كريم ، علّت موفّقيت حضرت يوسف را اين گونه بيان مى فرمايد :
«إِنَّهُو مَن يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» . ۱ چنين است كه هركه پرهيزگارى و شكيبايى پيشه كند ، حقيقتا خداوند ، پاداش نيكوكاران را تباه نمى سازد .
آنچه از حضرت يوسف ديده شد ، صبر در انواع مختلف آن بود و صبر ، زير مجموعه تقواست . لذا مى فرمايد : هر كه تقوا داشته باشد و صبر پيشه كند ، خداوند ، پاداش نيكوكاران را ضايع نمى گردانَد . درباره حيا نيز آمده است :
۰.فَاتَّقُوا اللّهَ الَّذي أنتُم بِعَينِهِ .
۰.تقواى خدايى داشته باشيد كه در ديد او هستيد . ۲
قرار داشتن در قلمرو نظارت ، شرم برانگيز است و اين جا از خداوند با اين ويژگى ياد شده و انسان به تقواى الهى فرا خوانده است . پس معلوم مى شود كه تقواى مرتبط با اين ويژگى ، همان حياست .
خلاصه كلام ، اين كه : تقوا ، مفهومى است عام كه دربردارنده تمام بازدارنده ها و عوامل مهار كردن نفس است كه يكى از آنها حياست .
حيا ، باز دارنده يا وا دارنده ؟
پرسشى كه در اين جا مطرح مى شود ، اين است كه آيا حيا فقط بازدارنده است ، يا وا دارنده نيز هست ؟ آيا كاركرد حيا فقط اين است كه انسان را از ارتكاب كارهاى زشت بازدارد و يا به انجام دادن كارهاى نيك نيز وا مى دارد ؟ اين مسئله از آن جهت اهمّيت دارد كه روشن مى سازد در چه مواردى مى توان از حيا استفاده كرد و در چه مواردى مى توان حيا را توصيه نمود . اگر حيا فقط يك صفت بازدارنده باشد ، تنها در جايى مى توان از آن استفاده كرد كه بايد كارى ترك شود و تنها به كسى مى توان حيا را توصيه كرد كه قصد دارد كار ناشايستى را