153
پژوهشي در فرهنگ حيا

برخوردار است ، وسوسه نيز گاهى غلبه مى كند ، حتّى بر كسانى كه خود را مذهبى مى دانند . وقتى گناه گم نامى رايج مى شود ، بهانه تراشى و توجيه كردن ، شدت پيدا مى كند و وجدان اخلاقى به تدريج ، فرسوده مى شود ... .
صورت جديد خيانت عليه امت مسلمان ، فرسايش اخلاق اسلامى از داخل جامعه اسلامى است . در جامعه سكولار غربى فرسايش اخلاقى به وسيله بسط قلمرو گم نامى ، غلبه وسوسه شيطانى ، و ديدگاه رايج خصوصى و شخصى بودن اخلاق رخ مى دهد ، در حالى كه در جامعه اسلامى معاصر ، خطر گم نامى اجتماعى به حدّى نيست كه در غرب وجود دارد . الحمد للّه ، انديشه خصوصى بودن دين نيز در جهان اسلام ، خيلى خريدار ندارد . ۱

مهاجرت و گم نامى

يكى ديگر از پيامدهاى تمدن جديد ، پديده مهاجرت است . بسيارى از مردم ، پيوسته از شهرى به شهر ديگرى منتقل مى شوند و تقريبا در هيچ مكانى استقرار هميشگى ندارند . اين پديده در كشورهاى صنعتى و فراصنعتى بيشتر به چشم مى خورد . همچنين در شهرهاى بزرگ كه جاذبه هاى زندگى و امكان پيدا كردن كار در آنها بيش از مناطق ديگر است ، بيشتر اتفاق مى افتد . تافلر ، يكى از ويژگى هاى دوره جديد زندگى را ناپايدارى مكان ها دانسته و از مردم به عنوان «خانه به دوشان» ياد مى كند ۲ . وى در بررسى پيامدهاى مهاجرت ، يادآور مى شود :
حتّى اگر مردم با محيط جديد سازگار شوند ، ديگر مثل گذشته نخواهند بود ؛ زيرا هر نقل مكانى ، ضرورتا بخشى از شبكه پيچيده روابط قديمى را نابود مى كند و روابط پيچيده تازه اى به جاى آنها برقرار مى سازد . ۳

1.همان جا .

2.ر . ك : همان ، ص ۷۴ (فصل پنجم : خانه به دوشان) .

3.همان ، ص ۹۰ .


پژوهشي در فرهنگ حيا
152

همين دليل ، انديشه «اگر خدا نباشد ، همه چيز مجاز مى شود» ، براى نويسنده روسى ، داستايوسكى (۱۸۲۱ ـ ۱۸۸۱م) بسيار اهمّيت پيدا مى كند . ۱
وى درباره رهاورد تمدّن جديد مى گويد : جوامع مدرن لائيك ، بر اساس نظريه سياسى ليبرالى ، نظام حقوقى پيچيده اى ايجاد كرده اند كه هدف آن ، حفظ آزادى فردى ، و نتيجه آن ، توسعه قلمرو گم نامى براى زندگى شهروندان است . شهرى كردن و بى ثباتى نيز در به دست آمدن اين نتيجه مدخليت دارند . اخلاق و ارزش هاى اجتماعى دين ، زمانى مؤثر واقع مى شوند كه اعمال انسان به وسيله كسانى كه با او ارزش هاى مذهبى مشترك دارند ، قابل مشاهده باشد ، به طورى كه تخلف از احكام دينى و يا اخلاقى احساس شرم شود . در جوامع مدرن مدنى ، وقتى فاعل ، عملى را در پيشِ روىِ كسانى انجام مى دهد كه نسبت به او ناآشنا هستند ، و يا هيچ پيش فرضى درباره آنها نسبت به تحسين و يا سرزنش اخلاقى ندارد ، و با اين پيش فرض كه آنها هيچ گونه حقى براى دادن حكم اخلاقى ندارند ، به دليل اين كه اخلاقيات ، يك امر خصوصى و شخصى حساب مى شود ، فاعل ، گم نام مى شود . به خاطر آوريد داستان انگشتر گايچس را كه سقراط در كتاب دوم جمهورى افلاطون نقل كرده است . سقراط مى پرسد : آيا اگر كسى انگشتر سحرآميزى داشت كه مى توانست هروقت كه اراده كند ، به وسيله آن نامرئى شود ، چه كسى از هم بستر شدن با زن همسايه اجتناب مى كند ؟ ۲
وى سپس درباره پديده گم نامى در جوامع دينى مى گويد : دين به ما مى آموزد كه حتّى اگر بتوان از چشم ديگران پنهان ماند ، از چشم خدا چيزى پنهان نمى ماند . حتّى در آن جا كه از ديگران شرمى وجود ندارد ، در پيشگاه خدا احساس جرم مى كنيم ، در عين حال ، آن جا كه گم نامى اجتماعى از رونق بيشترى

1.همان جا .

2.نقد و نظر ، سال چهارم ، ش ۱ و ۲ ، ص ۵۴ ـ ۵۲ .

  • نام منبع :
    پژوهشي در فرهنگ حيا
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9253
صفحه از 388
پرینت  ارسال به