داشته باشد ؛ امّا از وجود آنها بى خبر باشد و احساس تنهايى كند . همين احساس ، سبب مى شود تا قلمروى را كه در آن قرار دارد ، يك خلوتگاه بداند . در حقيقت ، خلوت در قلمرو ذهن او شكل گرفته است ، نه در عالم خارج .
معناى سوم خلوت
تاكنون گفتيم گاهى نظارت ، وجود ندارد و گاهى نظارت موجود ، درك نمى شود و در هر دو صورت ، مفهوم خلوت ، صدق مى كند . اكنون پرسشْ اين است كه : آيا هر نظارتى و نظارت هر كسى ، شرم برانگيز است ؟ آيا اگر كسى ( هر كس كه باشد ) حضور داشته باشد و حضور وى توسط فرد ، درك شود ، قطعا شرم را در پى خواهد داشت ؟
پاسخ اين پرسش ، منفى است . گاهى در قلمرو خصوصى فرد ، كس يا كسانى حضور دارند كه وى از حضور آنان ، آگاه است ؛ امّا نه تنها از انجام دادن كار خلاف ، شرم نمى كند ، بلكه اساسا آنان به همين منظور ، دور هم جمع شده اند . گاهى عدّه اى دور هم جمع مى شوند و دور از چشم ديگران ، به كارى مشغول مى شوند كه نابه هنجار و نارواست . اين جمع نيز خود ، يك خلوت است ؛ خلوتى از ديد ديگران كه ارتكاب فعل نابه هنجار را تسهيل مى كند . پس هر حضورى را نمى توان شرم برانگيز دانست .
بنا بر اين ، خلوت به معناى نبود يا درك نكردن نظارت هر كسى نيست ؛ بلكه به معناى نبود يا درك نكردن نظارت كسى است كه حضور او بازدارنده است . پيش از اين گفتيم كه از يك جهت ، نظارت بر دو گونه است : يكى نظارت بازدارنده و شرم برانگيز ، و ديگرى نظارت خنثا و بى اثر . حضور و نظارتى كه در گروه هاى مرتكب منكَرات وجود دارد ، از نوع دوم است . در چنين مواردى ، در حقيقت ، يك گروه ، خلوت گُزيده ، به دور از چشم ديگران به فعل مورد نظر مشغول مى شوند . آنان در حضور خودشان مرتكب فعل نابه هنجار مى شوند ؛ امّا