مبتلا هستند ، هويتى براى خود قائل نيستند و «خود»ى نمى بينند تا براى آن ، ارزش قائل شوند و حرمتش را حفظ كنند . پس براى كسانى كه به «شرم نكردن از خود» مبتلا هستند ، اوّلين قدم ، آن است كه «خودفراموشى» را به «خودشناسى» ، و «حقارت نفس» را به «خودارزشمندى» و «كرامت نفس» تبديل كنند . با اين كار ، حضور «خود» ، درك مى شود و «شرم از خود» متولّد مى شود . بايد تأكيد كرد كه اين كار ، «ناظرسازى» نيست ؛ بلكه «ناظرشناسى» است ، و «ايجاد ناظر» نيست ؛ بلكه «شناخت ناظر موجود» است ؛ ناظرى كه گم نام و غريب در منزل خود ، به فراموشى سپرده شده است .
۳ . حجّت هاى خداوند
حجّت هاى خداوند از جنس بشرند ؛ ۱ امّا اين انسان هاى ارزشمند ، داراى دو حضور و دو نظارت اند . نوع اوّل ، حضور فيزيكى است و از اين جهت ، با لايه اوّل نظارت ـ كه مردم بودند ـ تفاوتى ندارد . در اين حالت ، حجّت هاى خداوند نيز همانند مردم ، بر كار ديگرانى كه در حضور آنان اند ، نظارت دارند . اين قِسم از نظارت ، مربوط به دوران حيات معصومان عليهم السلام و ظهور آنان در ميان مردم است .
امّا نوع دوم حضور و نظارت آنان ، حضورى است كه متوقّف بر وجود جسمانى آنان نيست و با عدم آن نيز پايان نمى يابد . اين نوع نظارت ، در چند حالت وجود دارد : يكى نظارت معصومان در زمان حيات و ظهورشان نسبت به كسانى است كه در كنار آنان نيستند ؛ چراكه نظارت معصومان در زمان حيات و ظهورشان ، محدود به كسانى نمى شود كه در محضر آنان بوده ، در دايره ديد