رسيد ، همه جا از خداوند ، شرم مى كند ، حتّى اگر در حضور مردم باشد و حرمت انسان ها را نگه داشته باشد . اين گونه نيست كه ميان اين پنج قِسم ، تقسيم كار صورت گرفته باشد و هر كدام ، قلمرو مخصوصى داشته باشند . اگر چنين مى بود ، در هر قلمروى ، حياى مخصوص آن برانگيخته مى شد و امكان نداشت كه مثلاً حياى قِسم سوم در قلمرو قِسم چهارم ، برانگيخته شود . در اين فرض ، تمام اعمال و رفتار انسان ، همانند كره زمين است كه به پنج كشور مستقل تقسيم شده باشد و هر كشور ، قلمرو يكى از اقسام پنج گانه حيا باشد و انواع ديگر حيا ، در امور يكديگر دخالتى نداشته و اساسا كاركردى نداشته باشند .

1.مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج ۸ ، ص ۲۷ ؛ المصنف ، عبدالرزاق ، ج ۳ ، ص ۲۳۲ ؛ الجامع الصغير ، ج ۲ ، ص ۶۵ (ح ۹۰۹۵) .


پژوهشي در فرهنگ حيا
92

مرتبه اى از مراتب حيا به چه ميزان رشد ، نياز دارد . يافتن اين فرمول ، برنامه ريزى براى پيشرفت در مراتب حيا را آسان تر مى سازد .
براى روشن شدن رابطه ميان اين دو بحث ، به چند نكته بايد توجّه كرد . يكى اين كه لازم است به يك تقسيم بندى در درون انواع نظارت ها توجّه كنيم . نظارت هاى پنج گانه ، از يك جهت به دو بخش تقسيم مى شوند : «نظارت محسوس» و «نظارت نامحسوس» . به بيان ديگر ، دو گونه ناظر وجود دارد : ناظرهاى مرئى و ناظرهاى نامرئى . مردم ، ناظر مرئى اند و نظارت آنان ، محسوس است . بقيه ناظرها (يعنى خود فرد ، فرشتگان ، حجّت هاى الهى و خداوند) ناظرهاى نامرئى اند و نظارت آنان ، نامحسوس است .
نكته دوم ، اين كه براى برانگيختگى حيا ، وجود ناظر كافى نيست ؛ بلكه بايد وجود ناظر توسط فرد ، درك شود . بدون درك حضور ناظر ، برانگيختگى حيا ممكن نيست . حال اگر به اين نكته توجّه كنيم كه ناظرها متفاوت اند ، درخواهيم يافت كه ظاهرا درك هر يك از ناظرها به رشدى خاص نياز دارد . ۱ مثلاً براى درك نظارت مردم ، داشتن دركى كه در مرحله رشد حسّى است ، كافى به نظر مى رسد . در مرتبه بعد ، حيا از خود قرار مى گيرد . در ميان ناظران نامرئى ، احتمالاً «خودِ» انسان ، راحت تر قابل درك باشد ؛ زيرا ظاهرا درك يك نامرئى در درون خود انسان ، راحت تر از درك يك نامرئى در خارج از وجود اوست . پس از آن ، حجّت هاى الهى قرار دارند . احتمالاً درك اين قِسم ، راحت تر از دو قِسم باقى مانده (فرشتگان و خداوند) باشد ؛ زيرا حجّت هاى الهى از جنس بشرند و لذا درك آنها نسبت به دو قسمِ باقى مانده نياز به رشد كمترى دارد ، هر چند نسبت به دو قِسم گذشته ، به رشد بيشترى نياز دارد .

1.البته اين بحث ، نيازمند تحقيقى علمى است و ما در اين جا ، آن را تنها به عنوان يك فرضيه مطرح مى كنيم .

  • نام منبع :
    پژوهشي در فرهنگ حيا
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9167
صفحه از 388
پرینت  ارسال به