خلاصه كلام ، اين كه كنترل خود و مديريت نفس ، يك ضرورت است و برنامه آن نيز قوانين دين است .
نكته ديگر ، اين كه كنترل خود ، شيوه هاى مختلفى دارد كه يكى از آنها يارى جستن از «حيا» است . حيا ، نيروى كنترل كننده اى است كه توان نظم دهى و مديريت خود را به انسان مى دهد . به وسيله حيا مى توان از آنچه ناهنجارى است ، دورى كرد و بدانچه به هنجار است ، عمل كرد . فرد باحيا در برابر تكانه ها و وسوسه هاى نفس ، مقاومت مى كند و آنچه را ناهنجار باشد ، ترك مى كند ، هر چند مطابق ميلش باشد و آنچه را به هنجار باشد ، انجام مى دهد ، هرچند مخالف طبعش باشد . چنين فردى مى تواند نفس خود را كنترل كرده ، آن را سامان دهد .
بنا بر اين ، حيا ، يكى از اقسام كنترل و مديريت نفس بوده ، ماهيتى مهار كننده دارد .
رابطه حيا و تقوا
يكى از مسائلى كه ذهن را به شدّت به چالش مى كشد ، رابطه تقوا با ديگر صفات است . بحث در اين است كه چه رابطه اى ميان حيا و تقوا وجود دارد ؟ آيا در عرض يكديگرند و يا اين كه ميان اين دو ، رابطه ديگرى برقرار است ؟
تقوا به معناى كَفُّ النفس و خودْكنترلى است . امام على عليه السلاممى فرمايد :
۰.التَّقوَى اجتِنابٌ .
۰.تقوا ، پرهيز است . ۱
۰.و به همين جهت مى فرمايد :المُتَّقي مَنِ اتَّقَى الذُّنوبَ .
۰.باتقوا ، كسى است كه از گناهان بپرهيزد . ۲