۷ . علم ، به مفهوم پيش گفته ، تنها با ايمان به توحيد و نبوّت عامّه توأم نيست ؛ بلكه با ايمان به نبوّت خاصّه نيز همراه است ؛ يعنى وقتى انسان به بصيرتِ علمى دست يابد و در پرتو نور معرفت و از طريق ملاحظه آثارِ وجود، خدا را مشاهده كند، بر اساس همان بصيرتِ علمى و در پرتو همان معرفت و از طريق ملاحظه آثار نبوّت، به راحتى مى تواند فرستادگان حقيقىِ خدا را بشناسد. منتها، اين رؤيت و بينش ، گاهى به مرتبه اى از قوّت مى رسد كه انسان، با بينش قلبىِ خود، نور نبوّت را در شخص رسول مشاهده مى كند، چنان كه امام على عليه السلام در پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مشاهده كرد؛ آن جا كه مى فرمايد :
أرى نورَ الوَحي وَالرِّسالَةِ ، وأشَمُّ ريحَ النُّبُوَّةِ . ۱ من نور وحى و رسالت را مى بينم و شميم نبوّت را مى بويم .
چنين معرفتى را معرفت قلبى و كشف و شهود باطنى مى گويند.
گاهى هم، رؤيت و بينش به اين مرتبه ترقّى نمى كند ؛ بلكه انسان با بينش عقلى ، آثار و نشانه هاى نبوّت را در شخص فرستاده الهى ملاحظه مى كند. چنين معرفتى را معرفت و شناخت عقلى مى نامند.
اين هر دو نوع معرفت ، از ديدگاه قرآنى ، شناخت علمى هستند و به بصيرت علمى نسبت داده مى شوند.
معرفت قلبىِ نبى ، از ديدگاه غزالى
غزالى معتقد است كه بهترين و قطعى ترين راه شناخت پيامبران، شناخت قلبى و كشف و شهود باطنى است. ۲ واقعيت هم همين است؛ زيرا كسى كه با بصيرت قلبىِ خويش مى بيند و از طريقه اى آسمانى، نبوّت محمّد صلى الله عليه و آله را ملاحظه مى كند، علاوه بر بى نياز بودن از هر گونه دليلى براى اثبات نبوّت وى ، به بالاترين درجات معرفت و بصيرت نيز ارتقا مى يابد.