هر فرهنگ و آيينى به دور بوده ، داراى فطرتى بكر و دست نخورده است . خداوند متعال ، در جريان نقل داستان حضرت آدم و حوّا و اخراج آن دو از بهشت ، تصريح مى كند كه پس از خوردن از ميوه آن درخت ممنوعه ، عورت آنها آشكار شد و آنها از اين آشكار شدن ، متأثّر شدند و براى پوشاندن عورت خود ، تلاش كردند . قرآن كريم مى فرمايد :
فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَ تُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ . ۱ چون از آن درخت خوردند ، عورت آنها آشكار شد ، با برگ هاى درختان باغ ، خود را پوشاندند .
اين نشان مى دهد كه شرم از آشكار شدن عورت ، امرى فطرى است و به فرهنگ خاصّى اختصاص ندارد .
از مجموع آنچه گفته شد ، روشن مى شود كه حيا به عنوان يك قابليت و استعداد انسانى ، فطرى است ؛ امّا موارد و مصاديق حيا مى تواند تابع فرهنگ و تمدّن باشد ؛ هر چند مسئله مشروعيت هر تغيير ، بسته به هماهنگى آن با قوانين الهى است .
۳ . حضور و نظارت
مسئله حضور و نظارت ، از مهم ترين و اساسى ترين مفاهيم حياست . بدون وجود اين عنصر ، هر چند اين امكان وجود دارد كه بازدارندگى و مديريت نفس به دليل ديگرى رخ دهد ؛ امّا ممكن نيست حيا برانگيخته شود . حيا فقط هنگامى برانگيخته مى شود كه عنصر نظارت ، وجود داشته باشد . اگر ناظرى وجود داشت ، حيا برانگيخته مى شود . در غير اين صورت ، نبايد انتظار برانگيختگى