111
پژوهشي در فرهنگ حيا

داشته باشد ؛ امّا از وجود آنها بى خبر باشد و احساس تنهايى كند . همين احساس ، سبب مى شود تا قلمروى را كه در آن قرار دارد ، يك خلوتگاه بداند . در حقيقت ، خلوت در قلمرو ذهن او شكل گرفته است ، نه در عالم خارج .

معناى سوم خلوت

تاكنون گفتيم گاهى نظارت ، وجود ندارد و گاهى نظارت موجود ، درك نمى شود و در هر دو صورت ، مفهوم خلوت ، صدق مى كند . اكنون پرسشْ اين است كه : آيا هر نظارتى و نظارت هر كسى ، شرم برانگيز است ؟ آيا اگر كسى ( هر كس كه باشد ) حضور داشته باشد و حضور وى توسط فرد ، درك شود ، قطعا شرم را در پى خواهد داشت ؟
پاسخ اين پرسش ، منفى است . گاهى در قلمرو خصوصى فرد ، كس يا كسانى حضور دارند كه وى از حضور آنان ، آگاه است ؛ امّا نه تنها از انجام دادن كار خلاف ، شرم نمى كند ، بلكه اساسا آنان به همين منظور ، دور هم جمع شده اند . گاهى عدّه اى دور هم جمع مى شوند و دور از چشم ديگران ، به كارى مشغول مى شوند كه نابه هنجار و نارواست . اين جمع نيز خود ، يك خلوت است ؛ خلوتى از ديد ديگران كه ارتكاب فعل نابه هنجار را تسهيل مى كند . پس هر حضورى را نمى توان شرم برانگيز دانست .
بنا بر اين ، خلوت به معناى نبود يا درك نكردن نظارت هر كسى نيست ؛ بلكه به معناى نبود يا درك نكردن نظارت كسى است كه حضور او بازدارنده است . پيش از اين گفتيم كه از يك جهت ، نظارت بر دو گونه است : يكى نظارت بازدارنده و شرم برانگيز ، و ديگرى نظارت خنثا و بى اثر . حضور و نظارتى كه در گروه هاى مرتكب منكَرات وجود دارد ، از نوع دوم است . در چنين مواردى ، در حقيقت ، يك گروه ، خلوت گُزيده ، به دور از چشم ديگران به فعل مورد نظر مشغول مى شوند . آنان در حضور خودشان مرتكب فعل نابه هنجار مى شوند ؛ امّا


پژوهشي در فرهنگ حيا
110

معناى دوم خلوت

قلمروهاى تك فردى را مى توان خلوت ناميد ؛ امّا همه خلوت ، اين نيست . در معرّفى مفاهيم اصلى حيا ، آن جا كه مسئله نظارت را مطرح كرديم ، گفتيم كه صِرف « وجود ناظر » ، شرم برانگيز نيست ؛ بلكه «درك نظارت موجود» ، شرم را برمى انگيزد . ۱ پس در فرايند برانگيختگى حيا ، ميان «وجود نظارت» با «درك نظارت موجود» ، تفاوت است . نظارت اگر وجود داشته باشد ، ولى درك نشود ، شرم برانگيز نخواهد بود . ممكن است ناظرى وجود داشته باشد ؛ امّا غفلت فرد از آن ، سبب شود كه بودش همانند نبودش باشد . حتّى گاهى ممكن است هيچ ناظرى وجود نداشته باشد ؛ امّا «توهّم وجود ناظر» ، شرم برانگيز باشد . پس نه صِرف وجود ناظر ، شرم برانگيز است ، و نه نبود آن منافات با شرم دارد . اگر نظارت موجود ، درك نشود ، شرم برانگيز نخواهد بود و اگر توهّم وجود نظارت پيش بيايد ، شرم انسان برانگيخته مى شود .
با توجّه به اين بحث ، خلوت ، تعريف ديگرى مى يابد كه البته منافاتى با تعريف پيشين ندارد ؛ بلكه فقط تكميل شده و دقيق شده آن خواهد بود . در اين تعريف ، خلوت يعنى «درك نكردن نظارت» ، نه «وجود نداشتن نظارت» . لازم نيست بدانيم نظارتى وجود ندارد تا خلوت ، حاصل شود ؛ بلكه اگر از نظارت ، آگاهى نداشته باشيم و نظارت موجود ، درك نشود ، باز هم خلوت حاصل مى شود .
در اين تعريف ، خلوت ، يك واقعيت خارجى نيست ؛ بلكه يك احساس روانى است . اگر كسى در مجموعه تصوّرات خود به اين احساس دست يابد كه « تنها»ست ، احساس خلوت شكل مى گيرد ؛ چه واقعا كسى حضور داشته باشد يا حضور نداشته باشد . ممكن است كسى در برابر دوربين هاى كنترل كننده قرار

1.ر . ك : بخش اول ، فصل دوم : ماهيت حيا .

  • نام منبع :
    پژوهشي در فرهنگ حيا
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 8915
صفحه از 388
پرینت  ارسال به