جمع ناشناخته باشد . در برخى جمع ها افراد متعدّدى در كنار هم هستند و حضور فيزيكى دارند ؛ امّا چون يكديگر را نمى شناسند ، گويا حضورى وجود ندارد و كسى آن جا حاضر نيست . البته ميان خلوتِ مطلق و گم نامى در جمع ، تفاوت هايى وجود دارد و اين گونه نيست كه هر دو يكسان باشند ، امّا مراد ، اين است كه در پديده گم نامى ، حضور فيزيكى (جسمانى) افراد ، حيابرانگيز نيست ، و سرّ آن اين است كه هيچ رابطه شناختى ، آنها را به يكديگر پيوند نزده و همديگر را نمى شناسند . ناشناخته بودن افراد در يك جمع ، آنان را به اجسامى متحرّك تبديل مى كند و حضور و نظارت آنان را بى تأثير مى سازد . همين افراد گم نام ، اگر در جمع هايى قرار بگيرند كه يكديگر را به خوبى مى شناسند ، بار ديگر شرم در آنان برانگيخته مى شود . اين ، نشان مى دهد كه اولاً شرم نكردن در وضيعت گم نامى ، به دليل بى حيايى مطلق افراد نيست و ثانيا نشان مى دهد كه شناخته بودن و معروفيت ، از عوامل تأثيرگذارى حضور و نظارت است . شناخته بودن ، جانِ نظارت بازدارنده و عامل برانگيختن شرم است و حتّى نوع شناخته بودن ، در ميزان حيا تأثير دارد . مثلاً اگر كسى چند عنوان داشته باشد و درجه اينها متفاوت باشد و در هر جمعى ، فقط به يكى از اين عناوينْ معروف باشد ، احتمالاً ميزان شرمى كه او از هر جمعى خواهد داشت ، متفاوت خواهد بود . هر چه آن عنوانْ مهم تر و از مكانت اجتماعى بالاترى برخوردار باشد ، ميزان شرم و حيا نيز بيشتر مى شود ، و هر چه اعتبار و منزلت عناوينْ پايين تر باشد ، حياى كمترى را بر مى انگيزد . عناوين نيز دنيايى دارند و هر كدام از شأن و منزلت برخوردارند و اين شأن و منزلت ، احتمالاً در ميزان حيا مؤثّر است . ۱
شهرنشينى و گم نامى
يكى از امورى كه قلمرو گم نامى افراد را گسترش مى دهد ، پديده كلانْ شهرها