خود ، حيا از پيامبر و ائمّه ، حيا از فرشتگان ، و حيا از خداوند .
از آن جا كه انواع ناظرها را پيش از اين بحث كرده ايم ، به همين مقدار بسنده مى كنيم و بيش از اين به آن نمى پردازيم .
ملاك چهارم
اگر از اين دريچه بنگريم كه كار قبيح ، هم مى تواند از قبيل «فعل» باشد و هم از قبيل «فكر» ، تقسيم ديگرى به وجود مى آيد . گذشته از فعل ، فكر نيز از كارهاى انسان است كه مى تواند زشت يا زيبا باشد و به همين جهت ، فكر قبيح نيز مى تواند شرم برانگيز باشد . پس بر اين اساس ، دو گونه حيا وجود دارد : حيا از انجام دادن فعل قبيح و حيا از فكر قبيح . درباره حيا از كار قبيح ، روايات زيادى وجود دارد كه برخى از آنها پيش از اين ، ذكر شد و برخى هم بعدا خواهد آمد ؛ امّا حيا از فكر قبيح را مى توان در اين حديث يافت كه امام على عليه السلاممى فرمايد :
۰.يَنبَغي لِلمُؤمِنِ أن يَستَحيِيَ إذَا اتَّصَلَت لَهُ فِكرَةٌ في غَيرِ طاعَةٍ . ۱
۰.براى مؤمن ، شايسته است كه وقتى فكرى در غير طاعت خداوند به ذهنش راه يافت ، شرم كند .
فكر ، عمل نيست و آنچه به عمل درنيايد ، عقوبت ندارد ؛ امّا اين ، با صدق كردن مفهوم حيا منافات ندارد ؛ زيرا اولاً عقوبت نداشتن به معناى قبيح نبودن نيست و ثانيا ملاك حيا ، ترس از مجازات نيست كه هرجا مجازات نباشد ، حيا هم مطرح نشود . فكر قبيح نيز همانند فعل قبيح ، قبيح است و بنا بر اين ، مى تواند شرم برانگيز باشد .
به بيان ديگر ، قلمرو فكر ، ويژگى هاى خود را دارد و اين قلمرو مى تواند