درباره حيا فرموده :
۰.وَالحَياءُ مِمّا يَقبُحُ عِندَ اللّهِ وعِندَ النّاسِ . ۱
۰.حيا از آنچه نزد خداوند و نزد مردم ، قبيح است .
در اين حديث شريف ، تصريح شده كه ناهنجار شرعى و عرفى ، هر دو ، موضوع حيا هستند . مرحوم ملا محمدمهدى نراقى نيز موضوع حيا را «محرّمات شرعى و عقلى و عرفى» ۲ مى داند . ۳
مرحوم مجلسى نيز هم «قبيح شرعى» را موضوع حيا مى داند و هم «خلاف آداب» را . ۴ بنا بر اين ، نابه هنجارى ، ممكن است به دو طريق شناخته شود : يكى شرع و ديگرى فرهنگ جامعه . البته تعدّد راه هاى تشخيص نابه هنجارى ، موجب تضاد و اختلاف نمى شود ؛ زيرا قلمرو هر يك با ديگرى متفاوت است و اين تفاوت ، مانع تضاد مى گردد . شرع ، واجبات و محرّمات را مشخّص مى سازد و بر اساس آن ، ترك واجب و انجام دادن حرام ، نابه هنهجار شمرده مى شود ؛ امّا فرهنگ به آداب و رسوم مى پردازد و در اين قلمرو ، به هنجار و نابه هنجار را تعيين مى كند . البته ممكن است فرهنگى ، آموزه هاى غير شرعى هم داشته باشد ؛ امّا سخن اين است كه هنجار و ناهنجار فرهنگى در جايى مورد قبول است كه مخالف هنجارها و ناهنجارهاى شرع نباشد . اگر يك هنجار شرعى در فرهنگى ناهنجار شمرده شود و يا يك ناهنجار شرعى در فرهنگى هنجار شمرده شود ، ملاك شرع ، مقدّم است و نمى توان به بهانه عرف ، بر خلاف شرع عمل كرد . در چنين مواردى بايد
1.الأمالى ، مفيد ، ص ۱۶۷ ؛ الأمالى ، طوسى ، ص ۱۸۹ ؛ الخصال ، ج ۱ ، ص ۲۲۲ ؛ بحار الأنوار ، ج ۶۹ ، ص ۳۸۰ .
2.البته عقل در برابر شرع و در عرض آن قرار ندارد . همان گونه كه آيات و روايات (كه از آنها به «نقل» تعبير مى كنيم) ، دليل هاى شرع و دين اند ، عقل نيز دليل شرعى است . پس عقل در برابر نقل قرار مى گيرد ؛ ولى در برابر شرع نيست ، بلكه جزئى از آن است ( ر . ك : صحيفه حوزه / ضميمه روزنامه جمهورى اسلامى ، ش ۳۵ ، ص ۲) . بنا بر اين ، امور سه گانه اى كه مرحوم نراقى نقل كرده ، در حقيقت ، به همان دو ملاك شرع و عرف باز مى گردد .
3.جامع السعادات ، ج ۳ ، ص ۴۶ .
4.بحار الأنوار ، ج ۷۱ ، ص ۳۲۹ .