اوضاع سياسى ، اجتماعى و فرهنگى شيعه در سده هاى دهم و يازدهم هجرى
اين دوره كه با روى كار آمدن صفويان (۹۰۷ ـ ۱۱۳۵ ق) در ايران مصادف است ، شاهد تحوّلات بنيادينى در زمينه هاى سياسى ، اجتماعى و فرهنگى است.
هرچند درباره ماهيّت نهضت صفويه عقيده واحدى وجود ندارد؛ ولى عموم مورّخان و محقّقان بر اين عقيده اند كه حكومت صفويه ، نخستين حكومت ايران با ويژگى تماميّت ارضى ، وحدت ملّى و استقلال ، پس از گرويدن ايرانيان به دين اسلام بوده است. ۱
به دنبال سقوط حكومت عبّاسيان در سال ۶۵۶ ق ، به دست هلاكوخان مغول ، امپراتورى عثمانى با داعيه تجديد خلافت ، از چنان قدرتى برخوردار بود كه قلمرو گسترده اى از دنياى اسلام را در اختيار داشت. عثمانيان با آن كه خود را نماينده تمام مسلمانان قلمداد مى نمودند ، از يك سو بلاى جان اروپاييان شده بودند و از سوى ديگر ، شيعه را در درون خويش ، در فشار و تنگنا نگه داشته بودند؛ امّا با تشكيل حكومت صفويّه و سياست تحوّل مذهب به تشيّع به دست توانمند شاه اسماعيل صفوى ، نداى «مذهبنا حقّ» ۲
وى ، در هر كوى و برزن ، طنين انداز شد.
از ديدگاه راجر سيورى ، اعلام نمودن شيعه به عنوان دين رسمى توسط شاه اسماعيل ، دو فايده مهم را در بر داشت:
۱. توان ارائه يك ايدئولوژى مذهبى پويا را به دولت جديد بخشيد و به اين ترتيب ، به دولت اين قدرت را مى داد كه بر مشكلات اوّليه غلبه كند و نيز قدرت عبور كشور را از بحران هاى جدّى اى كه حكومت صفوى بعد از مرگ شاه اسماعيل (۹۳۰ ق / ۱۵۲۴ م) با آن روبه رو شد ، فراهم آورد.