و صحراها واقع شده بوده است.۱ در فراسوی مرز ایلاق، نواحیِ فرغانه، جذغل، شاش و نهر خشرت بوده است.۲
شهر ایلاق از جهت اداری، تابع اقلیم چاچ بوده؛۳ ولی كارگزاریِ جداگانهای نیز داشته است.۴ جمعیت بسیاری در این ناحیه زندگی میكردند و از كشاورزی و میوههای گوناگون بهرهمند بودند. مردم آن سامان در روزگاران كهن، دارایی چندانی نداشتند. ایلاق، دارای یك شهر و روستاهای بسیار بود. كوههای ایلاق دارایِ معادن طلا و نقره بوده است.۵
شیخ صدوق، كتاب من لایحضره الفقیه را در سرزمین بلخ از آبادیهای ایلاق نگاشته است. او در مقدمة كتاب، این گونه از این شهر یاد میكند: «امّا بعد فإنه لما ساقنی القضاء إلی بلاد الغربة، و حصلنی القدر منها بأرض بلخ من قصبة إیلاق».۶
با دقت در این عبارت شیخ صدوق، چند نکته، به دست میآید:
نکتة اوّل: بلخ مشهور، خود منطقهای بزرگ بوده و در هیچ كتاب جغرافیای، در شمار قصبة ایلاق نیامده است.
نكتة دوم: فاصلة ایلاق تا بلخ، افزون بر پانصد كیلومتر است و در آدرسدهی نمیتوان آن را نزدیك یكدیگر دانست.
نكتة سوم: از جهت اداری، بلخ مستقل بوده؛ ولی ایلاق، تابع منطقة چاچ (شاش) بوده است.
با توجّه به این نكات، این احتمالات متصوّر است: