39
پژوهشي در فرهنگ حيا

خويش است . ۱
انسان طمعكار نيز اين گونه است . او به هر چه طمع كند ، در حقيقت ، اسير آن مى شود . ۲
خلاصه اين كه تابع وسوسه بودن ، نشانه اسارت است و اسارت ، يعنى ضعف و ناتوانى . در مقابل ، كسانى كه توان به تأخير انداختن خواسته ها يا مقاومت در برابر وسوسه ها را دارند ، مالك و فرمانرواى خويش اند و اين ، نشان از قدرت و توانمندى نفس دارد . انسان قدرتمند ، كسى است كه خودش بتواند برنامه اش را تنظيم كند و نيروهاى مزاحم را مهار كند و نفس خويش را مديريت كند . امام على عليه السلاممى فرمايد :

۰.أقوَى النّاسِ مَن قَوِيَ عَلى نَفسِهِ .

۰.قوى ترينِ مردم ، كسى است كه بر نفس خويش قدرت دارد . ۳

۰.أقوَى النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ .

۰.قوى ترينِ مردم ، كسى است كه بر هوس خويش چيره شود . ۴

۰.أقوَى النّاسِ أعظَمُهُم سُلطانا عَلى نَفسِهِ .

۰.قوى ترينِ مردم ، مسلّط ترين آنها بر نفس خويش است . ۵

۰.لا قَوِيَّ أقوى مِمَّن قَوِيَ عَلى نَفسِهِ فَمَلَكَها .

۰.هيچ قدرتمندى قوى تر از كسى نيست كه بر نفس خويش قدرت دارد و آن را به تملّك خويش درآورده است . ۶

1.امام على عليه السلام مى فرمايد : «عبد الشهوة أسير لاينفك أسره ؛ بنده شهوت ، اسيرى است كه اسارت وى پايان ندارد» . (غررالحكم ودررالكلم ، ح ۶۳۰۰ ؛ عيون الحكم والمواعظ ، ص ۳۴۱ ، ح ۵۸۲۹)

2.امام على عليه السلام مى فرمايد : «كلّ طامع أسير ؛ هر طمعكارى اسير است» . (غررالحكم ودررالكلم ، ح ۶۸۳۲ ؛ مستدرك الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۷۱)

3.غررالحكم ودررالكلم ، ح ۳۰۳۷ ؛ عيون الحكم والمواعظ ، ص ۱۱۹ (ح ۲۶۹۵) .

4.غررالحكم ودررالكلم ، ح ۳۰۷۴ ؛ عيون الحكم والمواعظ ، ص ۱۲۰ (ح ۲۷۲۷) .

5.غررالحكم ودررالكلم ، ح ۳۱۸۸ ؛ عيون الحكم والمواعظ ، ص ۱۱۶ (ح ۲۵۶۶) .

6.غررالحكم ودررالكلم ، ح ۱۰۹۱۷ ؛ عيون الحكم والمواعظ ، ص ۵۳۴ (ح ۹۷۷۷) .


پژوهشي در فرهنگ حيا
38

و هيچ عامل ديگرى نقش آفرينى اى در اين محدوده ندارد ، بلكه مى گوييم عفّت ، فقط در قلمرو شهوت معنا دارد . در ميدان شهوت ، تمام بازدارنده هاى عام ، نقش دارند ؛ ولى عفّت ، فقط در قلمرو شهوت مطرح مى شود و مثلاً در قلمرو غضب ، كاربرد ندارد . شهوتِ مهار شده ، حالتى را به وجود مى آورد كه به آن عفّت مى گويند . كظم غيظ نيز صفتى است كه فقط مربوط به قلمرو غضب است و در جاى ديگرى مثل شهوت ، معنا ندارد . امّا حيا ، صفتى است كه مى تواند در تمام زمينه ها نقش بازى كند ، چه طاعت باشد و چه معصيت ، چه غضب باشد و چه شهوت ، چه بازدارى باشد و چه وا دارى .

حيا و قدرت نفس

يكى از مسائلى كه در ركن (مفهوم) اوّل طرح مى شود ، رابطه حيا و قدرت نفس است . واقعيت ، اين است كه حيا از قدرت نفس ، حكايت مى كند و نفس قدرتمند است كه توان مهار كردن و كنترل دارد . انسان ضعيف النفس و ناتوان ، اهل مهار كردن و كنترل و در نتيجه ، اهل شرم و حيا نيست . البته حياى منفى يا كم رويى ، نشانه ضعف نفسانى فرد است كه در جاى خود ، بحث آن خواهد آمد ؛ امّا اين جا صحبت از حياى مثبت است . حياى مثبت ، نشانه قدرتمندى فرد است و جز از انسان توانمند ، سرنمى زند . انسان باحيا ، كسى است كه توان كنترل نفس و قدرت مهار كردن خود را دارد . وى مى تواند در مقابل تكانه ها مقاومت كند و وسوسه ها را ناديده بگيرد و از خواهش هاى نفسانى دست بشويد . كسى كه توان مقاومت در برابر تكانه ها و وسوسه ها را نداشته باشد و تسليم آنها شود ، «اسير» است و بدون اين كه اراده اى از خود داشته باشد ، هر چه نفس بخواهد ، بايد از آن تبعيت كند . كسى كه اهل شهوت است ، در حقيقت ، اسير شهوت

  • نام منبع :
    پژوهشي در فرهنگ حيا
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 8854
صفحه از 388
پرینت  ارسال به