شاه اسماعيل و پسرش طهماسب ، براى تعليم اصول و فروع مذهب امامى اثنا عشرى ، نخست از عالمان معدودى كه در ايران بودند ، استفاده كرده ، آنان را به شهرهاى مختلف فرستادند؛ ۱ ولى فقدان عالمان كافى و منابع متقن و استوار ، ثابت كرد كه با وجود جذب علماى خارج از كشور ، تشيّع نمى تواند در مقام عمل ، در تمام ايران ، مذهب رسمى واقع شود. ۲
بنا بر اين ، سلاطين صفوى دريافتند كه با زور شمشير مى توان اهل سنّت را به قبول تشيّع وا داشت؛ ولى ترويج بنيادى تشيّع ، به وسيله ديگرى نياز دارد. از اين رو ، شيوه سربداران (دعوت از شهيد اوّل) را در پيش گرفتند؛ چرا كه ساختن جامعه اى مبتنى بر شريعت ، به معناى يك رويه مذهبى استاندارد شده ، چيزى بود كه قزلباش ها و همچنين عالمان برجسته ايرانى ، آماده القاى آن در سلسله جديد ، نشده بودند. ۳
اين عوامل در شرايط سختگيرى هاى مذهبى عليه شيعيان ، ۴ در آن زمان ، شاه جوان را مجبور ساخت كه بعد از فتح بغداد به سال ۹۱۴ ق ، علماى مذهب را از بحرين ، كوفه ، حلّه و جبل عامل براى نشر معارف شيعه و تعليم و اجراى احكام مذهب شيعه به ايران دعوت نمايد. ۵ اين گونه بود كه وظيفه تبليغ مذهب شيعه به عهده آن گروه از عالمان شيعه واگذار شد كه از كانون هاى علمى تشيّع در دنياى تازى ، بويژه جبل عامل ، در جنوب لبنان ، به ايران مهاجرت كرده بودند. ۶
1.حبيب السير ، ج ۴ ، ص ۶۰۳ ـ ۶۱۷ ؛ روضات الجنّات ، ج ۷ ، ص ۱۹۶.
2.روزگاران ديگر ، ص ۳۴.
3.مجلّه حكومت اسلامى ، ش اوّل از سال سوم ، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۹ ، «علماى جبل عامل در دولت صفويه» ، ريو لاجوردى ، ترجمه مصطفى فضائلى .
4.شاه طهماسب اوّل ، ص ۶۲۰.
5.روزگاران ديگر ، ص ۲۱۴؛ ايران عصر صفويه ، ص ۲۹؛ شاه طهماسب اوّل ، ص۶۲۰ .
6.دين و دولت در ايران ، ص ۵۴.