در مرتبه بعد ، فرشتگان قرار دارند . درك فرشته و نظارت او ، ظاهرا راحت تر از درك خداوند و مشكل تر از درك ناظران پيشين است و در نهايت ، درك خداوند به عالى ترين و كامل ترين درجه از رشد نياز دارد .
همان گونه كه معلوم شد ، ظاهرا در مرتبه اوّل ، وجود يك درك حسّى كافى است . اين درك را به نوعى مى توان درك مشهود دانست ؛ يعنى درك آنچه عيان است . امّا براى اقسام چهارگانه ديگر به نوعى ايمان به غيب ، نياز است . هر چند اين اقسام چهار گانه همه در يك رديف نيستند ؛ امّا به مرحله اى از رشد نياز دارند كه فرد بتواند ناپيداها و ناديدنى ها را درك كند . بنا بر اين ، از كسانى كه نمى توانند مراتب پايين حيا را كسب كنند ، نمى توان انتظار داشت كه مراتب عالى آن را به دست آورند . به همين جهت ، رسول خدا فرموده است :
۰.مَن لا يَستَحيي مِنَ النّاسِ لا يَستَحيي مِنَ اللّهِ . ۱
۰.كسى كه از مردم حيا نكند ، از خداوند حيا نمى كند .
نكته ديگر ، اين است كه وقتى كسى به مرتبه آخر حيا ، يعنى شرم از خداوند رسيد ، همه جا از خداوند ، شرم مى كند ، حتّى اگر در حضور مردم باشد و حرمت انسان ها را نگه داشته باشد . اين گونه نيست كه ميان اين پنج قِسم ، تقسيم كار صورت گرفته باشد و هر كدام ، قلمرو مخصوصى داشته باشند . اگر چنين مى بود ، در هر قلمروى ، حياى مخصوص آن برانگيخته مى شد و امكان نداشت كه مثلاً حياى قِسم سوم در قلمرو قِسم چهارم ، برانگيخته شود . در اين فرض ، تمام اعمال و رفتار انسان ، همانند كره زمين است كه به پنج كشور مستقل تقسيم شده باشد و هر كشور ، قلمرو يكى از اقسام پنج گانه حيا باشد و انواع ديگر حيا ، در امور يكديگر دخالتى نداشته و اساسا كاركردى نداشته باشند .