23
پژوهشي در فرهنگ حيا

و ديگرى را «صبر» و سومى را «ترس» و ... ؟ متأسفانه در اكثر تعريف هاى ارائه شده از مفاهيم دينى ـ اخلاقى ، منطقه مركزى آنها تعريف شده است . مراد از منطقه مركزى ، نقطه هاى محورى و اساسى اى هستند كه در مركز يك صفت قرار مى گيرند . مشخّص كردن نقطه هاى محورى و مركزى صفات ، بسيار بجا و ضرورى است ، امّا كافى نيست . هر صفت ، قلمروى دارد كه اگر محدوده آن معيّن و مرز آن با ديگر صفات ، مشخّص نشود ، تداخل پيش خواهد آمد و مشخّص نخواهد شد كه مثلاً فلان مورد ، در قلمرو اين صفت است يا صفت ديگرى . به همين جهت ، مرزشناسى صفات از اهمّيت بسيار بالايى برخوردار است و در عين حال ، چندان ساده نيز به نظر نمى رسد . ۱
يكى از چالشهايى كه هنگام پژوهش در چيستى حيا رخ مى دهد ، وجه تمايز اين صفت با صفات مشابه و متضاد است ؛ چرا كه براى تبيين ماهيت روان شناختى حيا ، بسيار مهم است كه بدانيم چه چيزى باعث مى شود كه يك حالت روانى را «حيا» بناميم و ديگرى را «ترس» و سومى را «صبر» و چهارمى را «تقوا» و ... . اين پرسش مهم ، پژوهش را وارد مرحله تازه اى كرد و فضاى جديدى را براى پژوهش مى گشايد . به همين جهت ، روند تحقيق از بررسى تعريف هاى لغت شناسان و دانشمندان علم اخلاق به سوى بررسى روايات و آيات حيا سوق داده مى شود .
با اين رويكرد ، مطالعه بر روى آيات و احاديث حيا آغاز شد . در قدم نخست ، عناصر تشكيل دهنده حيا مشخّص شدند . اين عناصر ، عبارت بودند از : شخص حيا كننده ، شخصى كه از او حيا مى شود و فعل قبيح (عمل نابه هنجار) . كم كم اين انديشه شكل گرفت كه حضور يك ناظر محترم ، حيا را بر مى انگيزد . اگر احساس شود كسى وجود دارد كه ناظر فعل قبيح است ، حيا به

1.يكى از كارهاى مهم و لازم ، اين است كه پژوهشگران و انديشمندان ، خلأ موجود را پُر نمايند و با بحث هاى كارشناسانه ، تعريف هاى دقيق و روشنى از هر صفت ، ارائه دهند تا فرق هر صفت با صفت ديگر و مرز آن و يا ارتباط و هماهنگى آن با صفات ديگر به دست آيد . اگر چنين كارى رخ دهد ، مى توان نسبت به تدوين نظام روانى و اخلاقى بر پايه دين ، اميدوار بود .


پژوهشي در فرهنگ حيا
22

از ارتكاب آن . البته در برخى تعريف ها تصريح شده بود كه علّت حيا ، زشتى و نقصان خود عمل است .
پنجم اين كه منشأ زشت دانستن يك عمل ، يا شرع است يا عقل و يا عرف و آداب يك جامعه .
اكنون در صدد ارزيابى تعريف هاى ارائه شده نيستيم . تنها به ذكر نكته هاى مهمّى پرداختيم كه مى تواند در تبيين مفهوم حيا تأثير داشته باشد . البته در برخى موارد ، مثل اين كه آيا ريشه حيا ترس است يا نه ، ابهاماتى وجود دارد كه بايد مورد بررسى قرار گيرد . به نظر مى رسد با بررسى مفهوم حيا در روايات ، مى توان به اين پرسش ها پاسخ گفت و به مفهوم اصلى حيا بيشتر نزديك شد .

حيا از منظر آيات و روايات

شناخت ديدگاه لغت شناسان و علماى اخلاق ، ما را به مفهوم حيا نزديك مى كند ؛ امّا نمى تواند واقعيت آن را به دقّت ، تبيين كند . اين مطلب ، حقيقت ديگرى را در باب پژوهش در مفاهيم دينى روشن مى كند و آن اين كه در شناسايى مفاهيم دينى ، مى توان و بلكه بايد به نظر اهل لغت و علماى اخلاق ، توجّه كرد ؛ امّا بدون شك نبايد به آنها بسنده نمود . معناى يك مفهوم دينى را بايد از لا به لاى متونى كه آن را طرح كرده اند ، به دست آورد و لذا مناسب ترين راه ، مطالعه دقيق ادبيات دينى است ، هر چند در تبيين و توضيح آن ، مى توان از نظر لغت شناسان و دانشمندان اخلاق نيز بهره برد .
سؤال اساسى اين است كه : اگر حيا ، بازدارنده و مهاركننده است ، فرق آن با ديگر بازدارنده ها و مهاركننده ها چيست ؟ در تعريف بسيارى از صفات ، از واژه هايى چون « حبس النفس » يا « كفّ النفس » يا «ضبط النفس» و ... استفاده مى شود ، كه بيانگر مفهوم بازدارندگى است . سؤالْ اين است كه : وجه تمايز حيا با ديگر صفات چيست ؟ چه چيزى سبب مى شود كه بازدارنده اى را «حيا» بناميم

  • نام منبع :
    پژوهشي در فرهنگ حيا
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9152
صفحه از 388
پرینت  ارسال به