وى ، درباره مردم ايران و برخورد آنها با پادشاه ، مى نويسد:
ايرانيان ، صادقانه ، فرمان هاى پادشاهان خود را واجب الإطاعه مى دانند و به رضا و رغبت ، فرمان مى بَرَند و به تحقيق مى توان باور كرد كه مردم ايران ، مطيع ترين ملّت نسبت به پادشاه خود مى باشند. ۱
و در نهايت ، زندگى مردم ايران را در جريان حكومت پادشاهى ، چنين به تصوير مى كشد:
خلقِ ايران بر اين پندارند كه خدا ، از اين جهت آنان را آفريده كه بار پُر مخافت زجر و ظلم پادشاه را بكشند. آنان ، هميشه سرِ تسليم ورضا در پيش دارند و هرگونه عقوبت را بى آن كه خود را گنهكار بدانند ، تحمّل مى كنند. با تغيير پادشاهى هيچ تحوّلى در آنها ايجاد نمى شود، همه كارها در روال طبيعى خود هستند و مردم ، سرگرم كارهاى خويش اند... . ۲
حال اگر به روند شكل گيرى صفويه بپردازيم، گفتنى است كه خاستگاه حكومت و قدرت سياسى پادشاهان آن ، مديون حلقه هاى مريد و مرادى است ۳ كه از زمان اَخلاف شيخ صفى الدين اردبيلى ۴ (م ۷۳۵ ق) ، يعنى خواجه على (م ۸۳۰ ق) ۵ ، شيخ جنيد (م ۸۶۴ ق) ۶ و شيخ حيدر (م ۸۹۳ ق) ۷ به وجود آمده بود.
ليكن ، روند توجّه بيشتر به صوفيان و سپردن عنان حكومت به دست آنان ، با
1.همان ، ص ۱۱۴۶ .
2.همان ، ج ۴ ، ص ۱۴۵۲.
3.روزگاران ديگر ، ص ۸۴؛ ايران عصر صفويه ، ص ۹۰؛ دين و سياست در عصر صفوى ، ص ۲۲۱ (نقل به مضمون).
4.تاريخ حبيب السير ، ج ۴ ، ص ۴۲۵ ـ ۴۲۶.
5.تشكيل دولت ملّى ايران ، والتر هينتس ، ترجمه: كيكاوس جهاندارى ، ص ۸۷.
6.اسلام در ايران ، ترجمه: كريم كشاورز ، ص ۳۸۶ ـ ۳۸۷ ؛ تشيّع و تصوّف ، كامل مصطفى شيبى ، ترجمه: عليرضا ذكاوتى قراگزلو ، ص ۳۸۰ ـ ۳۸۱.
7.تاريخ حبيب السير ، ص ۴۲۷ ـ ۴۲۹.