۴ / ۲
نامه ايشان به نجاشى
۸۰.الطبقات الكبرى :هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در ذى حجّه سال ششم، از صلح حديبيه بر گشت، سفيرانى نزد پادشاهان فرستاد و براى آنان نامه نوشت و به اسلام دعوتشان كرد. به ايشان گفته شد : اى رسول خدا! پادشاهان ، نامه بدون مُهر را نمى خوانند.
پس پيامبر صلى الله عليه و آله در همان روز ، يك انگشتر نقره اىِ نگينْ سرْ خود را تهيّه كرد كه نقش آن ، سه كلمه «محمّد رسول اللّه » بود و نامه ها را با آن مُهر زد. شش سفير ، در يك روز [از مدينه] بيرون رفتند و اين در ماه محرّم سال هفتم بود. هر يك از آن فرستادگان ، به زبان همان مردمى سخن مى گفتند كه پيامبر خدا او را به سوى آنان فرستاده بود .
نخستين سفيرى كه پيامبر خدا اعزام كرد ، عمرو بن اميه ضَمرى بود كه او را با دو نامه ، به سوى نجاشى روانه كرد. در يكى از آن دو نامه ، نجاشى را به اسلام دعوت كرده بود و برايش آياتى از قرآن نوشته بود. نجاشى ، نامه پيامبر خدا را گرفت و بر ديدگان خود نهاد و براى ابراز تواضع ، از تخت فرود آمد و روى زمين نشست . وى اسلام آورد و شهادتين بر زبان راند و گفت : اگر مى توانستم به حضورش بيايم ، حتما مى آمدم .
و آن گاه ، نامه اى حاكى از اجابت حق و تصديق و اسلام آوردن خود به دست جعفر بن ابى طالب و سر فرود آوردن در برابر خداوند پروردگار جهانيان، به پيامبر خدا نوشت .
در نامه دوم، پيامبر خدا به نجاشى فرموده بود كه اُمّ حبيبه، دختر ابوسفيان بن حرب، را به عقد ايشان در آورَد . اُمّ حبيبه همراه شوهر خود، عبيد اللّه بن جَحش اسدى ، به حبشه مهاجرت كرده بود ؛ ولى عبيد اللّه در حبشه مسيحى شد و همان جا در گذشت. پيامبر صلى الله عليه و آله همچنين در آن نامه ، به نجاشى فرموده بود تا وسيله بازگشت اصحابش را كه در حبشه بودند ، فراهم سازد و آنان را روانه كند. نجاشى طبق دستور، اُمّ حبيبه دختر ابوسفيان را به عقد ازدواج پيامبر خدا در آورد و چهار صد دينار مهريه برايش تعيين كرد و وسايل بازگشت ياران پيامبر صلى الله عليه و آله را نيز فراهم ساخت و آنان را به وسيله دو كشتى ، همراه عمرو بن اميّه ضمرى روانه كرد. آن گاه ، جعبه اى از عاج خواست و هر دو نامه پيامبر صلى الله عليه و آله را در آن نهاد و گفت : تا زمانى كه اين دو نامه در حبشه باشد، اين كشور همواره در خير و بركت خواهد بود.