59
پژوهشي در فرهنگ حيا

۴ . شخص حيا كننده

ركن ديگر حيا ، شخص حيا كننده است . براى اين كه حيا شكل بگيرد ، خود شخص نيز بايد ويژگى هايى داشته باشد . يكى اين كه شخص حيا كننده ، حضور ناظر و نظارت او را «درك» كند و ديگرى اين كه براى ناظر ، احترام و ارزش قائل باشد . اين امور ، پيش از اين ، مورد بررسى و اشاره قرار گرفتند .
شرط ديگر ، اين است كه شخص از زشتى كار ، اطّلاع داشته باشد . كسى كه نداند فلان كار ، نابه هنجار است ، دليلى هم ندارد كه از انجام دادن آن شرم كند . اين قبيل افراد ، كار زشت و حتّى زشت ترين و شرم آورترين كارها را ممكن است بسيار راحت ، انجام دهند ، به گونه اى كه شگفتى ديگران را برانگيزد ؛ ولى جاى شگفتى نيست ؛ چون از ديدگاه چنين كسى ، آن كار ، قبحى ندارد و بر عكس ، ممكن است كارى واقعا نابه هنجار نباشد ، امّا شخص تصوّر كند كه نابه هنجار است . همين تصوّر ، كافى است كه شرم وى را برانگيزد . ۱ پس در مسئله نابه هنجار بودن عمل ، ملاك ، واقعيت كار نيست ؛ بلكه تصوّر و ارزيابى فرد از آن در بروز حيا تعيين كننده است .
و امّا نكته چهارمى كه نياز به بحث و بررسى بيشتر دارد ، مسئله «كرامت نفس» يا «خودْ ارزشمندىِ» ۲ فرد حياكننده است . حيا در كسى بروز مى كند كه كريم النفس باشد ؛ زيرا اولاً براى خود ارزش قائل است و هرگز حاضر نيست شخصيت خود را با كارهاى زشت و ناپسند آلوده سازد . امام على عليه السلاممى فرمايد :

1.البته اين مسئله ، اختصاص به كننده كار ندارد . كسانى هم كه ناظرند ، از اين قاعده مستثنا نيستند . اگر كارى از نظر فاعل آن قبيح نباشد ، ولى در ارزيابى ناظر قبيح باشد ، آن فاعل از انجام دادن آن شرم نمى كند ؛ ولى ممكن است اين ناظر از ديدن آن شرمگين شود .

2.اگرچه اصطلاح «خودْارزشمندى» توسط روان شناسان ايرانى به گستردگى به كار رفته است ، امّا به نظر مى رسد كه معادل بهتر و دقيق ترِ «كرامت نفس» ، «خودْارزش دهى» است .


پژوهشي در فرهنگ حيا
58

نعمت هاى وعده داده شده به ميان آمده است .
خودتنظيمى از نوع اوّل را مى توان تنظيم از نوع «بردگى» ۱ ناميد و خودتنظيمى از نوع دوم را تنظيم از نوع «سوداگرى» . ۲ نوع ديگرى از خودتنظيمى است كه نه بر پايه ترس است و نه بر پايه طمع ؛ بلكه بر پايه كرامت نفس و تكريم و تجليل خداوند و رعايت حرمت اوست . اين خودتنظيمى ، «حيا» نام دارد . در اين نوع از مديريت نفس ، هم محبّت وجود دارد ، و هم احترام و تكريم ، و هم كرامت نفس ؛ و لذا برتر از دو نوع ديگر است . در حيا ، فرد از اسارت طمع و ترس ، رهاست و لذا مى توان آن را تنظيم از نوع «آزادگى» ۳ ناميد . در اين جا يك چيزْ مهم است و آن ، رعايت جلالت و عظمت و حرمت فرد ناظر است . در تاريخ آمده كه امام على عليه السلامبه جهت جلالت مقام رسول خدا ، از ايشان حيا مى كرد . ۴ پس حيا ، يعنى رعايت جلال و حرمت فرد ناظر . در مقابل ، بى حيايى ، يعنى شكستن حرمت ناظر . به همين جهت ، در برخى روايات آمده كه شرم نكردن از خدا ، يعنى خوار دانستن او . ۵
خلاصه سخنْ اين كه : حيا ، صفتى است بر مبناى تكريم و احترام كه بر ديگر محرّك هاى خودتنظيمى (از قبيل ترس و طمع) برترى دارد . حيا ، تربيت بدون ترس و طمع است و اين ، مرهون «وجود نظارت» ، «درك نظارت موجود» و «تكريم ناظر» است .

1.امام صادق عليه السلاممى فرمايد : «قوم عبدوا اللّه عزوجل خوفا فتلك عبادة العبيد ؛ گروهى خداوند عزوجل را به خاطر ترس عبادت مى كنند كه اين ، عبادت بردگان است» . (الكافى ، ج ۲ ، ص ۸۴ ؛ بحار الأنوار ، ج ۷۰ ، ص ۲۵)

2.امام صادق عليه السلام مى فرمايد : «قوم عبدوا اللّه ـ تبارك وتعالى ـ لطلب الثواب ، فتلك عبادة الاُجراء ؛ گروهى خداوند تبارك و تعالى را به خاطر كسب پاداش ، عبادت مى كنند كه اين ، عبادت مزدوران است» . (همان جا)

3.ر . ك : الكافى ، ج ۲ ، ص ۸۴ ؛ بحار الأنوار ، ج ۷۰ ، ص ۲۵۵ .

4.ر . ك : شرح الأخبار ، ج ۲ ، ص ۳۵۵ .

5.ر . ك : الكافى ، ج ۲ ، ص ۶۸ ؛ بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۹۲ .

  • نام منبع :
    پژوهشي در فرهنگ حيا
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9130
صفحه از 388
پرینت  ارسال به