مى آيد . هر اندازه كه نظارت گروه هاى آشنا كم تر مى شود ، به همان اندازه ، فرد براى انحراف از معيارهاى حاكم ، آزادى و فرصت مى يابد و به « آنومى ( /Anomieبى هنجارى) » مى گرايد . ۱ افرادى كه در كلان شهرها زندگى مى كنند ، بيش از ساكنان شهرهاى كوچك ، گم نام اند . كسانى كه در شهرهاى بزرگ زندگى مى كنند ، در محلّه خود ، شناخته شده تر از ديگر محلّه ها هستند . كسانى كه از شهرى به شهر ديگر مهاجرت مى كنند نيز گم نام اند . مسافران نيز در شهرهاى مقصد ، گم نام و ناشناخته اند . بنا بر اين ، كلان بودن شهرها و مهاجرت و مسافرت ، از امورى هستند كه گم نامى را به وجود مى آورند و اين ، موجب كاهش شرم و حيا مى گردد و به همين جهت ، يكى از جامعه شناسان معتقد است كه كلان شهرها كانونِ بود و نمود تبهكارى ها به شمار مى روند . در شهرهاى كلان ، فرد ، همچون قطره اى در درياى انسان ها فرو مى رود و هويّت خود را از دست مى دهد . شهر پُر زرق و برق ، ناگهان ، واقعيت هاى خود را به نمايش مى گذارد و « شر » و « شهر » ، در يك راستا در فضاى مشتركى قرار مى گيرند . مجرميت در اغلب كشورها از جمله در ايران ، در شهرهاى بزرگ جاگرفته است . ظهور شر در شهر ، ناامنى را پديد مى آورد و خشونت را نيرو مى بخشد و در پيامد آن ، پرخاشگرى ميدان مى يابد . ۲
ملاك گم نامى و شناخته شدگى
محور شناخته شدن يا ناشناخته (گم نام) بودن ، نام و نام خانوادگى نيست . شناخت شناس نامه اى ، گم نامى را تغيير نمى دهد . البته دانستن نام ، ممكن است در كاهش گم نامى بى تأثير نباشد ؛ ولى با دانستن اطّلاعات شناس نامه اى ، گم نامى به طور كلّى برطرف نمى شود ، همان گونه كه بى خبرى از اطّلاعات شناس نامه اى