اين صورت ، هيچ مديرى به خود اجازه نمى دهد كه از حال مردم ، بى خبر باشد و تمام تلاش خود را براى خدمت به آنان ، به كار مى گيرد .
ه ) ساده زيست بودن
گذشته از اين كه حياى مدير ، موجب برچيده شدن كوتاهى در انجام دادن وظايف مى گردد ، سبب مى شود كه يك مدير در سطح افراد ضعيفِ تحت امر خود ، زندگى كند . حضرت على عليه السلام دو پيراهن خريد ، يكى به سه درهم و ديگرى به دو درهم . پيراهن سه درهمى را به غلام خود ، قنبر داد و پيراهن ديگر را براى خود برداشت . قنبر از قبول پيراهن امتناع كرد و گفت : شما خليفه هستى و بهتر است پيراهن سه درهمى را بردارى . حضرت به وى فرمود :
۰.يا قَنبَرُ ! أنتَ شابٌّ ولَكَ شَرَهُ الشَّبابِ ، وأنَا أستَحي مِن رَبّي أن أتَفَضَّلَ عَلَيكَ . ۱
۰.اى قنبر ! تو جوانى و شور جوانى دارى و من از پروردگارم شرم دارم كه [لباسى] بهتر از تو بپوشم .
به همين جهت است كه در مديريت دينى ، حاكم بايد در حدّ مردم ضعيف ، زندگى كند . ۲ در چنين فضايى ، حاكم از وضع زندگى مردم ، باخبر خواهد بود و درد و رنج آنان را مى چشد و مشكل آنان را به خوبى درك مى كند . مردم نيز با ديدن وضع او ، آرام مى گيرند و تحمّل سختى ها براى آنان ، آسان تر مى شود و به رهبر خود ، عشق مى ورزند .
و) فسادزدايى از قدرت
همچنين حيا مى تواند موجب « فساد زدايى » از قدرت شود و ساحت مديريت را از آلودگى ، مصون دارد . گفتيم كه يكى از اقسام حيا ، حيا از خداوند است . بدون شك ، هر مديرى تحت نظارت اهرم هاى كنترلى قرار دارد ؛ امّا گاهى