د ـ دورى از فريبكارى
۱۷۸.المناقب، ابن شهرآشوب :هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله دعوت خود را به قبايل عرضه مى كرد، نزد بنى كلاب آمد. آنها گفتند : ما به اين شرط با تو بيعت مى كنيم كه بعد از تو، كار [خلافت] به ما منتقل شود.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «كار، دست خداست. اگر او خواست، به شما خواهد رسيد و اگر نخواست، به ديگرى واگذار خواهد شد».
بنى كلاب رفتند و بيعت نكردند و گفتند : ما در راه تو، شمشير نمى زنيم كه بعدا ديگران را بر ما حكومت دهى!
۱۷۹.المناقب، ابن شهرآشوب :همان كسى كه خواست پيامبر صلى الله عليه و آله را غافلگير كند و بكشد، به ايشان گفت : اى محمّد! اگر مسلمان شوم، چه به من مى رسد؟
پيامبر خدا فرمود : «در سود و زيانِ اسلام، شريك خواهى بود».
گفت : مرا والىِ بعد از خودت قرار مى دهى؟
فرمود : «اين سِمَت، نه از آنِ تو خواهد بود و نه از آنِ قوم و قبيله تو؛ امّا دهنه هاى اسب ها [فرماندهىِ سواران] را به تو مى سپارم تا در راه خدا بجنگى».
۱۸۰.تفسير القمّى :آيه «و از اين كه هشدار دهنده اى از خودشان برايشان آمده، در شگفت اند» ، در مكّه نازل شد. وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله دعوت خود را در مكّه آشكار ساخت، قريش نزد ابوطالب رفتند و گفتند: اى ابوطالب! برادرزاده تو، ما را نابخرد مى خوانَد و به خدايانمان بد مى گويد و جوانانمان را فاسد و گم راه مى سازد و اتّحاد ما را از هم مى پاشد. اگر نادارى، او را وامى دارد كه چنين سخنانى را مطرح كند، ما حاضريم برايش پولى جمع كنيم كه ثروتمندترين مرد قريش شود، و او را فرمان رواى خود قرار مى دهيم.
ابوطالب اين سخن قريش را به اطّلاع پيامبر صلى الله عليه و آله رسانيد، ايشان فرمود : «اگر خورشيد را در دست راست من بگذارند و ماه را در دست چپم، چنين چيزى را نمى خواهم؛ بلكه يك كلمه به من بدهند تا به وسيله آن، بر عرب ها پادشاهى كنند و غير عرب ها در برابرشان سر فرود آورند و شهريارانِ بهشت باشند».
ابوطالب اين سخن را به اطلاع قريش رسانيد. آنها گفتند : حاضريم ده كلمه به او بگوييم.
پيامبر صلى الله عليه و آله به آنان فرمود : «گواهى دهيد كه هيچ خدايى جز اللّه نيست، و من فرستاده خدا هستم».
آنان گفتند : ما سيصد و شصت خدا را بگذاريم و يك خدا را بپرستيم؟!
در اين هنگام، خداوند عز و جل اين آيه را فرو فرستاد : «و از اين كه هشدار دهنده اى از خودشان، برايشان آمده، در شگفت اند و كافران گفتند: اين، جادوگرى دروغگوست... و اين [سخن] جز دروغ بافى، هيچ نيست» .