واقعيت و درك آن ، موجب برانگيختگى حيا مى شود .
كسانى كه نظارت موجود را درك نمى كنند ، حيا نيز نمى كنند . بسيارى از افراد ، به اين دليل از خداوند و فرشتگان حيا نمى كنند كه توجّه به اين حضور و نظارت ندارند و اساسا از وجود چنين نظارتى يا بى خبرند و يا غافل . البته هستند كسانى كه با علم به اين حضور ، گستاخى كرده ، اقدام به معصيت مى كنند (كه در بحث بعدى به آن خواهيم پرداخت) ؛ امّا بيشتر افراد از اين حضور و نظارت بى خبرند و لذا حيا نيز در آنان برانگيخته نمى شود . اين گونه افراد ، كسانى اند كه براى گناه خود ، تنهايى و مكان خلوت را بر مى گزينند ، غافل از اين كه در همه جا خداوند ، ناظر است و همين غفلت ، موجب خفتگى حيا در آنان مى شود . اگر «بدانيم» كسى ناظر است ، حيا نيز برانگيخته مى شود . امام صادق عليه السلاممى فرمايد كه دانستم خداوند از من مطّلع است ، پس شرم كردم :
۰.وعَلِمتُ أنَّ اللّهَ عز و جل مُطَّلِعٌ عَلَيَّ فَاستَحيَيتُ . ۱
در اين حديث شريف ، به خوبى روشن است كه « آگاهى » از اطّلاع خداوند ، مقدّم بر حياست . صِرف وجود نظارت ، كافى نيست . بايد شخص از وجود آن نظارت ، آگاهى داشته باشد . بر همين اساس ، مى توان نتيجه گرفت كه راه برانگيختن حيا در افراد ، توجّه دادن آنان به نظارت است . حضرت على عليه السلاموقتى مى خواهد در ميدان نبرد ، ياران خود را به شرم كردن از فرار فرا خوانَد ، نخست ، آنان را به ناظر بودن خداوند توجّه مى دهد :
۰.إنَّكُم بِعَينِ اللّهِ .
۰.شما در ديد خدا قرار داريد .
۰.سپس مى فرمايد :