۱۹۱.السيرة النبوية ، ابن هشامـ به نقل از ابن اسحاق ـ: هرگاه اميه بن خلف بن وَهْب بن حذافة بن جمح ، وقتى پيامبر را مى ديد ، ايشان را به سخره و ريشخند مى گرفت . پس خداوند درباره اش فرو فرستاد : «واى بر هر بدگوىِ عيبجويى، كه مالى گرد آورْد و بر شمرْدش . پندارد كه مالش او را جاويد كرده است؛ ولى نه! قطعا در آتشِ خردكننده، فرو افكنده خواهد شد . و تو چه دانى كه آتشِ خردكننده چيست؟ آتشِ افروخته خدا[يى ]است . آتشى كه به دل ها مى رسد . در ستون هايى دراز، آنان را در ميان فرا مى گيرد» .
به گفته ابن هشام، «هُمَزَه» به معناى كسى است كه آشكارا از كسى بدگويى كند و براى [تحقير] او چشمك بزند و علامت بدهد .
ز ـ نزديك كردن دل ها
۱۹۲.فتح البارىـ به نقل از ابو سالم، از ابو ذر ـ: پيامبر خدا به من فرمود : «جُعَيل را چگونه مى بينى؟».
گفتم : مانند ديگر مردمِ همتاى خويش است؛ يعنى مهاجران.
فرمود: «فلانى را چگونه مى بينى؟».
گفتم : بزرگى از بزرگان مردم است .
فرمود: «جُعيل ، از يك دنيا همانند او، بهتر است!».
گفتم : اين فلان، چنين وضعى [در نظر شما] دارد و شما با او چنان [با سخاوت و احترام] رفتار مى كنيد؟!
فرمود: «او رئيس قوم خود است و من از طريق [دلجويىِ] او، از قومش دلجويى مى كنم».